امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان یه دفتر خاطرات....... به قلم خودم( ادامه رمان چیترا)

#3
سلام به بروبچ خوب

اینم قسمت اول رمان عاشقانه یه دفتر خاطرات



به نام خدا

یه دفتر خاطرات....

مامان میگه21 سال از اون ماجرا گذشته امشب که تولدمنو مهرانه و میریم تو 18 سال میده دفتر رو بخونم وای مهشید نمیدونی چقد هیجانزده من چیز زیادی از خالم نمیدونستم فقط میدونستم که درگیر یه رابطه ی عشقی بوده اسم منم که گذاشتن چیترا به یاد خالمه اسم مهرانم بابام گذاشته به یاد داداشش

ایناروداشتم به مهشید رفیق فابم میگفتم همه چیز زندگی منو میدون بهش قول دادم هر قسمت از دفتر خاطراتو که خوندم بیام براش تعریف کنم..........بالاخره زنگ خورد امسال پیش دانشگاهی بودم و بالاخره این درس لعنتی من تموم میشد و راحت میشدم

سوار سرویس مدرسه شدم تا خونه تو سرویس کلی با بچه ها مسخره بازی در اوردیم و خندیدم..

ماشین جلوی کوچه مون توقف کرد پیاده شدم و برا بچه ها دست تکون دادم و به سمت خونه راه افتادم طبق عادت همیشگیم که کرم داشتم دستمو روی زنگ فشار دادم و بر نداشتم بازم مهران دربان خونه ( من بهش میگم دربان چون همش اونه که باید پاشه و درب خونه رو باز کنه ) از پشت آیفون شروع کرد غر زدن سر من خوش به حالش چقد راحته مریض شده چند روزه نرفته مدرسه

وارد خونه که شدم مهران رو جلوم دیدم که دار بااون نگاه های تهدید آمیز همیشه گیش منو برانداز میکنه........

من-چیه دختر به خوشگلی من ندیدی هان؟


مهران-تو خوشگلی قزمیت؟

من- پ ن پ تو خوشگلی پسره علاف

مهران-حوصله ندارم چیترا با من یکی به دو نکن اه....راستی تولدت و تلودمو و تولدمون مبارک صبح که داشتی میرفتی مدرسه خواب بودم نتونستم تبریک بگم

مهران همیشه همینطوری بود در ظاهر همیشه با من جنگ و دعوا مکیرد ولی همیشه هم هواموداشت......

من- مرسی ممنون حالا مامان کجاست ؟راستی از توهم تبریک داداشی

مهران-تو آشپزخونه است .........

من-سلام بربانوی منزل ما آژند خانوم گل و گلاب چطوری؟

مامان-سلام دختر عزیزم

من-واای مامان نمیدونی چقد هیجان زده بلاخره میتونم دفتر خاطرات خاله چیترا رو بخونم

مامانم در حالی که توی اون چشمای قشنگش اشک جمع شده بود به من نگاهی کرد وگفت آره دخترم منم مثل تو هیجانزده برای اینکه یکی دیگه از زندگی پردرد چیترای من با خبر میشه...

و من نمیدونستم همین دفتر خاطرات قراره با زندگی من چیکارکنه
ویرایش شد.
پاسخ
 سپاس شده توسط lili st ، s1368 ، عاشق جانگ گیون سوک ، elnaz-s ، beauty ، دختر اتش


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان یه دفتر خاطرات....... به قلم خودم( ادامه رمان چیترا) - Ava-girl - 21-09-2013، 15:21

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان