امتیاز موضوع:
  • 10 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بچه مثبت(از اولش)

#30
بابا ببخشید اینترنتم قطع شده بود Undecided


دیگه دلم طاقت نیاورد و بلند شدمو رفتم دنبال مائده و متین .....
جلوی ساختمان که نبودند با عجله پشت ساختمان رفتم ........
مائده داشت باهاش حرف میزد ....
-خودخواه نباش متین من همه اینا را از قبل بهت گفته بودم تو خودت قبول کردی...
-مائده نمیتونم ..نمیتونم مثل سیب زمینی بشینم و هیچی نگم ....بابا داشتم خفه میشدم ...تو منو درک کن......
-خیلی خوب حق با توه ....اما یه کوچولو دیگه تحمل کن تموم میشه منم اصلا از این اوضاع راضی نیستم ....اما خوب به خاطر خالم .......
وای خدا آخه کدوم احمقی الان به گوشیم زنگ زد مائده و متین هر دوتاشون من و دیدند خوب ......خاک تو سر این شانس ........
از بس هول کرده بودم روبه اون دوتا گفتم :سلام و این باعث شد که اخمای متین بیشتر تو هم بره و مائده هم غش غش بخنده ......
حفظ ظاهر 123 نفس عمیق ...اوهوم اینه ........
-مائده جون خالت کارت داشت ......
-باشه عزیزم ممنون ........
من هنوز مثل چغندر وایساده بودم که مائده رفت داخل و حالا من و متین تنها شدیم ........
اینبار متین پوفی کشید و سرشو انداخت پایین ......
نزدیکش رفتم و گفتم :
-آقا متین مشکلی پیش اومده .......
نگاهش بالا اومد و تو چشام استپ کرد ...
خدایا من چرا معنای این نگاهو نمیفهمم .......ای خاک بر سر نفهمم........
چشاش از همیشه غمگینتر بود ..........
الهی بمیرم چی شده بود ......
-من بابت قضییه آهنگ و این حرفا ازتون عذر میخوام ........
اوا خاک بر سرم به من چه یهو جو گیر شدم و عذر خواستم آخه من نه سر پیازم نه ته پیاز ......
متین پوزخندی زد و گفت :
-من با اونا مشکلی نداشتم
-پس چی ؟
وای خدا حالاست که بهم بگه پیچ پیچی آخه به تو چه دختره فضول ..
-تویی
چشام اندازه دوتا نعلبکی شد .......
-من.......
باز نگاش سر خورد تو چشام ........
-آره توی لعنتی هستی ..........
خدایا یعنی چی الان بهم توهین کرد ...........
خودشو رو زمین ول کرد و سرشو بین دستاش گرفت ......
چرا فحشش نمیدادم چرا زودتر از اینجا نمیرفتم ........چرا با دیدن حال خرابش حال خودمم بد شد ...من چم شده ؟

قسمت بعدی Big Grin

-ببین ملیسا خانم احمدی ......من احمق از همون روز اول که پامو گذاشتم تو اون دانشگاه خراب شده و تو جلوی همه بچه های کلاس با حرفات تحقیرم کردی عاشقت شدم .......میدونم به نظرت مسخرس .....اما موضوع اینه که من هر کاری برای فراموش کردنت کردم سودی نداشت ....آره میدونم الان پیش خودت میگی پسره دیوونس که با این همه فرقی که بین دنیامونه عاشقم شده و الانم داره بهم اعتراف میکنه .......اما به خدا دیگه نمیتونم.......باید تکلیف خودموبا تو دلم روشن کنم ...دیگه به اینجام رسیده (با دستش اشاره به گلوش کرد) ......خواستم فراموشت کنم اما ندیدنت دیونم میکرد ....خدا هم خودش میدونه نگاهای دزدکیم به تو دست خودم نبود کار دلم بود ......
از جاش بلند شد و مقابل من مبهوت ایستاد مستقیم به چشمام خیره شد و گفت :
نمیتونم بشینم رو صندلیو ببینم پسرا میاند و بهت پیشنهاد رقص میدند.....که کسی به جز من به چشمات خیره بشه ....که یکی به جز من دوست داشته باشه ..........که تو ........مال کس دیگه ای بشی .......البته اونا مقصر نیستند تقصیر تویی که مال من و دنیای من نیستی که اگه بودی یه لحظه هم نمیذاشتم کسی به جز خودم با این قیافه ببیندت .....
و بعد از جلوی چشام غیب شد .......خدایا ...نکنه خواب میدیدم ....چی شد ...چی گفت ...کجا رفت
هنوز مبهوت بودم خودمو به سالن رسوندم و از مامان اینا خواستم زودتر بریم خونه ...........
-زشته آخه هنوز شامم نخوردیم
-مامان حالم فوق العاده بده.
مامان که رنگ و روی پریدمو دید قبول کرد فقط از مائده و کتی خداحافظی کردم و مامان بابا رفتند تا از بقیه خداحافظی کنند که مائده آروم گفت :ملیس طوری شده ؟
-نه ..... فقط یکم حالم بده
-مطمئنی ربطی به متین نداره ؟
-نه ...چطور مگه ......
-آخه اونم با یه خداحافظی سرسری رفت ..........
حرفی نزدم گیج و منگ همراه مامان بابا خودمو به خونه رسوندم و یه راست رفتم تو اتاقم ...
The blood runs free
The rain turns red
Give me the wine
You keep the bread
پاسخ
 سپاس شده توسط mustafa ceceli ، gisoo.6 ، ♫♪ RoZa ♪♫ ، AMIRESESI ، maheajon ، ★MoRpHeUsS★ ، R gh ، RєƖαx gнσѕт ، BAHEREH!!`´ ، سایه2 ، ㄎムÐ Ǥノ尺レ ، vorojak17 ، اکسوال ، فاطمه 84 ، میا


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان بچه مثبت(از اولش) - ţђę ɱąŋ wђǫ şǫɭd ţђę wǫŗɭd - 18-09-2013، 15:49

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 14 مهمان