11-09-2013، 3:25
خیلی به عقد من و امیر نمونده بود ، هیجان داشتم ، تبسم هم از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه ، درساش رو می خوند و من به وجودش افتخار می کردم ، یه روز تو خونه نشسته بودم ، تبسم مدرسه بود ، مامان و شقایق هم به شرکت رفته بودن ، آخه شقایق بعضی وقتا برای کمک می رفت شرکت ، موبایلم زنگ خورد ، با دیدن شماره ی المیرا ، جواب دادم:
- المیرا؟
- سلام.
- سلام عزیزم.
- هستی یه خبر.
- چی؟
- ساشا رو راضی کردم بالاخره ، می خوایم چند هفته دیگه بریم برای درمان.
- واااااااای ، المیرا تو این مدت این بهترین خبری بود که شنیدم.
- ممنون.
- المیرا...
- جان المیرا؟
- منم می خوام باهاتون بیام. یعنی می خوام چشمام رو عمل کنم اگه بشه.
- مگه میشه؟ هستی باورم نمیشه دختر.
- آره تو اینترنت دیدم ، از چند نفر هم همونجا پرسیدم ، فکر کنم امکان پذیر باشه اما دقیق نمی دونم.
- فکر کنم تا یه مدت باید مزاحم تو باشیم.
- مزاحم چیه دیگه؟
از المیرا خداحافظی کردم و به امیر زنگ زدم ، امیر جواب داد:
- بله؟
- سلام.
- سلام عزیزدلم.
- امیر؟
- جان امیر؟
- می خوام درمان کنم... چشمامو میگم.
- کجا؟ چطور؟
- ببین امیر المیرا و ساشا چند هفته دیگه دارن میرن لندن تا ساشا درمان کنه ، فکر کنم خبر داشته باشی... منم می خوام باهاشون برم.
- هستی فکر کردی من تو رو تنها می زارم بری؟
- امیر بچه نشو ف تو هم اگه بیای تبسم چی میشه پس؟
- راست میگی ولی چرا انقدر اتفاقی؟
- خیلی وقته به ذهنم رسیده ولی تا الان درمانی نداشته.
- هستی...
- بله؟
- توجه کردی همه چی داره درست میشه؟
- آره ، اگه یه دفعه همه چی خراب نشه.
- دیگه نمی زارم چیزی از هم جدامون کنه.
گوشی رو قطع کردم و به فکر فرو رفتم...
امروز عروسی بهادره ، یه لباس نو خریده بودم ، یه لباس سرخ آبی رنگ که از جلو تا روی زانوهام بود و از پشت بلند بود ، تبسم هم که یه پیراهن خوشکل بنفش رنگ داشت اونو با کفش های ستش تنش کردم ، موهاشو هم براش ویو کشیدم ، خودم هم با شقایق به آرایشگاه رفتم و موهام رو شینیون باز کردم ، امیر هم قرار بود بیاد ، می خواستیم که قبل از عقد برسیم ، آخه بهادر و محبوبه قبل از عروسی فقط ضیغه کرده بودند ، به همراه بابا و مامان و شقایق راه افتادیم ، عروسیشون توی یه باغ بود ، خداروشکر قبل از عقد رسیدیم ، فامیلای عروس مثل فامیلای بابای خودم بودن ، شلوغ و پایه ، ازشون خوشم اومد ، عروس یه تور بلند داشت که خیلی خوشکلش کرده بود ، بالاخره محبوبه بله رو گفت و همه دست زدن ، بعد از اینکه همگی کادو هامون رو دادیم ، رفتیم توی تالار ، عروس و داماد نشستن رو جایگاهشون و همگی به نوبت رفتن تا باهاشون عکس بگیرن ، اونجا داشتن عکس می گرفتن ، امیر از پشت دستام رو گرفت و گفت:
- هستی...
- بله؟
- میای بریم یه عکس سه تایی بگیریم؟
نگاهی به تبسم کردم و با لبخند زدن به امیر نشون دادم که موافقم ، تبسم رو صدا کردم و سه تایی رفتیم تا عکس بندازیم ، بعد از اینکه یه عکس سه نفره خوشکل گرفتیم ، یکم رفتم تو فکر ، اینا خانواده ی منن ، خانواده ای که تا همیشه قراره با هم باشیم ، خدایا کمکم کن این خانواده رو از ته قلب قبول کنم ، رفتیم تا با عروس و داماد هم عکس بندازیم ، بعد از اینکه شقایق ازمون عکس گرفت ، رو به بهادر گفتم:
- ایشالا که خوشبخت شید.
- مرسی هستی.
رو به محبوبه گفتم:
- خوشبخت شید عزیزمو
- ممنون. راستی صبر کن دخترخالم رو بهت نشون بدم.
- باشه.
همون موقع یه دختره که فکر کنم خواهر عروس بود به کنارش اومد و ما رفتیم و گوشه ای نشستیم ، چند دقیقه بعد محبوبه با یه دختره به سمتم اومد ، یه دختر خیلی خوشکل بود ، چشم های سبز رنگ داشت ، با موهایی قهوه ای رنگ البته بیشتر شبیه به نارنجی بود ، ناز بود کلا ، دختره به سمتم اومد ، یه لبخند زدم بهش و سلام کردم ، جواب سلامم رو داد ، دوست داشتم بیشتر باهاش حرف بزنم ولی پیش نیومدن و دوتایی ازم دور شدن ، بعد اون هم که نوبت بزن و برقص شد ، البته من نرقصیدم ، فقط امیر یکم با تبسم رقصید ، تبسم کلی خوشحال بود قربونش برم ، اون جشن ، یه جشن فوق العاده بود ، یه جشنی که باعث شد عروسی خودم رو به یاد بیارم ، عروسی خودم...
به چشم های خاکستری رنگی که اشک درشون حلقه زده بود نگاه کردم ، حس خوبی نبود ، کاش می تونستم جواب همه ی محبت هاش رو بدم ، ای کاش... با بغض گفت:
- هستیم... من همینجوری هم دوست ندارم ، معلوم نیست که بعد اون عمل چه اتفاقایی بیوفته.
- بذار شانسم رو امتحان کنم امیر.
- می دونی ممکنه چه بلاهایی سرت بیاد؟
- اینجوری حدالقل یه بهانه دارم پیش خودم که حدالقل بتونم فکر کنم برای درمان خودم یه نقشی داشتم. من اونجوری راحت ترم امیر.
- هستی... قول بده که برگردی ، با چشم های سالم.
- قول میدم امیر ، قول میدم.
گونه های دخترم رو بوسیدم و برای دهمین بار ازش خداحافظی کردم ، نمی دونستم که چقدر طول می کشه موندنم ، اما می دونستم که ممکنه زیاد بشه ، نمی دونستم که آیا درمان میشم یا نه ، اما می دونستم که امکان داره بعد عمل هر بلایی به سرم بیاد حتی فلج شدن...
نشستیم توی هواپیما المیرا کنارم بود و ساشا هم کنار المیرا نشسته بود ، کاپیتان صحبت هاش رو کرد و ما آماده ی پرواز شدیم ، مثله بچه ها یه فکری به ذهنم اومد و با خودم گفتم:
- الان میشمارم بعدشم بیدار میشم.
1 و 2 و 3 ، من از خواب بیدار شدم...
چقدر بد که اینی که الان دیدم خواب بود ، خواب دیدم که من و امیر ، تنهای تنها روی تاب نشستیم و مشغول انتخاب کردن اسم برای بچه هامون هستیم ولی چقدر بد که همش بیشتر از یه خواب نبود ، همگی از هواپیما پیاده شدیم و مسیر خونه ی من رو در پیش گرفتیم ، در خونه رو باز کردم و هر سه داخل شدیم ، شب بود ، برای همین بعد از خوردن شام و مرتب کردن وسایلمون ، به خواب رفتیم ، فردا صبحش از خواب بیدار شدم ، یه لباس رسمی پوشیدم و به محل کارم رفتم ، همه از دیدنم تعجب کردن و با کنجکاوی حالم رو پرسیدن ، به همشون گفتم که خوبم و به سمت دفتر رئیس رفتم ، وارد شدم ، رئیسمون علت نبودنم رو ازم پرسید ، منم براش ماجرا رو توضیح دادم و گفتم که دیگه نمیام ، اون هم مدارکم رو به من پس داد ، حقوقم رو پرداخت کرد و برام آرزوی خوشبختی کرد ، بعد از اون از تمام همکارهای سابقم خداحافظی کردم و از اونجا بیرون اومدم ، به سمت بیمارستانی که ازش وقت گرفته بودم رفتم ، مدتی نشستم تا نوبتم شد ، به اتاق دکتر رفتم ، دکتر بعد از پرسیدن یه سری سوال و یه سری معاینه ، بهم گفت که این یه ریسکه و ممکنه که شکست بخورم ولی من قبول نمی کردم و یقین داشتم که خوب میشم ، دکتر گفت که عمل در سه مرحله انجام میشه و قبل از عمل باید به مدت چند ماه در بیمارستان بستری بشم تا کارهایی مثل شبیه سازی انجام بشه و همچنین آمادگی برای عمل رو داشته باشم ، گفت زمانش رو خودم تعیین کنم ، منم به خاطر اینکه عجله داشتم ، بهش گفتم که از پس فردا می تونیم شروع کنیم ، برگشتم خونه ، مثل اینکه المیرا با ساشا رفته بودن به آدرسی که بهشون داده بودم ، مشغول پختن نهار شدم و با خوندن یه آهنگ خودم رو سرگرم کردم:
Shine Bright Like A Diamond
مثل یه الماس بدرخش
Shine Bright Like A Diamond
مثل یه الماس بدرخش
Find light in the beautiful sea
نور رو توی دریای زیبا پیدا کن
I choose to be happy
من انتخاب کردم که خوشحال باشم
You and I, you and I
تو و من ، تو و من
We're like diamond in the sky
ما مثل الماس هستیم توی آسمون
You're a shooting star I see
تو یه شهابی من فهمیدم
A vision of ecstasy
یه تصویر از خوشی بی حد
When you hold me, I'm alive
وقتی تو منو توی دستات داری ، من زنده ام
We're like diamond in the sky
ما مثل الماس توی آسمونیم
I knew that we'd become one
من می دونستم که ما یکی خواهیم شد
Right away, a right away
بی درنگ ، بی درنگ
At first site I felt the energy of sun rays
در اولین برخورد من انرژی انوار خورشید رو حس کردم
I saw the life inside your eyes
من زندگی رو توی چشمای تو دیدم
So shine bright, tonight, you and I
پس بدرخش ، امشب ، تو و من
We're beautiful like diamonds in the sky
ما به زیبایی الماس توی آسمونیم
Eye to eye, so alive
چشم تو چشم ، خیلی زنده
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماس توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shining Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماسها توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shining Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماسها توی آسمون
Palms rise to the universe
کف دستهامون به سمت جهان بلند می شن
As we, moonshine and molly
همونطور که ما ، مثل ماه می درخشیم و سرشار از خوشی هستیم
Feel the warmth we'll never die
گرمایی رو حس می کنیم انگار که هیچ وقت نخواهیم مرد
We're diamonds in the sky
ما الماسهای توی آسمون هستیم
You're a shooting star I see
تو یه شهابی من فهمیدم
A vision of ecstasy
یه تصویر از خوشی بی حد
When you hold me, I'm alive
وقتی تو منو توی دستات داری ، من زنده ام
We're like diamond in the sky
ما مثل الماس توی آسمونیم
At first site I felt the energy of sun rays
در اولین برخورد من انرژی انوار خورشید رو حس کردم
I saw the life inside your eyes
من زندگی رو توی چشمای تو دیدم
So shine bright, tonight, you and I
پس بدرخش ، امشب ، تو و من
We're beautiful like diamonds in the sky
ما به زیبایی الماس توی آسمونیم
Eye to eye, so alive
چشم تو چشم ، خیلی زنده
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماس توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shining Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماسها توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shining Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماسها توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
So shine bright, tonight, you and I
پس بدرخش ، امشب ، تو و من
We're beautiful like diamonds in the sky
ما به زیبایی الماس توی آسمونیم
Eye to eye, so alive
چشم تو چشم ، خیلی زنده
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماس توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Aaaahhhhhhhh....
...Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
و همین طور به عشقمون فکر می کردم ، به عشق بین خودم و امیر اما ادامه ی این عشق چی میشد؟ عشقمون ادامه داشت یا اینکه به پایان می رسید؟ همون موقع از ته ته قلبم از خدا خواستم تا کمکم کنه که سالم ، با دوتا چشم رنگی ، با یه صورت شاد بتونم برگردیم پیش خانوادم و این حس غریب رو ، این حس سرد رو ، این حسی که به امیر دارم رو ، حسی که باعث میشه اون رو از خودم دور کنم رو خدا ازم دور کنه ، امیدوارم که موفق بشم... امیدوارم...
- المیرا؟
- سلام.
- سلام عزیزم.
- هستی یه خبر.
- چی؟
- ساشا رو راضی کردم بالاخره ، می خوایم چند هفته دیگه بریم برای درمان.
- واااااااای ، المیرا تو این مدت این بهترین خبری بود که شنیدم.
- ممنون.
- المیرا...
- جان المیرا؟
- منم می خوام باهاتون بیام. یعنی می خوام چشمام رو عمل کنم اگه بشه.
- مگه میشه؟ هستی باورم نمیشه دختر.
- آره تو اینترنت دیدم ، از چند نفر هم همونجا پرسیدم ، فکر کنم امکان پذیر باشه اما دقیق نمی دونم.
- فکر کنم تا یه مدت باید مزاحم تو باشیم.
- مزاحم چیه دیگه؟
از المیرا خداحافظی کردم و به امیر زنگ زدم ، امیر جواب داد:
- بله؟
- سلام.
- سلام عزیزدلم.
- امیر؟
- جان امیر؟
- می خوام درمان کنم... چشمامو میگم.
- کجا؟ چطور؟
- ببین امیر المیرا و ساشا چند هفته دیگه دارن میرن لندن تا ساشا درمان کنه ، فکر کنم خبر داشته باشی... منم می خوام باهاشون برم.
- هستی فکر کردی من تو رو تنها می زارم بری؟
- امیر بچه نشو ف تو هم اگه بیای تبسم چی میشه پس؟
- راست میگی ولی چرا انقدر اتفاقی؟
- خیلی وقته به ذهنم رسیده ولی تا الان درمانی نداشته.
- هستی...
- بله؟
- توجه کردی همه چی داره درست میشه؟
- آره ، اگه یه دفعه همه چی خراب نشه.
- دیگه نمی زارم چیزی از هم جدامون کنه.
گوشی رو قطع کردم و به فکر فرو رفتم...
امروز عروسی بهادره ، یه لباس نو خریده بودم ، یه لباس سرخ آبی رنگ که از جلو تا روی زانوهام بود و از پشت بلند بود ، تبسم هم که یه پیراهن خوشکل بنفش رنگ داشت اونو با کفش های ستش تنش کردم ، موهاشو هم براش ویو کشیدم ، خودم هم با شقایق به آرایشگاه رفتم و موهام رو شینیون باز کردم ، امیر هم قرار بود بیاد ، می خواستیم که قبل از عقد برسیم ، آخه بهادر و محبوبه قبل از عروسی فقط ضیغه کرده بودند ، به همراه بابا و مامان و شقایق راه افتادیم ، عروسیشون توی یه باغ بود ، خداروشکر قبل از عقد رسیدیم ، فامیلای عروس مثل فامیلای بابای خودم بودن ، شلوغ و پایه ، ازشون خوشم اومد ، عروس یه تور بلند داشت که خیلی خوشکلش کرده بود ، بالاخره محبوبه بله رو گفت و همه دست زدن ، بعد از اینکه همگی کادو هامون رو دادیم ، رفتیم توی تالار ، عروس و داماد نشستن رو جایگاهشون و همگی به نوبت رفتن تا باهاشون عکس بگیرن ، اونجا داشتن عکس می گرفتن ، امیر از پشت دستام رو گرفت و گفت:
- هستی...
- بله؟
- میای بریم یه عکس سه تایی بگیریم؟
نگاهی به تبسم کردم و با لبخند زدن به امیر نشون دادم که موافقم ، تبسم رو صدا کردم و سه تایی رفتیم تا عکس بندازیم ، بعد از اینکه یه عکس سه نفره خوشکل گرفتیم ، یکم رفتم تو فکر ، اینا خانواده ی منن ، خانواده ای که تا همیشه قراره با هم باشیم ، خدایا کمکم کن این خانواده رو از ته قلب قبول کنم ، رفتیم تا با عروس و داماد هم عکس بندازیم ، بعد از اینکه شقایق ازمون عکس گرفت ، رو به بهادر گفتم:
- ایشالا که خوشبخت شید.
- مرسی هستی.
رو به محبوبه گفتم:
- خوشبخت شید عزیزمو
- ممنون. راستی صبر کن دخترخالم رو بهت نشون بدم.
- باشه.
همون موقع یه دختره که فکر کنم خواهر عروس بود به کنارش اومد و ما رفتیم و گوشه ای نشستیم ، چند دقیقه بعد محبوبه با یه دختره به سمتم اومد ، یه دختر خیلی خوشکل بود ، چشم های سبز رنگ داشت ، با موهایی قهوه ای رنگ البته بیشتر شبیه به نارنجی بود ، ناز بود کلا ، دختره به سمتم اومد ، یه لبخند زدم بهش و سلام کردم ، جواب سلامم رو داد ، دوست داشتم بیشتر باهاش حرف بزنم ولی پیش نیومدن و دوتایی ازم دور شدن ، بعد اون هم که نوبت بزن و برقص شد ، البته من نرقصیدم ، فقط امیر یکم با تبسم رقصید ، تبسم کلی خوشحال بود قربونش برم ، اون جشن ، یه جشن فوق العاده بود ، یه جشنی که باعث شد عروسی خودم رو به یاد بیارم ، عروسی خودم...
به چشم های خاکستری رنگی که اشک درشون حلقه زده بود نگاه کردم ، حس خوبی نبود ، کاش می تونستم جواب همه ی محبت هاش رو بدم ، ای کاش... با بغض گفت:
- هستیم... من همینجوری هم دوست ندارم ، معلوم نیست که بعد اون عمل چه اتفاقایی بیوفته.
- بذار شانسم رو امتحان کنم امیر.
- می دونی ممکنه چه بلاهایی سرت بیاد؟
- اینجوری حدالقل یه بهانه دارم پیش خودم که حدالقل بتونم فکر کنم برای درمان خودم یه نقشی داشتم. من اونجوری راحت ترم امیر.
- هستی... قول بده که برگردی ، با چشم های سالم.
- قول میدم امیر ، قول میدم.
گونه های دخترم رو بوسیدم و برای دهمین بار ازش خداحافظی کردم ، نمی دونستم که چقدر طول می کشه موندنم ، اما می دونستم که ممکنه زیاد بشه ، نمی دونستم که آیا درمان میشم یا نه ، اما می دونستم که امکان داره بعد عمل هر بلایی به سرم بیاد حتی فلج شدن...
نشستیم توی هواپیما المیرا کنارم بود و ساشا هم کنار المیرا نشسته بود ، کاپیتان صحبت هاش رو کرد و ما آماده ی پرواز شدیم ، مثله بچه ها یه فکری به ذهنم اومد و با خودم گفتم:
- الان میشمارم بعدشم بیدار میشم.
1 و 2 و 3 ، من از خواب بیدار شدم...
چقدر بد که اینی که الان دیدم خواب بود ، خواب دیدم که من و امیر ، تنهای تنها روی تاب نشستیم و مشغول انتخاب کردن اسم برای بچه هامون هستیم ولی چقدر بد که همش بیشتر از یه خواب نبود ، همگی از هواپیما پیاده شدیم و مسیر خونه ی من رو در پیش گرفتیم ، در خونه رو باز کردم و هر سه داخل شدیم ، شب بود ، برای همین بعد از خوردن شام و مرتب کردن وسایلمون ، به خواب رفتیم ، فردا صبحش از خواب بیدار شدم ، یه لباس رسمی پوشیدم و به محل کارم رفتم ، همه از دیدنم تعجب کردن و با کنجکاوی حالم رو پرسیدن ، به همشون گفتم که خوبم و به سمت دفتر رئیس رفتم ، وارد شدم ، رئیسمون علت نبودنم رو ازم پرسید ، منم براش ماجرا رو توضیح دادم و گفتم که دیگه نمیام ، اون هم مدارکم رو به من پس داد ، حقوقم رو پرداخت کرد و برام آرزوی خوشبختی کرد ، بعد از اون از تمام همکارهای سابقم خداحافظی کردم و از اونجا بیرون اومدم ، به سمت بیمارستانی که ازش وقت گرفته بودم رفتم ، مدتی نشستم تا نوبتم شد ، به اتاق دکتر رفتم ، دکتر بعد از پرسیدن یه سری سوال و یه سری معاینه ، بهم گفت که این یه ریسکه و ممکنه که شکست بخورم ولی من قبول نمی کردم و یقین داشتم که خوب میشم ، دکتر گفت که عمل در سه مرحله انجام میشه و قبل از عمل باید به مدت چند ماه در بیمارستان بستری بشم تا کارهایی مثل شبیه سازی انجام بشه و همچنین آمادگی برای عمل رو داشته باشم ، گفت زمانش رو خودم تعیین کنم ، منم به خاطر اینکه عجله داشتم ، بهش گفتم که از پس فردا می تونیم شروع کنیم ، برگشتم خونه ، مثل اینکه المیرا با ساشا رفته بودن به آدرسی که بهشون داده بودم ، مشغول پختن نهار شدم و با خوندن یه آهنگ خودم رو سرگرم کردم:
Shine Bright Like A Diamond
مثل یه الماس بدرخش
Shine Bright Like A Diamond
مثل یه الماس بدرخش
Find light in the beautiful sea
نور رو توی دریای زیبا پیدا کن
I choose to be happy
من انتخاب کردم که خوشحال باشم
You and I, you and I
تو و من ، تو و من
We're like diamond in the sky
ما مثل الماس هستیم توی آسمون
You're a shooting star I see
تو یه شهابی من فهمیدم
A vision of ecstasy
یه تصویر از خوشی بی حد
When you hold me, I'm alive
وقتی تو منو توی دستات داری ، من زنده ام
We're like diamond in the sky
ما مثل الماس توی آسمونیم
I knew that we'd become one
من می دونستم که ما یکی خواهیم شد
Right away, a right away
بی درنگ ، بی درنگ
At first site I felt the energy of sun rays
در اولین برخورد من انرژی انوار خورشید رو حس کردم
I saw the life inside your eyes
من زندگی رو توی چشمای تو دیدم
So shine bright, tonight, you and I
پس بدرخش ، امشب ، تو و من
We're beautiful like diamonds in the sky
ما به زیبایی الماس توی آسمونیم
Eye to eye, so alive
چشم تو چشم ، خیلی زنده
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماس توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shining Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماسها توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shining Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماسها توی آسمون
Palms rise to the universe
کف دستهامون به سمت جهان بلند می شن
As we, moonshine and molly
همونطور که ما ، مثل ماه می درخشیم و سرشار از خوشی هستیم
Feel the warmth we'll never die
گرمایی رو حس می کنیم انگار که هیچ وقت نخواهیم مرد
We're diamonds in the sky
ما الماسهای توی آسمون هستیم
You're a shooting star I see
تو یه شهابی من فهمیدم
A vision of ecstasy
یه تصویر از خوشی بی حد
When you hold me, I'm alive
وقتی تو منو توی دستات داری ، من زنده ام
We're like diamond in the sky
ما مثل الماس توی آسمونیم
At first site I felt the energy of sun rays
در اولین برخورد من انرژی انوار خورشید رو حس کردم
I saw the life inside your eyes
من زندگی رو توی چشمای تو دیدم
So shine bright, tonight, you and I
پس بدرخش ، امشب ، تو و من
We're beautiful like diamonds in the sky
ما به زیبایی الماس توی آسمونیم
Eye to eye, so alive
چشم تو چشم ، خیلی زنده
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماس توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shining Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماسها توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shining Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماسها توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
می درخشی مثل یه الماس
So shine bright, tonight, you and I
پس بدرخش ، امشب ، تو و من
We're beautiful like diamonds in the sky
ما به زیبایی الماس توی آسمونیم
Eye to eye, so alive
چشم تو چشم ، خیلی زنده
We're beautiful like diamonds in the sky
ما زیباییم مثل الماس توی آسمون
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Aaaahhhhhhhh....
...Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
Shine Bright Like A Diamond
بدرخش مثل یه الماس
و همین طور به عشقمون فکر می کردم ، به عشق بین خودم و امیر اما ادامه ی این عشق چی میشد؟ عشقمون ادامه داشت یا اینکه به پایان می رسید؟ همون موقع از ته ته قلبم از خدا خواستم تا کمکم کنه که سالم ، با دوتا چشم رنگی ، با یه صورت شاد بتونم برگردیم پیش خانوادم و این حس غریب رو ، این حس سرد رو ، این حسی که به امیر دارم رو ، حسی که باعث میشه اون رو از خودم دور کنم رو خدا ازم دور کنه ، امیدوارم که موفق بشم... امیدوارم...