من گیج شدم
من الان توی این مدت یه جورایی فلج شدم
من گیر کردم بین دو تا راه سخت
اگه بخوام حرفم رو قاطع و واضح بزنم
شرافت و دوستی من کم میشه و بقیه از من یه آدم مزاحم میبینن
در حالی که هیچکدومشون کامل من رو نمیشناسن
و اگه حرفم رو نزنم این حرف یه عمر توی دل من میمونه و احساس بی عرضگی میکنم
و درک نمیکنم چرا باید از مهربونی من سواستفاده بشه
درک نمیکنم چرا همه باید روی حرفشون فقط برای یه دقیقه بمونن
من سعی داشتم ادم خوبی باشم ولی بعضیا درست رفتار میکنن
ولی در باطن هیچ علاقه ای نسبت به من ندارن.و از من بدشون میاد
و الان فهمیدم که درست مشخص نشده قضیه چیه
و صددرصد اگه بخوام حرفم رو قاطع بگم،همین 5 6 نفری که دوستای من هستن،پَر میکشن و میرن
بعضیا میگن تاثیر بازی هاییه که میکنی
و من گفتم،بازی ها چیز های زیادی ب من یاد دادن که هیچکس به من یاد نداده بود
من یه ربات نیستم،توی اون بازی ربات ها موجودات مهربونی بودن و من از اونا الگو گرفتم
سعی میکردم مثل اونا باشم،مهربون و ساکت
من یه سرباز یا افسر نازی نیستم
از اونا الگو گرفتم چون باهوش بودن و هیچوقت تسلیم نمیشدن
ولی بازم من شکسته شدم
من،من نمیخوام قربانی بشم
برای همین حرفم رو کامل،واضح و قاطع بیان میکنم
ببنین من آدمی نیستم که بخوام کسی رو نابود کنم،یا بخوام ازش باج بگیرم
ولی دلیل کار های بعضیا رو نمیفهمم و این کار از نظر من کار خوبی نیست یا باید ازش دور باشم
مثلا یک دختر خوشرفتارتره با همجنس خودش تا با یک پسری که،نه تجاوزگره،نه بد کسی رو میخواد
و من بار ها گفتم که هیچ تبعیضی وجود نداره
و درسته خود اون افراد هم تایید میکنن که آقا بین دختر و پسر تبعیض جنسیتی وجود نداره
اما همونطور که گفتم بعضی آدما فقط برای یه دقیقه رو حرفشون میمونن و عمل نمیکنن
همیشه آتیش های بزرگ حاصلیه از جرقه های کوچیک و با ادامه این روند دنیا آتیش میگیره
دل ادم میسوزه
مغز آدم میسوزه
و انسان،به طور کلی شکسته میشه