داستانی بر اساس واقعیت
(رمان شورنگاشت یا شور نوشت)
سلام دوستان.این داستان کاملا بر اساس واقعیت هست بجز نام شخصیت ها و اسم شهر و روستاها که اجازه ذکرشو ندارم.
مقدمه:
سمانه متولد ۱۳۶۲می باشد.او در خانواده ای نه نفره زندگی میکرد و دارای یک خواهر بزرگتر به نام زهرا٬دو خواهر کوچکتر به ترتیب سمیه و نرگس و سه برادر کوچکتر به نام های علیرضا٬محسن و حسام می باشد.
خلاصه:سمانه دختر نوجوانی است که در پانزده سالگی عاشق کسی میشود که اونیز به سمانه علاقه مند است اما به علت مخالفت های خانواده داماد وصلت سر نمیگیرد.سر انجام سمانه در۲۲سالگی به عقد بشیر در می آید که دارای خانواده ای با وضع مالی ضعیف است.او فکر میکرد که تنها مشکل مالی بشیر است که ممکن است زندگی شان را سخت کند اما نمی دانست که...
باز هم تاکید میکنم داستان بر اساس واقعیته ولی نه درمورد خودم.پایان داستان به زمان حال میرسه نه خوب هست نه بد...یجورایی حتی میتونین شخصیت اصلی داستان رو راهنمایی هم کنین چون من کامنتهاتونو بهش خواهم رسوند.و در نهایت اینکه لطفا نگین داستان چرت هست یا بی محتوا چون داستان حقیقیه و طبعا دارای شخصیتهای زیاد و اتفاقاتی از جنس ادمای دور و برمون...ممنون از همراهیتون
..................
و من نمیدانستم این عذاب نوظهور...
کار دیروز و امروز نبوده است
کار یک عمر تلخی گرگ طبعیست
کار یک کوه غم است
که شده نیش درون نوشدارو
که شده متعفن٬بد بو
چه شد که گذشت این همه سیاهی؟هیهات!
باشد مبارکت روزگار!مرا کردی کیش و مات...
شعر از ز.م
(رمان شورنگاشت یا شور نوشت)
سلام دوستان.این داستان کاملا بر اساس واقعیت هست بجز نام شخصیت ها و اسم شهر و روستاها که اجازه ذکرشو ندارم.
مقدمه:
سمانه متولد ۱۳۶۲می باشد.او در خانواده ای نه نفره زندگی میکرد و دارای یک خواهر بزرگتر به نام زهرا٬دو خواهر کوچکتر به ترتیب سمیه و نرگس و سه برادر کوچکتر به نام های علیرضا٬محسن و حسام می باشد.
خلاصه:سمانه دختر نوجوانی است که در پانزده سالگی عاشق کسی میشود که اونیز به سمانه علاقه مند است اما به علت مخالفت های خانواده داماد وصلت سر نمیگیرد.سر انجام سمانه در۲۲سالگی به عقد بشیر در می آید که دارای خانواده ای با وضع مالی ضعیف است.او فکر میکرد که تنها مشکل مالی بشیر است که ممکن است زندگی شان را سخت کند اما نمی دانست که...
باز هم تاکید میکنم داستان بر اساس واقعیته ولی نه درمورد خودم.پایان داستان به زمان حال میرسه نه خوب هست نه بد...یجورایی حتی میتونین شخصیت اصلی داستان رو راهنمایی هم کنین چون من کامنتهاتونو بهش خواهم رسوند.و در نهایت اینکه لطفا نگین داستان چرت هست یا بی محتوا چون داستان حقیقیه و طبعا دارای شخصیتهای زیاد و اتفاقاتی از جنس ادمای دور و برمون...ممنون از همراهیتون
..................
و من نمیدانستم این عذاب نوظهور...
کار دیروز و امروز نبوده است
کار یک عمر تلخی گرگ طبعیست
کار یک کوه غم است
که شده نیش درون نوشدارو
که شده متعفن٬بد بو
چه شد که گذشت این همه سیاهی؟هیهات!
باشد مبارکت روزگار!مرا کردی کیش و مات...
شعر از ز.م