23-01-2016، 13:32
ممنوممممم عزیززززم ولی تلو خدا بقیشو بزااار :p318:
|
رمان بخاطر تو .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز همون رمان چه کردی با من پست جدید گذاشتم |
|||||||||||||||||
23-01-2016، 13:32
ممنوممممم عزیززززم ولی تلو خدا بقیشو بزااار :p318:
05-05-2016، 8:25
پس چی شددددددددددددددددددد بزارششششششششششششششش
17-06-2016، 21:16
آقاااااااااااا بقیه شو بذار تورو خدا
خو چرا ادم رو می ذارید تو خماریش
27-06-2016، 15:49
پس بقیش کوش؟؟
27-06-2016، 16:28
چرا تمام رمانای اینجا نصفه نیمه اس؟
30-06-2016، 0:36
چرا بقیشو نمیزاری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
30-06-2016، 19:08
منون خوشگله
07-07-2016، 14:29
خیلی وقته ها بقیشو نمیزاری تو رو خدا بزار دیگه
08-09-2016، 2:13
ببخشید که پست دیر گذاشتم نت نداشتم به جون شما نه نه جون خودم غلط کردم باوا خب دیگه پست میذارم قول میدم به خدا نه نه خدا جون ناراحت نشیا به جون اینا
بغدم یه لطفی کنید نظر نزارید یه پیج میزنم اونجا نظر بزارید اینجا سخته خب فدام شین برین پایین ادامه یه رمان عمارت بزرگی بود خونمون بزرگا خرپول بودیم دیگه ولی از چه راهی هه ترجیح میدادم زندگیم معمولی بود ولی همچین پدر مادری نداشتم حداقل یه خواهر خوب دارم درسته که خیلی نشون نمیدم ولی واقعا دوسش داشتم پشت عمارت که تمتما سفید بود یه استخر وجود داشت که حال میداد روزای تابستون بپری توش منو ملینا خیلی حال میکردیم باش دور تا دور عمارتم پر از گل و چمن بود در واقع حیاط میتونست خودش جدا اعلام استقلال کنه و به عنوان پارک از خونه جدا شه یه لبخند زدم که ملینا پروند ملینا-لعنت به هر چی ذهن منحرفه!!و یه لبخند شیطانی زد این چی میگه؟ -هان! -خل و چل یه ساعته زل زدی به مش قربون لبخند ژکوند میزنی نمیگی بدبخت مثل تو نیست حیا داره باوا بدبخت طرف همسن بابابزرگ فسیل شده ی ماست بهش چشم داری؟خاک تو سرت واقعا البته دل دیگه پیر و جوون نمیشناسع به پای هم پیر شید البته فک نکنم اون با خری مثل تو بسازه ولی عب نداره میندازیمت بهش یه لاشخور کمتر والا ولی مهری پریدم وسط زر زر کردناش الان بچه ی مارم به دنیا اورده خر- احمق من به اون پیرمرده نفت شده ی بدبخت چیکار دارم ؟نفله؟تازه تو که تا الان ناراحت بودی چیشد؟ با این حرفم لبخند شیطانیش خشکید و اخماشو کرد تو هم -چی شد یهو چرا سگرمه هات رفت توهم؟ بهم اهمیت نداد و واینستاد حتی ماشین و بذارم تو پارکینگ پیاده شد و درو و کوبید بهم از پنجره کلمو اوردم بیرون -هوی نفله مال مفت نیستا خرج رفته روش چته به ماشین نازنین من چیکار داری ؟ بدون این که بهم نگه کنه یا جوابمو بده رفت!!!!!جلل خالق این که زبونش اندازه لوله جارو برقی خونمون بود زیرلب گفتم_جنی شد رفت وای دیدی چی شد بچم از دست رفت خل شد دیگه به کی بندازمش میمونه میترشه کسی نمیگرتش که منم خاله نمیشم هعی عجب بدبختیما سرمو بالا کردم و گفتم _اوس کریم این ننه بابام که از اول چل بودن هیچ اینم که یه ریزه مغز داشت اونم ازش گرفتی ؟!اخه این انصافه من به این ماهی قشنگی خوشگلی جذابی باهوشی رو گیر این یالغوزا انداختی هعی مصبتو شکر پارک کردم و پیاده شدم و اگه گفتید کجا رفتم؟بقالی اصغر اقا خب رفتم خونمون این فکر داره؟یه چیزیتون میشه ها ننه و بابا نشسته بون ملینام با اخمای درهم جوری که گرگا ازش میترسیدن چه برسه به من دل غنجیشک تمرگیده بود مبل دو نفره ی روبه روشون -سلام مامان سلام بابا مامان با لحنی بی اعتنا -سلام بشین که کارتون داریم باباکه اصلا سلام نداد همیشه همینطور بودن بدجنس و بدرفتار نبودنا اما گاهی حس میکردم به اندازه ی مادر پدرای دیگه مارو دوس ندارن -باشه بزارین لباسامو عوض کنم میام بابا -نمیخواد بشین کار مهمی دارم -باشه شونه ای بالا انداختمو نشستم بابا-ببینید چیزی که میخوام بهتون بگم خیلی مهمه و شمام حق انتخاب ندارین و حتما باید این کاری که میگمو انجام بدین.......
09-09-2016، 23:17
یه وقت سپاس ندینا
| |||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|