نویسنده:h.a.s.t.i هستی (ب)
ژانر رمان(خنده دار -کل کل-هیجانی-غیر منتظره-پلیسی)
داستان قرقاطی یا به قول خودم شلم شول باست یعنی بعضی جاهاش گریه می کنید دو دقه بعد قهقهه میزنید و این رمان کاملا متفاوت با هر نوع رمانی که خوندید 2 تا پسر داره 2 تا دختر داستان از زبون همشون روایت میشه (چه مودب شدم من) درضمن یه معما داره حلش کنید .
مقدمه: بیا بنویسیم این لحظه ها را در دفتر خاطراتمان مبادا این لحظه ها را فراموش کنیم.
خلاصه :داستان در مورد دختریه به نام ملیسا که یه خواهر دوقلو به نام ملینا داره و این دو تا خواهر فوق العاده خل و چل و زبون دراز هستند ولی پدر و مادری نامهربون دارن که تو کار خلافن و بینهایت پولداران اونامی خوان ملیسا خواهرشم تو یکی از ماموریاتوشون شرکت بدن تا قاچاقچی مواد بشن ولی اونا قبول نمیکنن و تصمیم به فرار میگیرن ولی قبل فرارشون یه کسایی اونا رو میدزدن
و معلوم میشه که قصه چیز دیگه ایه
.
پست اول
ملیس
-خب کره خر جونم بای
مینا :برو بمیر الاغ خدافظ
می دونستم مینا به بآی حساسیت داره واسه همین گفتم بآی .سوییچ بوگاتی ابیمو که همرنگ چشام بود در آوردم رفتم جلو دیدم یه سری پسر کنار ماشینمن دخترا هم دورشون
کردن وای یعنی چی شده نکنه بوگاتی خوش گلم چیزی شده باشه رفتم دیدم پسرا دارن
با ماشینم پزمیدن من هم خواستم ضایعشون کنم چون ماشینو تازه خریده بودم هیچ کدومشون ندیده بودنش .مثل این که کرمای ملینا به منم سرایت کرده ، حالا ببینیم چه خبره ؟
درسا یکی از جلف ترین و لوس ترین دختری دانشگاه که خیلی سبکه و پر آرایش گفت:دهه باز این اومد . نه من هیچی به این نمیگم پررو تر میشه برگشتم و گفتم :مشکلی داری عزیزم
برگشت گفت :آره مشکل دارم.
-پس برو دو تا کوچه پایین تر یه تیمارستان هست مخصوص آدمی مشکل دار
-میبینم که خوب زبون داری!
-داشتم رو نمیدم ریا نشه همه که مثل بعضیا نیستند که موقع حرف زدن لوزه سومشان هم ببینی.
سرخ شد مثل آلبالو کم آورد.امیر یکی از پسران دانشگاه دم گوشم گف:ایول آبجی خوب حالشو جا آوردی الحق که هیچ کس حریف این زبون تو نمیشه
خندیدم و گفتم: چرا ملینا مگه مرده .
-اوه اوه اسم اونو نیار الان ظاهر میشه مثل جن من فکر کنم مامانت موقع به دنیا آوردنش از جنا کمک گرفته وگرنه این که جنی نمیشد.
گوشیم زنگ خورد اسمو که دیدم چشام گرد شد خود حلال زادش بود هه حلال زاده مگه ممکنه ما حلال زاده باشیم. .... امیر چشام و که دید گفت:بسم الله اعوذ و بلاهه من الملینا رجیب -[یعنی خدایا پناه میبرم به تو از دست ملینا] گوشی رو جواب دادم که صدای نکره اش پیچید.............
خب این از پست اول اگه رمان طرفدار داشته باشه نظرات بالا باشه ادامه میدم وگرنه بخیل میشم تازه این اولش انقدر رمان پیچیده و باحالیه که معتادش میشی اینم از داستان من راستی این داستانو هیچ جای دیگه محاله پیدا کنید چون به قلم خودمه توی نودهشتیاهم میذارم البته با تاخیر امیدوارم خوشتون بیاد
خب دیگه سپاس بدید بآی تا های
ژانر رمان(خنده دار -کل کل-هیجانی-غیر منتظره-پلیسی)
داستان قرقاطی یا به قول خودم شلم شول باست یعنی بعضی جاهاش گریه می کنید دو دقه بعد قهقهه میزنید و این رمان کاملا متفاوت با هر نوع رمانی که خوندید 2 تا پسر داره 2 تا دختر داستان از زبون همشون روایت میشه (چه مودب شدم من) درضمن یه معما داره حلش کنید .
مقدمه: بیا بنویسیم این لحظه ها را در دفتر خاطراتمان مبادا این لحظه ها را فراموش کنیم.
خلاصه :داستان در مورد دختریه به نام ملیسا که یه خواهر دوقلو به نام ملینا داره و این دو تا خواهر فوق العاده خل و چل و زبون دراز هستند ولی پدر و مادری نامهربون دارن که تو کار خلافن و بینهایت پولداران اونامی خوان ملیسا خواهرشم تو یکی از ماموریاتوشون شرکت بدن تا قاچاقچی مواد بشن ولی اونا قبول نمیکنن و تصمیم به فرار میگیرن ولی قبل فرارشون یه کسایی اونا رو میدزدن
و معلوم میشه که قصه چیز دیگه ایه
.
پست اول
ملیس
-خب کره خر جونم بای
مینا :برو بمیر الاغ خدافظ
می دونستم مینا به بآی حساسیت داره واسه همین گفتم بآی .سوییچ بوگاتی ابیمو که همرنگ چشام بود در آوردم رفتم جلو دیدم یه سری پسر کنار ماشینمن دخترا هم دورشون
کردن وای یعنی چی شده نکنه بوگاتی خوش گلم چیزی شده باشه رفتم دیدم پسرا دارن
با ماشینم پزمیدن من هم خواستم ضایعشون کنم چون ماشینو تازه خریده بودم هیچ کدومشون ندیده بودنش .مثل این که کرمای ملینا به منم سرایت کرده ، حالا ببینیم چه خبره ؟
درسا یکی از جلف ترین و لوس ترین دختری دانشگاه که خیلی سبکه و پر آرایش گفت:دهه باز این اومد . نه من هیچی به این نمیگم پررو تر میشه برگشتم و گفتم :مشکلی داری عزیزم
برگشت گفت :آره مشکل دارم.
-پس برو دو تا کوچه پایین تر یه تیمارستان هست مخصوص آدمی مشکل دار
-میبینم که خوب زبون داری!
-داشتم رو نمیدم ریا نشه همه که مثل بعضیا نیستند که موقع حرف زدن لوزه سومشان هم ببینی.
سرخ شد مثل آلبالو کم آورد.امیر یکی از پسران دانشگاه دم گوشم گف:ایول آبجی خوب حالشو جا آوردی الحق که هیچ کس حریف این زبون تو نمیشه
خندیدم و گفتم: چرا ملینا مگه مرده .
-اوه اوه اسم اونو نیار الان ظاهر میشه مثل جن من فکر کنم مامانت موقع به دنیا آوردنش از جنا کمک گرفته وگرنه این که جنی نمیشد.
گوشیم زنگ خورد اسمو که دیدم چشام گرد شد خود حلال زادش بود هه حلال زاده مگه ممکنه ما حلال زاده باشیم. .... امیر چشام و که دید گفت:بسم الله اعوذ و بلاهه من الملینا رجیب -[یعنی خدایا پناه میبرم به تو از دست ملینا] گوشی رو جواب دادم که صدای نکره اش پیچید.............
خب این از پست اول اگه رمان طرفدار داشته باشه نظرات بالا باشه ادامه میدم وگرنه بخیل میشم تازه این اولش انقدر رمان پیچیده و باحالیه که معتادش میشی اینم از داستان من راستی این داستانو هیچ جای دیگه محاله پیدا کنید چون به قلم خودمه توی نودهشتیاهم میذارم البته با تاخیر امیدوارم خوشتون بیاد
خب دیگه سپاس بدید بآی تا های