06-09-2012، 23:15
آخه حیوونکی![Angel Angel](http://www.flashkhor.com/forum/images/smilies/angel.gif)
![Angel Angel](http://www.flashkhor.com/forum/images/smilies/angel.gif)
![crying crying](http://www.flashkhor.com/forum/images/smilies/newsmilies/crying.gif)
|
دفترچه مشق دخترک فقیر ( خیلی قشنگه ) |
|||||||||||||||||||||||||||||
06-09-2012، 23:15
آخه حیوونکی
![]() ![]()
07-09-2012، 6:10
عالی بود عزیزم
گریم گرفت ![]()
[quote='علی نشایی مقدم' pid='289682' dateline='1346952826']
داستان ایرانی اخرشو من میگم : معلم بعد از کلاس دختررو صدا کرد و گفت ادرس خونشونو بده دختره هم معلمشو برد خونشون معلم وقتی مادر دخترکو دید دلش سوخت و مقداری پول را در پاکتی گذاشت و زیر بالشت دخترک گذاشت فردا صبح که سارا از خواب بیدار شد احساس سنگینی کرد در زیر بالشتش و وقتی بالشتش را بر گرداند پاکتی را دید که نوشته بود از فرشتهی کوچک امده دخترک وقتی پاکت را باز کرد مقداری پول را دید و بلافاصله یاد بیماری مادرش افتاد و پول را در دستش گرفت و با سرعت زیاد به پیش مادرش گرفت و قزیه را برای وی توضیح داد و مادر که قادر به صحبت کرد نبود سرش را به علامت رضایت تکان داد دخترک کفشش را پوشید و یک نفس راه مدرسه را رفت وقتی به اتاق مدیر رسید به مدیر گفت لطفا امروز بهش اجازه دهد تا مادرش را به بیمارستان ببرد مدیر گفت امروز کلاس بر گذار نمیشود و گفت معلمشان نیومد مدرسه دختر تعجب کرد ولی وقت پرسیدن علت ان نکرد و راه را به سوی خانه پیش گرفت وقتی به خانه رسید معلم و مادرش در ماشین منتظرش بودند و دختر باز هم تعجب کرد و معلم مجبور شد موضوع را برایش بازگو کند و ان ها با هم به بیمارستان رفتند و دکتز پس از معاینه گفت : بیماری میشود درمان شود فقط دو ماه زمان نیاز دارد و مبلغی پول معلم گفت من پولش را میدهم و دخترک گفت من هم مقداری پول دارم ولی معلمش گف ان برای دفترت است و پس از انکه مادرش به اتاق مخصوص رفت و کسی نمیتوناست وی راملاقات کنند معلم برای دخترک دفتر خرید و انها باهم به مدرسه رفتند و پس از سالها و بهبودی مادرش جراح شد و روزی از روز ها زنی جوان امد و گفت مادرم مریض است و از گلویش خون میاید دخترک وقتی نام بیمار را خواند فهمید همان معلش است و رو به دخترش کرد و گفت من وی را مجانی جراحی میکنم چون وی کاری کرد که هیچ وقت فراموشش نمیکنم و........ سپاس بدید واسه نوشتنش گریم گرفت اخی خیلی ممنون که ادامه اش رو نوشتی خیلی قشنگ بود ممنون ![]() ![]() ![]() ![]() ممنونم از نظرهاتون وسپاس هاتون ![]() ![]()
07-09-2012، 10:03
هی خدا...
07-09-2012، 10:15
خوب بود ممنون
![]()
07-09-2012، 10:25
قشنگ بود اگه کار خودته یکم بیشترش کن
07-09-2012، 10:28
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
07-09-2012، 10:28
قشنگ بود
07-09-2012، 10:29
(07-09-2012، 10:25)M D نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. نه عزیزم من اینو ننوشتم توی صفحه دوم ادامه اش رو علی نوشته اونجارو هم بخونید ![]() ![]() ![]() ![]()
07-09-2012، 10:31
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() دلم میخواد بقلش کنم گریه کنم...
| |||||||||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|