امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دفترچه مشق دخترک فقیر ( خیلی قشنگه )

#1
Sad 
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن... اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت...

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم...

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...
حالا اگه خوشتون اومد بسپاسیدcryingcryingcryingcryingcrying
ادامه اش رو علی نوشته برید همین صفحه اول رو یه نگاه بندازید
Khaste shodam az adamaye roye zamin Confused
پاسخ
 سپاس شده توسط black devil ، set_one ، any body ، nafas mb ، ghazal.k ، payamshams ، ali . ، ستایش*** ، pinkey_bear ، houman ، johnny ، Magical Girl ، Amir BF ، ✘Nina✘ ، ارمامیتر ، M D ، alib ، helena ، poorman ، sjmmc ، i think just about you ، fat.k ، maede_y2 ، N LOVE A ، MINA JOON ، تکنا ، رندی ارتون ، ✘ றДƬДᗡØЯЄ ✘ ، mahmush ، kamelia110 ، T A R A ، hani eh ، parsa999 ، L.A.78 ، alikhatar ، bahare_021 ، فلانی ، ♥گل یخ ♥ ، ladybug ، mobin moloudian ، hd79 ، ⍩ᴏɴᴇ ʙᴏʏ⍩ ، eagle2 ، دهنده ، pink lady ، white angel ، غروب ، ترانه23 ، xoxo gurl:*) ، amiryazdi ، خسرو شکیبایی ، The Light ، شکوه خوشگله ، drift king ، عليرضا1 ، ♥TARANNOM♥ ، "K!nd~G!Яl" ، T N T ، DARK.H ، kalantar.yahya ، anashid ، Senator✘Strong ، ɨAʀʍɨռ ، kame ، serveh ، سحر. ، naghmeh.dorani ، sarvenaz ، مهرانا ، مهشید.ب ، elena.......
آگهی
#2
شنیده بودم ولی خوب بود
وقتی داری گناه میکنی چپ و راست رو نگاه میکنی یکبار بالا رو نگاه کن . . .

«اللهم عجل لولیک الفرج» یعنی گناه نکنیم ...!
پاسخ
 سپاس شده توسط яê¥нαñê
#3
خیلی زیبا بود
زن یک سرباز نیست ...
اما به قدر سرباز میدان جنگ شجاعت دارد و با این که جهاد در میدان های رزم بر او واجب نیست 
اما به قدر یک جهادگر در راه خدا تلاش می کند و در تمام صحنه ها حضور دارد 
امام خامنه ای
دفترچه مشق دخترک فقیر ( خیلی قشنگه ) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط яê¥нαñê ، elena.......
#4
cryingcryingcrying مرسی عزیزم بازم از اینا بذارHeartHeart
نمی دانم
نمی دانم محبت را بر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود بر چه گلی بنویسم که هرگز پرپر نشود بر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود بر چه آبی بنویسم که هرگز گل آلود نشود بر چه قلبی بنویسم که هرگز سنگ نشود4xv
پاسخ
 سپاس شده توسط яê¥нαñê
#5
(06-09-2012، 18:11)تانیا3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
cryingcryingcrying مرسی عزیزم بازم از اینا بذارHeartHeart

خواهش میکنم باشه عزیزم حتما از اینا میذارمHeartHeart
Khaste shodam az adamaye roye zamin Confused
پاسخ
#6
وای خداSad
هــــــــــــــــ....
خیـــلی عجیبه....
همیشه تو لحظه هایی که داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه.....
اونم کسییه که داغونت کرده....
p336
پاسخ
 سپاس شده توسط яê¥нαñê
آگهی
#7
عالـــــــــــــــــی.
پاسخ
 سپاس شده توسط яê¥нαñê
#8
دختر بدبخت گناه داشت اخهcryingcryingcryingcrying
پاسخ
 سپاس شده توسط яê¥нαñê
#9
عالی HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartسپاس می دمBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBlushBlushBlushBlushBlushBlushBlush

(06-09-2012، 16:34)reyhane* نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن... اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت...

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم...

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...
حالا اگه خوشتون اومد بسپاسیدcryingcryingcryingcryingcrying
دوستت دارم حسام داداشییییییییییییییی:Laie_23::Laie_23:
پاسخ
 سپاس شده توسط яê¥нαñê ، mobin moloudian ، eagle2 ، عليرضا1
#10
داستان ایرانی اخرشو من میگم : معلم بعد از کلاس دختررو صدا کرد و گفت ادرس خونشونو بده دختره هم معلمشو برد خونشون معلم وقتی مادر دخترکو دید دلش سوخت و مقداری پول را در پاکتی گذاشت و زیر بالشت دخترک گذاشت فردا صبح که سارا از خواب بیدار شد احساس سنگینی کرد در زیر بالشتش و وقتی بالشتش را بر گرداند پاکتی را دید که نوشته بود از فرشتهی کوچک امده دخترک وقتی پاکت را باز کرد مقداری پول را دید و بلافاصله یاد بیماری مادرش افتاد و پول را در دستش گرفت و با سرعت زیاد به پیش مادرش گرفت و قزیه را برای وی توضیح داد و مادر که قادر به صحبت کرد نبود سرش را به علامت رضایت تکان داد دخترک کفشش را پوشید و یک نفس راه مدرسه را رفت وقتی به اتاق مدیر رسید به مدیر گفت لطفا امروز بهش اجازه دهد تا مادرش را به بیمارستان ببرد مدیر گفت امروز کلاس بر گذار نمیشود و گفت معلمشان نیومد مدرسه دختر تعجب کرد ولی وقت پرسیدن علت ان نکرد و راه را به سوی خانه پیش گرفت وقتی به خانه رسید معلم و مادرش در ماشین منتظرش بودند و دختر باز هم تعجب کرد و معلم مجبور شد موضوع را برایش بازگو کند و ان ها با هم به بیمارستان رفتند و دکتز پس از معاینه گفت : بیماری میشود درمان شود فقط دو ماه زمان نیاز دارد و مبلغی پول معلم گفت من پولش را میدهم و دخترک گفت من هم مقداری پول دارم ولی معلمش گف ان برای دفترت است و پس از انکه مادرش به اتاق مخصوص رفت و کسی نمیتوناست وی راملاقات کنند معلم برای دخترک دفتر خرید و انها باهم به مدرسه رفتند و پس از سالها و بهبودی مادرش جراح شد و روزی از روز ها زنی جوان امد و گفت مادرم مریض است و از گلویش خون میاید دخترک وقتی نام بیمار را خواند فهمید همان معلش است و رو به دخترش کرد و گفت من وی را مجانی جراحی میکنم چون وی کاری کرد که هیچ وقت فراموشش نمیکنم و........
سپاس بدید واسه نوشتنش گریم گرفت
پاسخ
 سپاس شده توسط black devil ، nafas mb ، payamshams ، houman ، ✘Nina✘ ، رندی ارتون ، ✘ றДƬДᗡØЯЄ ✘ ، яê¥нαñê ، L.A.78 ، bahare_021 ، mobin moloudian ، hd79 ، sweety girl ، eagle2 ، ICE HEART ، ROOZBEH ، غروب ، فری جون ، xoxo gurl:*) ، amiryazdi ، شکوه خوشگله ، ♥TARANNOM♥ ، DARK.H ، amir aa ، Senator✘Strong ، kame ، سحر. ، naghmeh.dorani ، sarvenaz ، محراب007 ، elena.......


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  اگه یه زمانی یه جن خیلی ترسناک دیدی چیکار میکنی. خاطراتتون اگه جن یا روح دیدید هم بگی
  دفترچه راهنمای چرخ گوشت امگا
  نامه ای از یک پسر به پدرش!! (خیلی باحاله)
  (دفترچه خاطرات چهارم ابتداییم برادرم را يدا كردم !!!)
  یه سوال هوش جواب بدی خیلی مخی!
  دخترک تنها
  اوضاع خیلی جدیه وقتی...
  تاحالا شده از کسی که بهت خیلی بد کرده انتقام بگیری؟چجوری؟
  زیبا ترین دختر فقیر جهان !!!!!!!!!!!!!!!!!! (خیلی خوشگله )
  اگربه این 5سئوال جواب بدهید باهوشییییییدگر به این 5سوال ساده پاسخ دهید، خیلی باهوش هس

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان