25-02-2015، 19:08
چه یکی باشد چه صدتا
خوب که باشد دمار از روزگارت درمیاورد …
خاطرات را میگویم !
.
.
.
چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند
اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند
هم اشکت را در می آورند !
.
.
.
گاه خاطرات خنده دار
ساده ترین بهانه برای گریستن میشوند …
.
.
.
زندگی زیباست که گاه خاطره ای در میان خاطره ها
خاطره ی خاطره ها می گردد …
.
.
.
خاطره یعنی گذشته ، نگذشته !
.
.
.
به من مجوز چاپ نمی دهند
میگویند داستانی که نوشته ای قابل باور نیست
اما من فقط خاطراتم را نوشته بودم
.
.
.
بعضی اوقات فکر می کنم که
شاید بهشت خاطرات گذشته باشد
.
.
.
باران سربی میشود وقتی نیستی
میریزد بر سرم خاطراتت
.
.
.
از سرم دست برنمی دارند خاطرات خوش نداشته ام !
.
.
.
من ازت خاطره دارم وقت بارون …
این خودش درد کمی نیست !
دارم برگ میکشم اما نه سیگار برگ !!!
برگ برگ خاطرات سوخته ام را که داخل سیگارم ریخته ام …
.
.
نوار قلب خاطرات من پر از خط های صافی ست که بی نام تو جان ندارند …
.
.
هر روز که بیدار می شوم وحشت زده قاب خاطرات ذهنم را مرور میکنم …
هیچ بعید نیست تو از آنجا هم رفته باشی !
.
.
روی برگ های خاطرات نوشتم دلتنگم …
پائیز شد و خاطرات رنگشون زرد شد و از شاخه های دلتنگی روی سنگفرش آرزوها ریختن تا زیر پای غرور و بی محبتی له بشن …
.
.
خاطرات هرچه شیرین تر باشند بعدها از تلخی گلویت را بیشتر می سوزانند !
.
.
از اتاق خاطراتم بوی حلوا بلند شده است ؛ آرام فاتحه ای بخوان …
شاید خدا گذشته ام را بیامرزد !
.
.
بوی ربنای تو و ماه دلتنگی های من
افطار می کنم خاطرات نبودنت را …
.
.
هر کسی برای خودش خیابانی دارد ، کوچه ای ، کافی شاپی و شاید عطری که بعد از سالها خاطراتش گلویش را چنگ میزند …
.
.
میخواهم یادت را طلاق دهم ولی چکار کنم که از عهده مهریه سنگین خاطراتت بر نمی آیم !
.
.
هرچه یادت را میکارم ، خاطراتت سبز می شوند !
.
.
تو برای همیشه میروی و من چقدر کار روی سرم ریخته !!!
خاطرات زیادی برای فراموش کردن دارم …
.
.
جور میکند خدا در و تخته را با هم آنطور که تو و مرا …
تو خاطره ساز و من خاطره باز !
.
.
کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده ؛ تا قبل از سیل برگرد …
سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را !
.
.
تقصیر از من است ، آن زمان که گفتی قول بده همیشه کنارم بمانی یادم رفت بپرسم کنار خودت یا خاطره هایت ؟؟؟
.
.
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم !
.
.
چشمم به گیسوانت که می افتد تمام خاطراتمان آرام آرام ، زنده می شوند
یک به یک ، مو به مو …
.
.
عابرانی که از کنارم می گذرند مست عطر تنم می شوند و نامش را که می پرسند دلم می لرزد ؛ چگونه بگویم خاطرات توست ؟!
.
.
آقای شهردار بگویید اینقدرعوض نکنند رنگ و روی این شهرِ لعنتی را …
این پیاده رو ها ، میدان ها ، رنگ و روی دیوار ها …
خاطراتم دارند از بین می روند !
.
.
این روزهای من چیزی نیست مگر باقیمانده تقسیم احساس تــــــو بر شب های بی خاطره ام !
.
.
آهای خاطرات ؛ اگر میدانستم روزی طناب دارم خواهید شد هیچوقت نمی ساختمتان !
.
.
چه یکی باشد چه صدتا ، خوب که باشد دمار از روزگارت درمیاورد …
خاطرات را میگویم !
.
.
چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند هم اشکت را در می آورند !
.
.
گاه خاطرات خنده دار ، ساده ترین بهانه برای گریستن میشوند …
.
.
زندگی زیباست که گاه خاطره ای در میان خاطره ها ، خاطره ی خاطره ها می گردد …
.
.
خاطره یعنی گذشته ، نگذشته !!!
.
.
به من مجوز چاپ نمیدهند !
میگویند داستانی که نوشته ای قابل باور نیست ؛ اما من فقط خاطراتم را نوشته بودم !
.
.
بعضی اوقات فکر می کنم که شاید بهشت خاطرات گذشته باشد !
.
.
باران سربی میشود وقتی نیستی ؛ میریزد بر سرم خاطراتت
.
.
از سرم دست برنمی دارند خاطرات خوش نداشته ام !
.
.
من ازت خاطره دارم وقت بارون …
این خودش درد کمی نیست !