مادر بزرگ یعنی
به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری …
مادر بزرگ یعنی
به تعداد همه روزهای آینده تو، دلواپسی …
مادر بزرگ یعنی
به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو،
بیداری!
مادر بزرگ یعنی
بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد …
مادر بزرگ یعنی
بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
مادر بزرگ یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن …
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
قند خون مادر بزرگ بالاست؛
دلش اما همیشه شور میزند
برای ما …
اشکهای مادر بزرگ،
مروارید شده است
در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشتهاند، آب مروارید …!
حرفها دارد چشمان مادر بزرگ؛
دستان چروکش را نوازش میکنم؛
داستانی دارد دستانش …
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
کنار پنجره ایوان،
روی طاقچه گلدان بود …
درخت سیب،
بهار که میشد، صدایم میکرد
سایهاش را میگویم
همان جایی که استکان و قوری برای چای خوردن بود
مادر بزرگ یادت هست؟
دلم همیشه برای قصههای شیرینت تنگ میشد …
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ مهربانم،
از کودکی با داستانهایت خو گرفتهام …
و بزرگسالیام را با نقاشیهایت جهت دادهام …
چه شیرین است،
اختلاط عینیت و ذهنیت در پس نقاشی و قصههایت.
زیبایم دوستت دارم.
جملات کوتاه زیبا درباره مادر بزرگ
مادر بزرگ،
قسم به تو …
که تویی نور کردگار
یزدان تو را ز نور وفا آفریده است؛
نازم به آن شکوه، عزت و مقام …
جنت به زیر پای تو خوش آرمیده است.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
توی قاب نمیمانی …
هر شب که مینشینم به نگاه کردن تصویرت
میآیی بیرون …
من مینشینم کنارت
و تو آهسته آهسته نگاهم میکنی و لبخند میزنی …
من،
لبریز میشوم از عشق تو …
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم،
تا برای همیشه در آغوش مادر بزرگم جا میگرفتم …!
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگم آخر همه تلفنهایش
میگفت …
کاری نداشتم که
زنگ زده بودم صدایتان را بشنوم؛
ما هم که جوان و جاهل،
چه میدانستیم،
صدا با دل آدم چه میکند!
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ حواسش به شمعدانیها بود …
گاه حتی همین که چرخی میزد،
کنار حوض نگاهشان میکرد،
کافی بود برای قد کشیدنشان …
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
کودک که بودم …
وقتی زمین میخوردم،
مادر بزرگ مرا میبوسید
و تمام دردهایم از یادم میرفت؛
دیروز زمین خوردم،
دردم نیامد؛
اما به جایش تمام بوسههای مادر بزرگم یادم آمد!
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
دلم برای خانه مادر بزرگ تنگ شده …
برای سفره شلوغمان
که دست دراز میکردم
و به آخرش نمیرسید …
و یخچال مهربانی
که هر چه درش را باز میکردم
و هندوانه میخوردم
کسی را خبر نمیکرد …!
جمله در توصیف مادر بزرگ
بیشتر بخوانید: مجموعه پیام تسلیت مادربزرگ برای ابراز همدردی
مادر بزرگ همیشه میگفت،
همه چیز درست میشود …
و همیشه بعدش،
نگاه میکرد به آسمان
و میخندید …
حتم دارم چیزهایی درباره خدا میدانست …
که ما بیخبر بودیم.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
صبح جمعه …
عطر خانه مادر بزرگ را میدهد،
عطر صبحانه ساده و صمیمی …
عطر نان خانگی داغ و تنوری
عطر با هم بیدار شدن و دور هم صبحانه خوردن.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ عزیزم
تویی که در تبار معصومانه نگاهت،
چشمان خسته من ستاره میچیند؛
خوشآهنگترین نغمههای هستی نثار قلب خسته و صبورت.
دوستت دارم.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
صاحب قشنگترین قصههای دنیا،
مهم نیست چقدر تار موهایت سفیدتر شده،
تو برای من بهترین هستی …
دوستت دارم مادر بزرگ خوبم.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ عزیزم…
تو مفهوم خرد، تجسم صبر، دریای دانش و اقیانوس تجربه هستی
از تو باید همیشه آموخت …
عمرت دراز و پربرکت باد.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ عزیز و دوست داشتنی من …
بودن آدمهایی مثل تو،
یعنی دنیا هنوز جای قشنگیست برای زندگی کردن و بودن
دستهایت را میبوسم و برایت آرزوی سلامتی دارم.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
یاد خانه مادر بزرگ بخیر،
آب تنی هندوانه در حوض فیروزهای،
بوی نم کاهگل،
ایوان و صدای غلغل سماور
و تسبیح مادر بزرگ …
فهمیدهام مادر بزرگها گوهری تکرار نشدنی هستند.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
گذر زمان چه بیرحمانه بر صورتش چنگ کشیده …
اما کلامش هنوز هم شیرین و گواراست …
او مادر بزرگ من است …
آرام و صمیمی …
مثل همیشه!
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
تکتک قصههای مادر بزرگ به حقیقت پیوست …
او راست میگفت،
همیشه یکی بود، یکی نبود …
گاهی رسیدن به هم قسمت نیست …
بالا رفتیم، ماست بود،
بودنمان راست بود؛
پائین آمدیم،
دوغ بود …
عشق همش دروغ بود …!
نمیدانم این روزها را از کجا دیده بودی مادر بزرگ خوبم …
به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری …
مادر بزرگ یعنی
به تعداد همه روزهای آینده تو، دلواپسی …
مادر بزرگ یعنی
به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو،
بیداری!
مادر بزرگ یعنی
بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد …
مادر بزرگ یعنی
بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
مادر بزرگ یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن …
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
قند خون مادر بزرگ بالاست؛
دلش اما همیشه شور میزند
برای ما …
اشکهای مادر بزرگ،
مروارید شده است
در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشتهاند، آب مروارید …!
حرفها دارد چشمان مادر بزرگ؛
دستان چروکش را نوازش میکنم؛
داستانی دارد دستانش …
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
کنار پنجره ایوان،
روی طاقچه گلدان بود …
درخت سیب،
بهار که میشد، صدایم میکرد
سایهاش را میگویم
همان جایی که استکان و قوری برای چای خوردن بود
مادر بزرگ یادت هست؟
دلم همیشه برای قصههای شیرینت تنگ میشد …
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ مهربانم،
از کودکی با داستانهایت خو گرفتهام …
و بزرگسالیام را با نقاشیهایت جهت دادهام …
چه شیرین است،
اختلاط عینیت و ذهنیت در پس نقاشی و قصههایت.
زیبایم دوستت دارم.
جملات کوتاه زیبا درباره مادر بزرگ
مادر بزرگ،
قسم به تو …
که تویی نور کردگار
یزدان تو را ز نور وفا آفریده است؛
نازم به آن شکوه، عزت و مقام …
جنت به زیر پای تو خوش آرمیده است.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
توی قاب نمیمانی …
هر شب که مینشینم به نگاه کردن تصویرت
میآیی بیرون …
من مینشینم کنارت
و تو آهسته آهسته نگاهم میکنی و لبخند میزنی …
من،
لبریز میشوم از عشق تو …
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم،
تا برای همیشه در آغوش مادر بزرگم جا میگرفتم …!
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگم آخر همه تلفنهایش
میگفت …
کاری نداشتم که
زنگ زده بودم صدایتان را بشنوم؛
ما هم که جوان و جاهل،
چه میدانستیم،
صدا با دل آدم چه میکند!
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ حواسش به شمعدانیها بود …
گاه حتی همین که چرخی میزد،
کنار حوض نگاهشان میکرد،
کافی بود برای قد کشیدنشان …
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
کودک که بودم …
وقتی زمین میخوردم،
مادر بزرگ مرا میبوسید
و تمام دردهایم از یادم میرفت؛
دیروز زمین خوردم،
دردم نیامد؛
اما به جایش تمام بوسههای مادر بزرگم یادم آمد!
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
دلم برای خانه مادر بزرگ تنگ شده …
برای سفره شلوغمان
که دست دراز میکردم
و به آخرش نمیرسید …
و یخچال مهربانی
که هر چه درش را باز میکردم
و هندوانه میخوردم
کسی را خبر نمیکرد …!
جمله در توصیف مادر بزرگ
بیشتر بخوانید: مجموعه پیام تسلیت مادربزرگ برای ابراز همدردی
مادر بزرگ همیشه میگفت،
همه چیز درست میشود …
و همیشه بعدش،
نگاه میکرد به آسمان
و میخندید …
حتم دارم چیزهایی درباره خدا میدانست …
که ما بیخبر بودیم.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
صبح جمعه …
عطر خانه مادر بزرگ را میدهد،
عطر صبحانه ساده و صمیمی …
عطر نان خانگی داغ و تنوری
عطر با هم بیدار شدن و دور هم صبحانه خوردن.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ عزیزم
تویی که در تبار معصومانه نگاهت،
چشمان خسته من ستاره میچیند؛
خوشآهنگترین نغمههای هستی نثار قلب خسته و صبورت.
دوستت دارم.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
صاحب قشنگترین قصههای دنیا،
مهم نیست چقدر تار موهایت سفیدتر شده،
تو برای من بهترین هستی …
دوستت دارم مادر بزرگ خوبم.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ عزیزم…
تو مفهوم خرد، تجسم صبر، دریای دانش و اقیانوس تجربه هستی
از تو باید همیشه آموخت …
عمرت دراز و پربرکت باد.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
مادر بزرگ عزیز و دوست داشتنی من …
بودن آدمهایی مثل تو،
یعنی دنیا هنوز جای قشنگیست برای زندگی کردن و بودن
دستهایت را میبوسم و برایت آرزوی سلامتی دارم.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
یاد خانه مادر بزرگ بخیر،
آب تنی هندوانه در حوض فیروزهای،
بوی نم کاهگل،
ایوان و صدای غلغل سماور
و تسبیح مادر بزرگ …
فهمیدهام مادر بزرگها گوهری تکرار نشدنی هستند.
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
گذر زمان چه بیرحمانه بر صورتش چنگ کشیده …
اما کلامش هنوز هم شیرین و گواراست …
او مادر بزرگ من است …
آرام و صمیمی …
مثل همیشه!
❀.✰.❀.✰.❀.✰.❀
تکتک قصههای مادر بزرگ به حقیقت پیوست …
او راست میگفت،
همیشه یکی بود، یکی نبود …
گاهی رسیدن به هم قسمت نیست …
بالا رفتیم، ماست بود،
بودنمان راست بود؛
پائین آمدیم،
دوغ بود …
عشق همش دروغ بود …!
نمیدانم این روزها را از کجا دیده بودی مادر بزرگ خوبم …