09-08-2014، 0:15
ایران مطلب : در رابطه با علم گستره امامان گاه این سوال و شبهه در ذهن ایجاد می شود که آیا علم ائمه اطهار علیهم السلام و معرفت ایشان دامنه اختیارات و تکالیف آنان را تحت الشعاع قرار می دهد ؟ و یا اینکه چرا ائمه با وجود علم به شهادت خود، به استقبال مرگ می رفتند؟
علم به قضاء حتمی تکلیف آور نیست
مسئله علم امام و ربط و نسبت آن با اختیار و تکلیف او از مسائل مهمی است که توجه بدان لازم و ضروری است . آنچه در ابتدا باید بدان توجه نمود آن است که اینگونه علم موهبتى، به موجب ادله عقلى و نقلى كه آن را اثبات مىكند قابل هیچگونه تخلف نیست و تغییر نمىپذیرد و سر مویى به خطا نمىرود و به اصطلاح علم است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است ، و آگاهى است از آنچه قضاى حتمى خداوندى به آن تعلق گرفته.
لازمه این مطلب این است كه هیچگونه تكلیفى به متعلق اینگونه علم (از آن جهت كه متعلق اینگونه علم است و حتمى الوقوع مىباشد) تعلق نمىگیرد. مثلا صحیح است خدا به بنده خود بفرماید فلان كارى را كه فعل و ترك آن براى تو ممكن است و در اختیار توست بكن ولى محال است بفرماید فلان كارى را كه به موجب مشیت تكوینى و قضاى حتمى من، البته تحقق خواهد یافت و برو برگرد ندارد بكن یا مكن. زیرا چنین امر و نهیى لغو و بىاثر مىباشد.
مثلا اگر كسى علم پیدا كند كه اگر سر ساعت فلان از روز فلان در نقطه معینى از فلان خیابان شهر باشد حتما زیر ماشین رفته هلاك خواهد شد (علمى است مشروط و مقید) البته تا مىتواند در وقت مفروض در نقطه مفروض حاضر نمىشود و از این راه جان خود را حفظ مىكند و پر روشن است كه نرفتن او به نقطه خطر، اثر علم است.
و اگر علم پیدا كند كه در سر ساعت فلان از روز فلان در فلان نقطه از فلان خیابان شهر حتما زیرماشین خواهد رفت و این علم هیچگونه تخلف ندارد و هیچ تلاشى جلو این خطر را نمىتواند بگیرد (علم به قضاء حتمى) بدیهى است كه این شخص با وجود علم به خطر براى رفع خطر دست به هیچ تلاشى نخواهد زد، زیرا مىداند كه سودى ندارد و فایدهاى نخواهد بخشید و این همان است كه گفته شد «علم به قضاء حتمى تأثیرى در زندگى عملى انسان ندارد و تكلیفآور نیست».
امام علیه السّلام مانند سایر افراد انسانى بنده خدا و به تكالیف مقررات دینى مكلف و موظف مىباشد و طبق سرپرستى و پیشوایى كه از جانب خدا دارد با موازین عادى انسانى باید انجام دهد و آخرین تلاش و كوشش را در احیاء كلمه حق و سرپا نگهداشتن دین و آیین بنماید
از این بیان روشن مىشود كه:
1 - این علم موهبتى امام علیه السّلام اثرى در اعمال او و ارتباطى با تكلیف خاصه او ندارد. و اصولا هر امر مفروض، از آن جهت كه متعلق قضاء حتمى و حتمى الوقوع است متعلق امر یا نهى یا اراده و قصد انسانى نمىشود. چنانكه سید الشهداء علیه السّلام در آخرین ساعت زندگى در میان خاك و خون مىگفت: «رضا بقضائك و تسلیما لأمرك لا معبود سواك» و همچنین در خطبهاى كه هنگام بیرون آمدن از مكه خواند فرمود: «رضا اللّه رضانا أهل البیت».
2- ممكن است كسى تصور كند كه علم قطعى به حوادث قطعى غیر قابل تغییر، مستلزم جبر است آنچه بهطور اجمال مىشود گفت این است كه در جهان هستى كه آفرینش خدا است جز با مشیت و اذن خداوندى به وجود نمىآید و مشیت خداوندى به افعال اختیارى انسانى از راه اراده و اختیار تعلق گرفته است. مثلا خداوند خواسته كه انسان فلان فعل اختیارى را از راه اراده و اختیار انجام دهد و البته بدیهى است فعل با این وصف لازم التحقیق خواهد بود و با این همه اختیارى است زیرا اگر اختیارى نباشد اراده خداوندى از مرادش تخلف مىكند.
3. اینكه ظواهر اعمال امام(علیهالسلام) را كه قابل تطبیق به علل و اسباب ظاهری است نباید دلیل نداشتن این علم موهبتی و شاهد جهل به واقع گرفت. مانند اینكه گفته شود: اگر سید الشهداء(علیهالسلام) علم به واقع داشت چرا مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد؟ چرا توسط صیداوی نامه به اهل كوفه نوشت؟ چرا خود از مكه رهسپار كوفه شد؟ چرا خود را به هلاكت انداخته و حال آنكه خدا میفرمایدلا تلقوا بأیدیكم الی التهلكه) ( سوره بقره، آیه 195)چرا؟ و چرا؟
پاسخ همه این پرسشها از نكتهای كه تذكر دادیم روشن است و امام (علیهالسلام) در این موارد و نظائر آنها به علومی كه از مجاری عادت و از شواهد و قرائن به دست میآید عمل فرموده و برای رفع خطر واقعی ـ كه میدانست ـ هیچگونه اقدامی نكرده زیرا میدانست كه تلاش سودی ندارد و قضاء حتمی تغییر پذیر نیست. چنانكه خدای متعال در كلام خود در سوره آل عمران در برابر آنان كه در جنگ احد گفته بودند، اگر یاران كشته شده پیش ما بودند نمیمردند و كشته نمیشدند، میفرماید:
در علوم عادی نیز پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله به نص قرآن كریم و همچنین امام علیه السّلام (از عترت پاك او) بشرى است همانند سایر افراد بشر و اعمالى كه در مسیر زندگى انجام مىدهد مانند اعمال سایر افراد بشر در مجراى اختیار و بر اساس علم عادى قرار دارد
(قل لو كنتم فی بیوتكم لبرز الذین كتب علیهم القتل الی مضاجعهم)( سوره آل عمران، آیه 154)
بگوی: اگر در خانههایتان نیز بودید كسانی كه برایشان قتل نوشته شده بود به سوی خوابگاههای خود بیرون میآمدند".
اختیار امام در علوم عادی
در علوم عادی نیز پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله به نص قرآن كریم و همچنین امام علیه السّلام (از عترت پاك او) بشرى است همانند سایر افراد بشر و اعمالى كه در مسیر زندگى انجام مىدهد مانند اعمال سایر افراد بشر در مجراى اختیار و بر اساس علم عادى قرار دارد.
امام علیه السّلام نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر كارها را از روى علم عادى تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام مىبیند اراده كرده، در انجام آن به تلاش و كوشش مىپردازد، در جایى كه علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجى موافق مىباشد به هدف اصابت مىكند و در جایى كه اسباب و شرایط مساعدت نكنند از پیش نمىرود.
امام علیه السّلام مانند سایر افراد انسانى بنده خدا و به تكالیف مقررات دینى مكلف و موظف مىباشد و طبق سرپرستى و پیشوایى كه از جانب خدا دارد با موازین عادى انسانى باید انجام دهد و آخرین تلاش و كوشش را در احیاء كلمه حق و سرپا نگهداشتن دین و آیین بنماید.