28-06-2014، 15:18
مسیحیان معتقدند که کارزار نهائی میان خیر و شر در منطقه آرماگدون روی خواهد داد.
آرماگدون نام شهری مهم در نزدیکی دریاچه طبریه است که در کتاب مکاشفه یوحنا 16: 16 به آن اشاره شده است. این شهر صحنه کارزار نهایی میان نیروهای خدایی و نیروهای شیطانی خواهد بود.
به طور کلی آرماگدون در کتاب مقدس به عنوان سمبل مرگ و ویرانی معرفی میشود[4] و پایان کار بسیاری از افراد شرور در این منطقه رخ داده است[5].
البته باید توجه داشت که استعمال کلمه آرماگدون در کتاب مکاشفه ناشی از تلفظ اشتباه کلمه مگیدو[6] است؛ نام شهری که بارها در کتاب مقدس ذکر شده است. بخش اول این کلمه نیز برگرفته از اور به معنی شهر و یا برگرفته از کلمه هار به معنی کوه میباشد.
تنها موردی که کلمه آرماگدون در عهد قدیم به کار رفته در کتاب زکریا 12: 11است و سایر ارجاعاتی که مورد استفاده مسیحیان قرار گرفته و یا در کتاب مکاشفه ذکر شده است ناشی از اشتباه در ترجمه این کلمه بوده است. به عنوان نمونه در اشعیا 14: 13 کلمهای که به کار رفته کلمه "هار موعد" به معنی کوه اجتماع است و یا کلمه "هار مگیدو" به معنی کوه حاصل خیز خداوند است که اشاره به کوه صهیون دارد[7].
رؤیای آرماگدون:
طبق پیش بینیهای کتاب مکاشفه، در آخر الزمان دجال ظهور خواهد کرد و جنگ بزرگی میان پیروان او و نیروهای الهی روی خواهد داد: و دیدم که از دهان اژدها و از دهان وحش و از دهان نبی کاذب، سه روح خبیث چون وزغها بیرون میآیند زیرا که آنها ارواح دیوها هستند که معجزات ظاهر میسازند و بر پادشاهان تمام ربع مسکون خروج میکنند تا ایشان را برای جنگ آن روز عظیم خدای قادر مطلق فراهم آورند... و ایشان را به موضعی که آن را در عبرانی حارمجدون میخوانند فراهم آوردند[8].
این جنگ با پیروزی حضرت مسیح به پایان خواهد رسید:"ایشان با برّه[9] جنگ خواهند نمود و بره بر ایشان غالب خواهد آمد زیرا که او رب الأرباب و پادشاه پادشاهان است و آنانی نیز که با وی هستند که خوانده شده و برگزیده و امینند"[10].
البته صرف نظر از کتاب مکاشفه، در کتاب یوئیل نیز اشارههایی به جنگ نهایی میان نیروهای الهی و نیروهای شیطانی وجود دارد؛ جنگی که در کوه صهیون رخ خواهد داد و با پیروزی خداوند و نیروهای وی پایان خواهد پذیرفت:
"در صهیون کرناها بنوازید و در کوه مقدس من، صدا بلند کنید. تمامی ساکنان زمین بلرزند زیرا روز خداوند میآید و نزدیک است"[11].
و در ادامه میافزاید: "و خداوند از صهیون نعره میزند و آواز خود را از اورشلیم بلند میکند و آسمان و زمین متزلزل میود، اما خداوند ملجأ قوم خود و ملاذ بنیاسرائیل خواهد بود.پس خواهید دانست که من یهوه خدای شما در کوه مقدس خویش صهیون ساکن میباشم و اورشلیم مقدس خواهد بود... و یهوه در صهیون ساکن خواهد شد[12].
مفهوم آرماگدون در خدمت صهیونیزم
اندیشه کارزار نهایی برخی مسیحیان (که به مسیحیان صهیونیست[13] خوانده میشوند)، را بر آن واداشت تا زمینه را برای تسریع در وقوع این جنگ آماده سازند.
این تفکر در ترکیبی از باورهای دینی و ایدههای سیاسی است و به شدت با سه عنصر دینی یهودیت، مسیحیت و صهیونیسم گره خورده است.
سایروس اینگرسون اسکوفیلد، مفسر شهیر کتاب مقدس در قرن بیستم اظهار داشت:مسیح به زمین باز نخواهد گشت مگر آنکه امور خاصی رخ دهد:یهودیان به فلسطین باز گردند، کنترل بیت المقدس را به دست گیرند و معبد سلیمان را بار دیگر بنا کنند و آنگاه همگی ما وارد جنگ بزرگ آرماگدون شویم[14].
پژوهشگران، ریشههای تاریخی آن را به نهضت اصلاح دینی و ظهور پروتستانیسم پیوند میزنند. جریان بازگشت به ریشههای یهودی و باورهای الاهیاتی موجود در کتاب مقدس، پروتستان ها را به یهودیان نزدیک میسازد. (این قرابت در پیوریتنها تأکید و بروز بیشتری دارد). از نگاه این پروتستانها، صهیونیسم مسیحی و دولت اسرائیل فرمان الهی و تکمیل وعده خدا به ابراهیم است[15]. تمام ریشههای الاهیاتی جنبش صهیونیسم مسیحی در همین باور نهفته است و دقیقا همین اعتقاد است که تبلیغ میکند کانون همه پیشگوئی های وحیانی (کتاب مقدس) دولت اسرائیل است[16].
نکته قابل توجه در این باره این است که این گروه عمیقا احساس میکند که در آستانه پایان تاریخ و آخر الزماناند و تمام تلاش خود را برای تسریع در وقوع آنچه باید پیش از ظهور دوباره عیسی اتفاق بیفتد، انجام میدهند. بازگشت یهودیان به فلسطین تشکیل دولت مدرن صهیونیستی و نیز جنگ آرماگدون از آن جمله است که بنابر آن، مسیح ضد مسیح پیروز خواهد شد[17].
البته کلیسای کاتولیک در مواجهه با مسیحیت صهیونیستی هرگز همراهی ننموده است. پاپ پیوس دهم در نامهای به تئودور هرتزل که موسس تفکر صهیونیستی به شمار میرود اظهار میدارد که اگر چه ما نمیتوانیم مانع حضور یهودیان در بیت المقدس شویم اما با این حال نمیتوانیم با آن موافقت نماییم زیرا یهودیان حضرت مسیح را نپذیرفتهاند و در نتیجه ما نیز نمیتوانیم آنان را تأیید نماییم[18].
اسلام و ظهور منجی:
مسلمانان بر این عقیده هستند که در آخر الزمان حضرت مهدی علیه السلام که از نسل پیامبر اسلام است، ظهور خواهد کرد و او عدل و داد را در جهان خواهد گستراند. البته شیعیان اعتقاد دارند که حضرت مهدی به دنیا آمده است و عمری طولانی خواهد کرد ولی از دیدهها پنهان است.
در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه السلام، ظلم و بیداد بر روی زمین منتشر میشود[19] و مردم به بلا و مصیبت دچار میشوند[20]. همچنین در برخی روایات از مرگهای گسترده و کشتارهای فراوان در آستانه ظهور سخن به میان آمده است. بر این اساس شمار زیادی از انسانها به سبب جنگ یا بیماریهای مرگ بار و سرایت کننده[21]، جان خود را از دست میدهند[22].
نظامهای اجتماعی بر هم میخورد و دنیا گرفتار هرج و مرج و فتنههای سنگین میشود[23]. حکومتها به قدری متزلزل میشوند که به همان سرعتی که تشکیل شدند، از بین میروند[24]. در آن زمان نا امیدی بشر را فرا می گیرد. هیچ فریادی برای رهایی مردم به گوش نمیرسد و دورغ مدعیان نجات بشر برای همگان آشکار میگردد لذا انسانها تنها ظهور مصلحی الهی و معجزه خدایی را انتظار میکشند[25].
دو شخصیت منفی:
در منابع اسلامی به دو شخصیت منفی اشاره شده است که قیام آنها از نشانههای ظهور حضرت مهدی شمرده شده است: سفیانی و دجال[26].
سفیانی در منطقه شام خروج میکند و با نیرنگ و تزویر، گروه زیادی را به دور خود گرد میآورد و بر بخش گستردهای از سرزمینهای اسلامی از جمله شام و فلسطین سیطره مییابد. هنگامی که او از ظهور حضرت مهدی مطلع میگردد، سپاهی عظیم را برای جنگ با وی گسیل میدارد ولی به امر خداوند همه لشکریان وی به جز چند نفر در زمین فرو میروند و از بین میروند[27].
بر اساس منابع اسلامی دجال نیز عمر بسیار طولانی خواهد کرد[28]. او در آخر الزمان به میان مردم میآید و به گمراه کردن آنها میپردازد و ادعای خدائی میکند[29]. کسی که از او پیروی کند، زیانکار و گمراه خواهد بود[30]. در نهایت دجال به دست عیسی مسیح (که در آخر الزمان برای یاری حضرت مهدی آمده است)[31] در دمشق کشته خواهد شد[32]. به طور منطقی پیش از کشته شدن دجال نبردی پر فراز و نشیب بین او و مسیح در خواهد گرفت.
برخی از محققان معتقدند که با توجه به ویژگیهای عجیبی که روایات برای دجال بیان کردهاند، به نظر میرسد که او نمادی از یک جریان و ایدئولوژی انحرافی در جامعه باشد نه این که شخصی حقیقی با این نام در آخر الزمان ظهور کند[33].
عدهای از محققان نیز سفیانی را نماد یک جریان دانستهاند و نه شخصیتی واقعی. در یک نگاه کلی، نهضت پیامبران و اولیای الهی همواره با واکنش منفی و مخالفتها و کارشکنیهای سران شرک و نفاق رو به رو بوده است و در برابر هر مصلحی، فرد یا افرادی با ویژگیهای سفیانی ایستادهاند[34]. بنابر این سفیانی نماد حرکتی انحرافی با گستره نفوذ فراوان در میان جامعه مسلمانان است[35].
آرماگدون یا نبرد نهائی در تفکر اسلامی:
بر خلاف کتاب مقدس که سخن از نبردی نهائی میان خیر و شر در آخر الزمان و چیرگی حق و نابودی باطل در این نبرد به میان آمده است، منابع دینی اسلامی نه تنها به این مطلب اشارهای نکردهاند[36] بلکه بر خلاف آن سخن گفتهاند.
هنگامی که حضرت مهدی علیه السلام ظهور میکند جنگهای متعددی را با دشمنان خود خواهد داشت. بر اساس روایات این جنگها ادامه پیدا می کند[37] تا در نهایت انسانهای منحرف از بین بروند[38]. جنگهای ایشان با دجال، سفیانی را در این راستا میتوان توجیه نمود.
هدف حضرت مهدی از این قیام برپائی جامعه ایمانی بر پایه عدل گستری است. تحقق این هدف نیز هنگامی ممکن است که مخالفان و معاندانی که در برابر عدالت سر فرود نمیآورند، نابود شوند. بنابراین جنگهای متعددی که در آن زمان اتفاق میافتد تاکتیک جنگی صرف جهت پیروزی و غلبه نیست، بلکه در ادامه تحقق این هدف آرمانی است[39]. در همین راستا برخی منابع دینی اشاره میکنند که برخی افراد که به طور ظاهری در برابر ایشان دست به شمشیر نبردهاند به قتل میرسند[40] چرا که گاهی جهت نابودی باطل هیچ راهی به جز ریشه کن سازی آن نیست.
بنابراین (برخلاف اعتقاد مسیحیان و یهود که این نبرد در منطقه هرمجدون در زمانی مشخص روی خواهد داد و فرجام آن نابودی شر خواهد بود)، بر اساس منابع اسلامی در آخر الزمان جنگهای متعددی بین حق و باطل روی خواهد داد که سر انجام آن پیروزی حق بر باطل خواهد بود.
فرجام کار:
شاید نتوان برای این جنگهای گسترده و نهائی، ویژگیهای مشابه جنگهای جهانی اول و دوم را که جهان تا کنون تجربه کرده است، سراغ گرفت؛ اما مدعای این موعودباوری این است که این جنگ به عنوان آخرین راه حل و پس از طی تمام راههای ممکن برای به تمکین در آرودن همه انسانها صورت میگیرد و پس از آن صلحی پایدار برای همه حق شناسان و حقیقت طلبان بر پا خواهد شد. بنا بر این میتوان گفت اگر چه اندیشه منجی موعود، وعید جنگ میدهد اما آن را امری گریز ناپذیر و نتیجه مقاومت اهل باطل در برابر حقیقت آشکار و مقدمه صلح مطلق و دائمی میداند[41].
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه 55 سوره نور (خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پا برجا و ريشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مىكند) میفرماید که این آیه درباره حضرت مهدی علیه السلام و یارانش نازل شده است[42].
لذا در حکومت ایشان در مدت کوتاهی، امنیت در همه زمینهها به جامعه باز میگردد و مردم در محیطی پر از امنیت به زندگی خود ادامه میدهند.
آرماگدون نام شهری مهم در نزدیکی دریاچه طبریه است که در کتاب مکاشفه یوحنا 16: 16 به آن اشاره شده است. این شهر صحنه کارزار نهایی میان نیروهای خدایی و نیروهای شیطانی خواهد بود.
به طور کلی آرماگدون در کتاب مقدس به عنوان سمبل مرگ و ویرانی معرفی میشود[4] و پایان کار بسیاری از افراد شرور در این منطقه رخ داده است[5].
البته باید توجه داشت که استعمال کلمه آرماگدون در کتاب مکاشفه ناشی از تلفظ اشتباه کلمه مگیدو[6] است؛ نام شهری که بارها در کتاب مقدس ذکر شده است. بخش اول این کلمه نیز برگرفته از اور به معنی شهر و یا برگرفته از کلمه هار به معنی کوه میباشد.
تنها موردی که کلمه آرماگدون در عهد قدیم به کار رفته در کتاب زکریا 12: 11است و سایر ارجاعاتی که مورد استفاده مسیحیان قرار گرفته و یا در کتاب مکاشفه ذکر شده است ناشی از اشتباه در ترجمه این کلمه بوده است. به عنوان نمونه در اشعیا 14: 13 کلمهای که به کار رفته کلمه "هار موعد" به معنی کوه اجتماع است و یا کلمه "هار مگیدو" به معنی کوه حاصل خیز خداوند است که اشاره به کوه صهیون دارد[7].
رؤیای آرماگدون:
طبق پیش بینیهای کتاب مکاشفه، در آخر الزمان دجال ظهور خواهد کرد و جنگ بزرگی میان پیروان او و نیروهای الهی روی خواهد داد: و دیدم که از دهان اژدها و از دهان وحش و از دهان نبی کاذب، سه روح خبیث چون وزغها بیرون میآیند زیرا که آنها ارواح دیوها هستند که معجزات ظاهر میسازند و بر پادشاهان تمام ربع مسکون خروج میکنند تا ایشان را برای جنگ آن روز عظیم خدای قادر مطلق فراهم آورند... و ایشان را به موضعی که آن را در عبرانی حارمجدون میخوانند فراهم آوردند[8].
این جنگ با پیروزی حضرت مسیح به پایان خواهد رسید:"ایشان با برّه[9] جنگ خواهند نمود و بره بر ایشان غالب خواهد آمد زیرا که او رب الأرباب و پادشاه پادشاهان است و آنانی نیز که با وی هستند که خوانده شده و برگزیده و امینند"[10].
البته صرف نظر از کتاب مکاشفه، در کتاب یوئیل نیز اشارههایی به جنگ نهایی میان نیروهای الهی و نیروهای شیطانی وجود دارد؛ جنگی که در کوه صهیون رخ خواهد داد و با پیروزی خداوند و نیروهای وی پایان خواهد پذیرفت:
"در صهیون کرناها بنوازید و در کوه مقدس من، صدا بلند کنید. تمامی ساکنان زمین بلرزند زیرا روز خداوند میآید و نزدیک است"[11].
و در ادامه میافزاید: "و خداوند از صهیون نعره میزند و آواز خود را از اورشلیم بلند میکند و آسمان و زمین متزلزل میود، اما خداوند ملجأ قوم خود و ملاذ بنیاسرائیل خواهد بود.پس خواهید دانست که من یهوه خدای شما در کوه مقدس خویش صهیون ساکن میباشم و اورشلیم مقدس خواهد بود... و یهوه در صهیون ساکن خواهد شد[12].
مفهوم آرماگدون در خدمت صهیونیزم
اندیشه کارزار نهایی برخی مسیحیان (که به مسیحیان صهیونیست[13] خوانده میشوند)، را بر آن واداشت تا زمینه را برای تسریع در وقوع این جنگ آماده سازند.
این تفکر در ترکیبی از باورهای دینی و ایدههای سیاسی است و به شدت با سه عنصر دینی یهودیت، مسیحیت و صهیونیسم گره خورده است.
سایروس اینگرسون اسکوفیلد، مفسر شهیر کتاب مقدس در قرن بیستم اظهار داشت:مسیح به زمین باز نخواهد گشت مگر آنکه امور خاصی رخ دهد:یهودیان به فلسطین باز گردند، کنترل بیت المقدس را به دست گیرند و معبد سلیمان را بار دیگر بنا کنند و آنگاه همگی ما وارد جنگ بزرگ آرماگدون شویم[14].
پژوهشگران، ریشههای تاریخی آن را به نهضت اصلاح دینی و ظهور پروتستانیسم پیوند میزنند. جریان بازگشت به ریشههای یهودی و باورهای الاهیاتی موجود در کتاب مقدس، پروتستان ها را به یهودیان نزدیک میسازد. (این قرابت در پیوریتنها تأکید و بروز بیشتری دارد). از نگاه این پروتستانها، صهیونیسم مسیحی و دولت اسرائیل فرمان الهی و تکمیل وعده خدا به ابراهیم است[15]. تمام ریشههای الاهیاتی جنبش صهیونیسم مسیحی در همین باور نهفته است و دقیقا همین اعتقاد است که تبلیغ میکند کانون همه پیشگوئی های وحیانی (کتاب مقدس) دولت اسرائیل است[16].
نکته قابل توجه در این باره این است که این گروه عمیقا احساس میکند که در آستانه پایان تاریخ و آخر الزماناند و تمام تلاش خود را برای تسریع در وقوع آنچه باید پیش از ظهور دوباره عیسی اتفاق بیفتد، انجام میدهند. بازگشت یهودیان به فلسطین تشکیل دولت مدرن صهیونیستی و نیز جنگ آرماگدون از آن جمله است که بنابر آن، مسیح ضد مسیح پیروز خواهد شد[17].
البته کلیسای کاتولیک در مواجهه با مسیحیت صهیونیستی هرگز همراهی ننموده است. پاپ پیوس دهم در نامهای به تئودور هرتزل که موسس تفکر صهیونیستی به شمار میرود اظهار میدارد که اگر چه ما نمیتوانیم مانع حضور یهودیان در بیت المقدس شویم اما با این حال نمیتوانیم با آن موافقت نماییم زیرا یهودیان حضرت مسیح را نپذیرفتهاند و در نتیجه ما نیز نمیتوانیم آنان را تأیید نماییم[18].
اسلام و ظهور منجی:
مسلمانان بر این عقیده هستند که در آخر الزمان حضرت مهدی علیه السلام که از نسل پیامبر اسلام است، ظهور خواهد کرد و او عدل و داد را در جهان خواهد گستراند. البته شیعیان اعتقاد دارند که حضرت مهدی به دنیا آمده است و عمری طولانی خواهد کرد ولی از دیدهها پنهان است.
در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه السلام، ظلم و بیداد بر روی زمین منتشر میشود[19] و مردم به بلا و مصیبت دچار میشوند[20]. همچنین در برخی روایات از مرگهای گسترده و کشتارهای فراوان در آستانه ظهور سخن به میان آمده است. بر این اساس شمار زیادی از انسانها به سبب جنگ یا بیماریهای مرگ بار و سرایت کننده[21]، جان خود را از دست میدهند[22].
نظامهای اجتماعی بر هم میخورد و دنیا گرفتار هرج و مرج و فتنههای سنگین میشود[23]. حکومتها به قدری متزلزل میشوند که به همان سرعتی که تشکیل شدند، از بین میروند[24]. در آن زمان نا امیدی بشر را فرا می گیرد. هیچ فریادی برای رهایی مردم به گوش نمیرسد و دورغ مدعیان نجات بشر برای همگان آشکار میگردد لذا انسانها تنها ظهور مصلحی الهی و معجزه خدایی را انتظار میکشند[25].
دو شخصیت منفی:
در منابع اسلامی به دو شخصیت منفی اشاره شده است که قیام آنها از نشانههای ظهور حضرت مهدی شمرده شده است: سفیانی و دجال[26].
سفیانی در منطقه شام خروج میکند و با نیرنگ و تزویر، گروه زیادی را به دور خود گرد میآورد و بر بخش گستردهای از سرزمینهای اسلامی از جمله شام و فلسطین سیطره مییابد. هنگامی که او از ظهور حضرت مهدی مطلع میگردد، سپاهی عظیم را برای جنگ با وی گسیل میدارد ولی به امر خداوند همه لشکریان وی به جز چند نفر در زمین فرو میروند و از بین میروند[27].
بر اساس منابع اسلامی دجال نیز عمر بسیار طولانی خواهد کرد[28]. او در آخر الزمان به میان مردم میآید و به گمراه کردن آنها میپردازد و ادعای خدائی میکند[29]. کسی که از او پیروی کند، زیانکار و گمراه خواهد بود[30]. در نهایت دجال به دست عیسی مسیح (که در آخر الزمان برای یاری حضرت مهدی آمده است)[31] در دمشق کشته خواهد شد[32]. به طور منطقی پیش از کشته شدن دجال نبردی پر فراز و نشیب بین او و مسیح در خواهد گرفت.
برخی از محققان معتقدند که با توجه به ویژگیهای عجیبی که روایات برای دجال بیان کردهاند، به نظر میرسد که او نمادی از یک جریان و ایدئولوژی انحرافی در جامعه باشد نه این که شخصی حقیقی با این نام در آخر الزمان ظهور کند[33].
عدهای از محققان نیز سفیانی را نماد یک جریان دانستهاند و نه شخصیتی واقعی. در یک نگاه کلی، نهضت پیامبران و اولیای الهی همواره با واکنش منفی و مخالفتها و کارشکنیهای سران شرک و نفاق رو به رو بوده است و در برابر هر مصلحی، فرد یا افرادی با ویژگیهای سفیانی ایستادهاند[34]. بنابر این سفیانی نماد حرکتی انحرافی با گستره نفوذ فراوان در میان جامعه مسلمانان است[35].
آرماگدون یا نبرد نهائی در تفکر اسلامی:
بر خلاف کتاب مقدس که سخن از نبردی نهائی میان خیر و شر در آخر الزمان و چیرگی حق و نابودی باطل در این نبرد به میان آمده است، منابع دینی اسلامی نه تنها به این مطلب اشارهای نکردهاند[36] بلکه بر خلاف آن سخن گفتهاند.
هنگامی که حضرت مهدی علیه السلام ظهور میکند جنگهای متعددی را با دشمنان خود خواهد داشت. بر اساس روایات این جنگها ادامه پیدا می کند[37] تا در نهایت انسانهای منحرف از بین بروند[38]. جنگهای ایشان با دجال، سفیانی را در این راستا میتوان توجیه نمود.
هدف حضرت مهدی از این قیام برپائی جامعه ایمانی بر پایه عدل گستری است. تحقق این هدف نیز هنگامی ممکن است که مخالفان و معاندانی که در برابر عدالت سر فرود نمیآورند، نابود شوند. بنابراین جنگهای متعددی که در آن زمان اتفاق میافتد تاکتیک جنگی صرف جهت پیروزی و غلبه نیست، بلکه در ادامه تحقق این هدف آرمانی است[39]. در همین راستا برخی منابع دینی اشاره میکنند که برخی افراد که به طور ظاهری در برابر ایشان دست به شمشیر نبردهاند به قتل میرسند[40] چرا که گاهی جهت نابودی باطل هیچ راهی به جز ریشه کن سازی آن نیست.
بنابراین (برخلاف اعتقاد مسیحیان و یهود که این نبرد در منطقه هرمجدون در زمانی مشخص روی خواهد داد و فرجام آن نابودی شر خواهد بود)، بر اساس منابع اسلامی در آخر الزمان جنگهای متعددی بین حق و باطل روی خواهد داد که سر انجام آن پیروزی حق بر باطل خواهد بود.
فرجام کار:
شاید نتوان برای این جنگهای گسترده و نهائی، ویژگیهای مشابه جنگهای جهانی اول و دوم را که جهان تا کنون تجربه کرده است، سراغ گرفت؛ اما مدعای این موعودباوری این است که این جنگ به عنوان آخرین راه حل و پس از طی تمام راههای ممکن برای به تمکین در آرودن همه انسانها صورت میگیرد و پس از آن صلحی پایدار برای همه حق شناسان و حقیقت طلبان بر پا خواهد شد. بنا بر این میتوان گفت اگر چه اندیشه منجی موعود، وعید جنگ میدهد اما آن را امری گریز ناپذیر و نتیجه مقاومت اهل باطل در برابر حقیقت آشکار و مقدمه صلح مطلق و دائمی میداند[41].
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه 55 سوره نور (خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پا برجا و ريشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مىكند) میفرماید که این آیه درباره حضرت مهدی علیه السلام و یارانش نازل شده است[42].
لذا در حکومت ایشان در مدت کوتاهی، امنیت در همه زمینهها به جامعه باز میگردد و مردم در محیطی پر از امنیت به زندگی خود ادامه میدهند.