04-01-2020، 14:45
(آخرین ویرایش در این ارسال: 04-01-2020، 14:47، توسط لــــــــــⓘلی.)
بیقرارم کن
قسمت اول.....
از وقتی اون تصادف لعنتی اتفاق افتاده ، خیلی تنها شدیم. درسته از دست بابا ب خاطر اینکه کلی اذیتمون میکرد و از دست مامانی ک در مقابل هر ازار های پدرم
سکوت میکرد اعصبانی بودم ، ولی حقم نبود اینجوری تنها بشم . حقشون نبود اینجوری بمیرن ومنو با ی نوجوون ک توی این دوره خیلی نیاز ب مراقبت داره تنها بذارن.
بابام ی زن دیگ گرفته بود . خودش اومد بهمون گفت. وقتی هم دید ما بهت زده شدیم ، با اعصبانیت گفت :
-مگه کار خلاف شر کردم که هاج وواج نگام میکنین؟ حق مسلممه دوس دارم ، دلم بخواد بازم میگیرم!
اگه پدرم نبود میدونستم چی جواب بدم . بلاخره پدرمه ، سرم حق داره!
مامانمم مث عادت همیشگیش هیچی نمی گفت .مادرم خیلی خانوم و صبور بود.
*************
بابا مث عادت همیشگیش نبود .فکر کنم پیش کتی جوونش نرفته بود.وقتی همه دورهم جمع بودیم ، گفت :
-باید بریم قزوین . عمه گلرخ فوت کرده .
مادرم شک شده بود و نازگل زار میزد و من تو فکر.درباره بابام چی قضاوت کرده بودمااا....
اونو ولش .عمه گلرررخ ؟ واااای خدا
عمه گلرخ میشه عمه مادربزرگم . مامان و بابای مامانم (مستانه) معتاد بودن.پدربزرگش مامانمو ازشون میگیره و بعد از فوتش ، مادرم پیش عمه گلرخ بزرگ میشه.
حال مادرمو نمیتونم درک کنم .واقعا سخته عزیزترین کساتو از دست بدی....
حتی اسم من هم عمه انتخاب کرده بود.
ی شب خواب میبینه ی دختری تو روستاشون ب دنیا میاد ب اسم نازنین ک تو زندگی پدرومادرش برکت میاره.
ازقضا مادرم هم فردا صبحش ب عمه خبر بارداریشو میده . عمه خوابشو تعریف میکنه و از مامان مستانه قول میگیره اک من دختر شدم اسمم بشه نازنین .
اره اسمم نازنینه . چقدر هم ک خیر و برکت اوردم .!
وقتی از قزوین برمیگشتیم ، اون تصادف لعنتی اتفاق افتاد . نازگل رو پام خوابیده بود منم از پنجره ماشین ب بیرون نگاه میکردم.
واقعا نفهمیدم چیشد ک افتادیم تو دره .بوی بنزین حالمو بدتر میکرد.
***************
وقتی بیدار شدم ، پدرو مادرم پیشم بودن . پدرم عقب ایستاده بود ومامان مستانه ام داره موهامو نوازش میکنه . بهم میگه:
-نازنین بانوی من! تو دیگ خانومی شدی و از پس خودتو خواهرت بر میای ........ بابا نذاشت حرفشو بزنه . دستشو گرفت و کم کم دور شدن
*****
صحنه تصادف و خوابم از جلو چشمام رد میشد .....
-مااااااااااااااااااااامااااااااان ؟بااااااااااباااااااااااا جوووونم کجاییییییییییییین؟
ی خانومی بدو بدو اومد پیشم ..................
قسمت اول.....
از وقتی اون تصادف لعنتی اتفاق افتاده ، خیلی تنها شدیم. درسته از دست بابا ب خاطر اینکه کلی اذیتمون میکرد و از دست مامانی ک در مقابل هر ازار های پدرم
سکوت میکرد اعصبانی بودم ، ولی حقم نبود اینجوری تنها بشم . حقشون نبود اینجوری بمیرن ومنو با ی نوجوون ک توی این دوره خیلی نیاز ب مراقبت داره تنها بذارن.
بابام ی زن دیگ گرفته بود . خودش اومد بهمون گفت. وقتی هم دید ما بهت زده شدیم ، با اعصبانیت گفت :
-مگه کار خلاف شر کردم که هاج وواج نگام میکنین؟ حق مسلممه دوس دارم ، دلم بخواد بازم میگیرم!
اگه پدرم نبود میدونستم چی جواب بدم . بلاخره پدرمه ، سرم حق داره!
مامانمم مث عادت همیشگیش هیچی نمی گفت .مادرم خیلی خانوم و صبور بود.
*************
بابا مث عادت همیشگیش نبود .فکر کنم پیش کتی جوونش نرفته بود.وقتی همه دورهم جمع بودیم ، گفت :
-باید بریم قزوین . عمه گلرخ فوت کرده .
مادرم شک شده بود و نازگل زار میزد و من تو فکر.درباره بابام چی قضاوت کرده بودمااا....
اونو ولش .عمه گلرررخ ؟ واااای خدا
عمه گلرخ میشه عمه مادربزرگم . مامان و بابای مامانم (مستانه) معتاد بودن.پدربزرگش مامانمو ازشون میگیره و بعد از فوتش ، مادرم پیش عمه گلرخ بزرگ میشه.
حال مادرمو نمیتونم درک کنم .واقعا سخته عزیزترین کساتو از دست بدی....
حتی اسم من هم عمه انتخاب کرده بود.
ی شب خواب میبینه ی دختری تو روستاشون ب دنیا میاد ب اسم نازنین ک تو زندگی پدرومادرش برکت میاره.
ازقضا مادرم هم فردا صبحش ب عمه خبر بارداریشو میده . عمه خوابشو تعریف میکنه و از مامان مستانه قول میگیره اک من دختر شدم اسمم بشه نازنین .
اره اسمم نازنینه . چقدر هم ک خیر و برکت اوردم .!
وقتی از قزوین برمیگشتیم ، اون تصادف لعنتی اتفاق افتاد . نازگل رو پام خوابیده بود منم از پنجره ماشین ب بیرون نگاه میکردم.
واقعا نفهمیدم چیشد ک افتادیم تو دره .بوی بنزین حالمو بدتر میکرد.
***************
وقتی بیدار شدم ، پدرو مادرم پیشم بودن . پدرم عقب ایستاده بود ومامان مستانه ام داره موهامو نوازش میکنه . بهم میگه:
-نازنین بانوی من! تو دیگ خانومی شدی و از پس خودتو خواهرت بر میای ........ بابا نذاشت حرفشو بزنه . دستشو گرفت و کم کم دور شدن
*****
صحنه تصادف و خوابم از جلو چشمام رد میشد .....
-مااااااااااااااااااااامااااااااان ؟بااااااااااباااااااااااا جوووونم کجاییییییییییییین؟
ی خانومی بدو بدو اومد پیشم ..................