24-06-2012، 17:16
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
دعای باران
مردم از کمی باران به حضرت علی(ع) شکایت کردند و حضرت از خدا طلب باران کرد و فورا باران نازل شد به طوری که از زیادی آن به او شکایت کردند وباز دعا کرد تا از میزان باران کم شد.
درآوردن دینار از زمین
ازحسن بن ابی الحسن بصری از امیر المومنین(ع) در حدیثی روایت کرده است که:آن جناب با تازیانه اش خطی بر زمین کشید و یک دینار بیرون آوردو سپس خط دیگری کشیدودینار دیگری در آوردند تاسه دینار و آهارا در دستش زیر ورو میکرد تا مردم دیدند آنگاه آنهارا برگرداند و با شستش دفن کرد و فرمود:بعد از من مرد نیکوکار یا بدعملی صاحب اختیار توشود و رفت و ما آنجا را نشانه گرفیتم و زمین را حفر کردیم تا به نم رسیدیم و چیزی نیافتیم.
استوار نگه داشتن دیوار
جمعی توطئه کردند که دیوار باغی را روی او و یارانش خراب کنند دیوار را کج کردند حضرت با دست چپش آن را نگه داشت وبا دست راست با اصحاب غذا می خورد وچون فارغ شدندبا دست چپ دیوار را راست و مستوی کرد.
تبدیل سنگ به طلا
شخصی منافی از مومنی مالی طلب داشت.امیرالمومنین(ع) برای اودعایی کرد تا او بتواند قرض خود را ادا کند سپس به او امر کرد سنگ یا کلوخی را از روی زمین بردار آن شخص سنگ را برداشت ودید سنگ در دست حضرت تبدیل به طلا شده است علی(ع) طلارا به آن مرد داد آن مرد دین خود را ادا کرد و صد هزار درهم نیز برایش باقی ماند.
شهادت سنگریزه
سلمان گفت:نزد پیغمبر(ص)نشسته بودیم که علی ابن ابی طالب(ع) وارد شد حضرت سنگریزه ای به او داد سنگریزه در ذست علی(ع)قرار نگرفته بود که به سخن آمده می گفت:معبودی جز خدا نیست محمد پیغمبر خداست به پروردگاری خدا به نبوت محمد(ص)وولایت علی(ع)راضی هستم.
سخن گفتن زمین با امام(ع)
اسماءبنت عمیس گوید:فاطمه زهرا(س)فرمود:یکی از شبها که علی(ع)برمن واردشد مرا به هراس انداخت.عرض کردم
چگونه تورا به هراس انداخت ای سرور زنان عالمین؟
فرمود:شنیدم که زمین با او حرف می زد واونیز با زمین سخن می گفت.
یاری دهندگان علی(ع)
رسول خدا(ص)ابوذرغفاری را در پی علی(ع)فرستاد. ابوذر دید درخانه علی(ع)آسیایی می چرخد وچرخاننده ای پیدانیست.به رسول اکرم(ص) خبرداد. حضرت فرمود:ای اباذر ندانسته ای که خدا را فرشتگانی است که در پهنه گیتی روانند و مامورگشته اند که آل محمد(ص)را یاری دهند؟
اشک هر مومن
امیرالمومنین(ع)به حضرت حسین(ع)نظرنموده پس فرمودند:ای اشک هرمومنی.حضرت حسین(ع) عرض نمود:ای پدر من اشک هر مومنی هستم؟علی(ع)فرمود:بلی پسرم.
سوال ریاضی از امام علی(ع)
شخصى یهودی به حضور امام على (ع ) آمد و پرسید: «عددى را به دست من بده كه قابل قسمت بر 1،2،3،4،5،6،7،8،9باشد بى آنكه باقى بیاورد.» امام على (ع ) بى درنگ به او فرمود: «اضرب ایّام اسبوعك فى ایّام سنتك » (روزهاى هفته را بر روزهاى یكسال خودت ضرب كن كه حاصل ضرب آن، قابل قسمت بر همه اعداد مذكور (بدون باقیمانده) خواهد بود.) سؤال كننده هفت را در 360 ضرب كرد حاصل ضرب آن 2520 شد، این عدد را بر 2،3،4،5،6،7،8،9، 1تقسیم كرد، دید بر همه این اعداد قابل قسمت است بدون آنكه باقى بیاورد.
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
دعای باران
مردم از کمی باران به حضرت علی(ع) شکایت کردند و حضرت از خدا طلب باران کرد و فورا باران نازل شد به طوری که از زیادی آن به او شکایت کردند وباز دعا کرد تا از میزان باران کم شد.
درآوردن دینار از زمین
ازحسن بن ابی الحسن بصری از امیر المومنین(ع) در حدیثی روایت کرده است که:آن جناب با تازیانه اش خطی بر زمین کشید و یک دینار بیرون آوردو سپس خط دیگری کشیدودینار دیگری در آوردند تاسه دینار و آهارا در دستش زیر ورو میکرد تا مردم دیدند آنگاه آنهارا برگرداند و با شستش دفن کرد و فرمود:بعد از من مرد نیکوکار یا بدعملی صاحب اختیار توشود و رفت و ما آنجا را نشانه گرفیتم و زمین را حفر کردیم تا به نم رسیدیم و چیزی نیافتیم.
استوار نگه داشتن دیوار
جمعی توطئه کردند که دیوار باغی را روی او و یارانش خراب کنند دیوار را کج کردند حضرت با دست چپش آن را نگه داشت وبا دست راست با اصحاب غذا می خورد وچون فارغ شدندبا دست چپ دیوار را راست و مستوی کرد.
تبدیل سنگ به طلا
شخصی منافی از مومنی مالی طلب داشت.امیرالمومنین(ع) برای اودعایی کرد تا او بتواند قرض خود را ادا کند سپس به او امر کرد سنگ یا کلوخی را از روی زمین بردار آن شخص سنگ را برداشت ودید سنگ در دست حضرت تبدیل به طلا شده است علی(ع) طلارا به آن مرد داد آن مرد دین خود را ادا کرد و صد هزار درهم نیز برایش باقی ماند.
شهادت سنگریزه
سلمان گفت:نزد پیغمبر(ص)نشسته بودیم که علی ابن ابی طالب(ع) وارد شد حضرت سنگریزه ای به او داد سنگریزه در ذست علی(ع)قرار نگرفته بود که به سخن آمده می گفت:معبودی جز خدا نیست محمد پیغمبر خداست به پروردگاری خدا به نبوت محمد(ص)وولایت علی(ع)راضی هستم.
سخن گفتن زمین با امام(ع)
اسماءبنت عمیس گوید:فاطمه زهرا(س)فرمود:یکی از شبها که علی(ع)برمن واردشد مرا به هراس انداخت.عرض کردم
چگونه تورا به هراس انداخت ای سرور زنان عالمین؟
فرمود:شنیدم که زمین با او حرف می زد واونیز با زمین سخن می گفت.
یاری دهندگان علی(ع)
رسول خدا(ص)ابوذرغفاری را در پی علی(ع)فرستاد. ابوذر دید درخانه علی(ع)آسیایی می چرخد وچرخاننده ای پیدانیست.به رسول اکرم(ص) خبرداد. حضرت فرمود:ای اباذر ندانسته ای که خدا را فرشتگانی است که در پهنه گیتی روانند و مامورگشته اند که آل محمد(ص)را یاری دهند؟
اشک هر مومن
امیرالمومنین(ع)به حضرت حسین(ع)نظرنموده پس فرمودند:ای اشک هرمومنی.حضرت حسین(ع) عرض نمود:ای پدر من اشک هر مومنی هستم؟علی(ع)فرمود:بلی پسرم.
سوال ریاضی از امام علی(ع)
شخصى یهودی به حضور امام على (ع ) آمد و پرسید: «عددى را به دست من بده كه قابل قسمت بر 1،2،3،4،5،6،7،8،9باشد بى آنكه باقى بیاورد.» امام على (ع ) بى درنگ به او فرمود: «اضرب ایّام اسبوعك فى ایّام سنتك » (روزهاى هفته را بر روزهاى یكسال خودت ضرب كن كه حاصل ضرب آن، قابل قسمت بر همه اعداد مذكور (بدون باقیمانده) خواهد بود.) سؤال كننده هفت را در 360 ضرب كرد حاصل ضرب آن 2520 شد، این عدد را بر 2،3،4،5،6،7،8،9، 1تقسیم كرد، دید بر همه این اعداد قابل قسمت است بدون آنكه باقى بیاورد.