21-07-2014، 17:05
روزی اشرف تلفن زد و گفت: «برای یك ماه این پرویز راجی را تعقیب می كنی، تلفنش را گوش می كنی، از زن هایی كه با آنها رابطه دارد مخصوصاً در حالتی كه كنارشان است، عكس برمی داری و همه را مرتباً به من می دهی!
پرویز راجی، آخرین سفیر محمدرضا شاه در لندن و نمونهای از ناتوانی سیاست خارجی و سقوط سطح دیپلماتهای وزارت خارجه ایران در سالهای پایانی رژیم گذشته بود. وجود چنین دیپلماتهایی در پایتخت، از جمله عوامل سقوط و نابودی رژیم به شمار میرفت.

پرویز(کامران) راجی در 1315 شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین راجی، فراماسون کابینه منوچهر اقبال، مدتی وزیر بهداری بود. پرویز، تحصیلات متوسطه خود را در آمریکا به پایان رسانددر سال 1338 مدرک لیسانس اقتصاد را از دانشگاه کمبریج انگلیس دریافت کرد و در سال 1339 به استخدام وزارت نفت درآمد. وی در آنجا به لطف آشنایی و نشست و برخاستی که با امیرعباس هویدا پیدا کرد، تا جایگاه ریاست دفتر او در شرکت نفت ترقی کرد و آنگاه که هویدا مسند نخستوزیری یافت، راجی نیز به سمت ریاست دفتر نخستوزیری برگزیده شد. پس از آن، چون مورد توجه اشرف پهلوی قرار گرفت، به خدمت در باند او پرداخت و در این راه تا به آنجا پیش رفت که عملا به صورت زوج غیررسمی اشرف در آمد و به همین دلیل، در سن کم(شاید 32 یا 35سالگی) شغلهای حساسی داشت و در این روزهای پایانی، سفیر ایران در لندن بود و تا زمان دولت بختیار در همین سمت باقی ماند.
روابط غیر اخلاقی و فساد و آلودگی یکی از وجوه مشخصه اشرف پهلوی بود که در بازشناسی شخصیت وی باید مورد توجه قرار گیرد. اشرف خصلت گرایش به فساد و ایجاد روابط غیر اخلاقی را از نخستین سالهای بلوغ داشت و مساله کشف حجاب در سال 1314 که مصادف با دوران نوجوانی وی بود به این امر دامن زد و آن را تشدید کرد.
حسین فردوست در خاطرات خود، ضمن اشاره به روابط «پرویز راجی» و اشرف پهلوی می نویسد:
«روزی اشرف تلفن زد و گفت: «برای یك ماه این پرویز راجی را تعقیب می كنی، تلفنش را گوش می كنی، از زن هایی كه با آنها رابطه دارد مخصوصاً در حالتی كه كنارشان است، عكس برمی داری و همه را مرتباً به من می دهی!» از این مسئله شدیداً جا خوردم. روشن بود كه اگر دستور اشرف اجرا شود، همه ساواك باخبر می شوند. شرحی به محمدرضا نوشتم و توضیح دادم كه اگر این درخواست اجرا شود، از این عملیات حدود 300-200 پرسنل مطلع می شوند، یا مستقیماً در جریان قرار می گیرند و یا گزارشات را مطالعه می كنند. توضیح كاملی از همه ابعاد مسئله برای محمدرضا نوشتم.

این اواخر كه راجی با فشار اشرف سفیر ایران در لندن شد، ایشان هفته ای یك بار به لندن می رفت و هدفش هم صرفاً دیدن راجی بود. راجی نیز در خاطراتش گاه اشاراتی دارد كه به ژوان لپن، محلی كه ویلای اشرف در جنوب فرانسه در آن واقع است، رفتم و البته به بقیه ماجرا اشاره نمی كند و یا می نویسد كه به اتفاق اشرف به رامسر رفتم. كسی كه مطلع نباشد تصور می كند كه این دیدارها عادی است، ولی بنده كه مطلعم و می دانم كه چه خبر است!»
ماموریت راجی در لندن
مأموریت راجی در سفارت انگلیس ـ که شاه به سفارش اشرف و هویدا او را به این سمت فرستاده بود ـ این بود كه با استفاده از دوستی دیرینه خود با محافل لندن و بهویژه بهرهگیری از هنری که در جذب افراد هوسران و خوشگذران دارد، روابط مستحکمتری بین رژیم سلطنتی ایران و انگلیس برقرار سازد.
همچنین وی وظیفه داشت، امور تجاری بین دو کشور و همچنین خریدهای تسلیحاتی شاه را از لندن هرچه بیشتر گسترش دهد و هرگونه که مصلحت اقتضا میکند، رجال و سردمداران انگلیس را با روشهایی همانند پرداخت وامهای سنگین، دادن رشوههای نقدی و جنسی، به دیدار از ایران، دعوت و با برگزاری مجالس باشكوه خوشگذرانی در سفارت ایران، آنان را در سلک مبلغان رژیم شاه درآورد و ازهمه مهمتر اینکه راجی باید هر چه زودتر، راهی برای عطش باجخواهی و کنار آمدن با بعضی سازمانها و مطبوعات ظاهرا مخالف شاه در انگلیس پیدا کند و به هر شیوهای، چه با دادن امتیاز و چه بذل و بخششهای کلان، از گسترش مخالفت با حکومت محمدرضا شاه جلوگیری کند؛ این کوششهای او در جلوگیری از مخالفتهای انگلیس در سازمان عفو بینالملل، شایان توجه است.
مأموریت دیگر او این بود که به رجال واخورده از رژیم شاه توجه کند و با ورشکستگان سیاسی ایران در خارج از کشور همدردی کند تا با این راه، هم از مخالفتهایشان جلوگیری و هم از گرایش آنها به محافل ضدرژیم بکاهد.
داستان اختلافات اشرف و پرویز راجی
اشرف پهلوی به دلیل داشتن خوی تنوعطلبی، پس از مدت کوتاهی از معاشرت با مردان دلخواهش، آنها را از خویش دور میساخت؛ ولی در این میان، راجی یک استثنا بود؛ زیرا در مهمانیها، اشرف را در برابر چشم مهمانها به باد کتک میگرفت و الفاظ رکیک و ناسزا به وی میگفت؛ جالب اینکه اشرف در برابر او کرنش نشان میداد و حتی در مهمانیهای نیمهخصوصی به پای پرویز میافتاد و از او میخواست كه وی را ببخشاید.
در همین پیوند بیمارگونه بود که ناگهان، راجی از دبیر اولی به مقام سفارت در یکی از پایتختهای درجه اول دنیا، یعنی لندن رسید؛ اما او نمک خورد و نمکدان شکست و در مقام سفارت، به دختری انگلیسی دل بست و همین مسئله، زمینههای خشم اشرف را فراهم آورد. در واقع این دلباختگی، سبب شد که دیگر به اشرف کاری نداشته باشد؛ از این رو اشرف، شبی به طور ناگهانی به لندن رفت، وارد منزل راجی شده، دخترک را در آنجا دید و سیلی محکمی به گوش او زد. راجی نیز با قهر، همراه دخترک از منزل بیرون رفت و تا مدتی، رابطه خود را با اشرف قطع کرد.
پرویز راجی، آخرین سفیر محمدرضا شاه در لندن و نمونهای از ناتوانی سیاست خارجی و سقوط سطح دیپلماتهای وزارت خارجه ایران در سالهای پایانی رژیم گذشته بود. وجود چنین دیپلماتهایی در پایتخت، از جمله عوامل سقوط و نابودی رژیم به شمار میرفت.

پرویز(کامران) راجی در 1315 شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین راجی، فراماسون کابینه منوچهر اقبال، مدتی وزیر بهداری بود. پرویز، تحصیلات متوسطه خود را در آمریکا به پایان رسانددر سال 1338 مدرک لیسانس اقتصاد را از دانشگاه کمبریج انگلیس دریافت کرد و در سال 1339 به استخدام وزارت نفت درآمد. وی در آنجا به لطف آشنایی و نشست و برخاستی که با امیرعباس هویدا پیدا کرد، تا جایگاه ریاست دفتر او در شرکت نفت ترقی کرد و آنگاه که هویدا مسند نخستوزیری یافت، راجی نیز به سمت ریاست دفتر نخستوزیری برگزیده شد. پس از آن، چون مورد توجه اشرف پهلوی قرار گرفت، به خدمت در باند او پرداخت و در این راه تا به آنجا پیش رفت که عملا به صورت زوج غیررسمی اشرف در آمد و به همین دلیل، در سن کم(شاید 32 یا 35سالگی) شغلهای حساسی داشت و در این روزهای پایانی، سفیر ایران در لندن بود و تا زمان دولت بختیار در همین سمت باقی ماند.
روابط غیر اخلاقی و فساد و آلودگی یکی از وجوه مشخصه اشرف پهلوی بود که در بازشناسی شخصیت وی باید مورد توجه قرار گیرد. اشرف خصلت گرایش به فساد و ایجاد روابط غیر اخلاقی را از نخستین سالهای بلوغ داشت و مساله کشف حجاب در سال 1314 که مصادف با دوران نوجوانی وی بود به این امر دامن زد و آن را تشدید کرد.
حسین فردوست در خاطرات خود، ضمن اشاره به روابط «پرویز راجی» و اشرف پهلوی می نویسد:
«روزی اشرف تلفن زد و گفت: «برای یك ماه این پرویز راجی را تعقیب می كنی، تلفنش را گوش می كنی، از زن هایی كه با آنها رابطه دارد مخصوصاً در حالتی كه كنارشان است، عكس برمی داری و همه را مرتباً به من می دهی!» از این مسئله شدیداً جا خوردم. روشن بود كه اگر دستور اشرف اجرا شود، همه ساواك باخبر می شوند. شرحی به محمدرضا نوشتم و توضیح دادم كه اگر این درخواست اجرا شود، از این عملیات حدود 300-200 پرسنل مطلع می شوند، یا مستقیماً در جریان قرار می گیرند و یا گزارشات را مطالعه می كنند. توضیح كاملی از همه ابعاد مسئله برای محمدرضا نوشتم.
آنگاه که هویدا مسند نخستوزیری یافت، راجی نیز به سمت ریاست دفتر نخستوزیری برگزیده شد. پس از آن، چون مورد توجه اشرف پهلوی قرار گرفت، به خدمت در باند او پرداخت و در این راه تا به آنجا پیش رفت که عملا به صورت زوج غیررسمی اشرف در آمد و به همین دلیل، در سن کم(شاید 32 یا 35سالگی) شغلهای حساسی داشت
گزارش به رۆیت محمدرضا رسید و به نزد من بازگشت. با كمال حیرت دیدم در زیر آن نوشته است: «انجام دهید!» محمدرضا نه تنها اهمیت نمی داد كه خواهرش چه می كند بلكه اهمیت نمی داد كه تمام كشور نیز از روابط خواهرش مطلع شوند. به هر حال، دستور اشرف اجرا شد. هر روز یك گزارش تایپ شده 300-200 برگی از اداره كل پنجم ساواك (كه بخش فنی ساواك بود) به من ارائه می شد. این گزارش حاوی تلفن ها و رفت و آمدها و صحبت های شبانه روزی راجی بود. عكس ها نیز ضمیمه آن بود و من همه را برای اشرف می فرستادم. این اسناد بسیار عجیب و شاید بی نظیر است و شامل مكالمات تلفنی راجی است. عجیب تر این كه اشرف با وجودی كه می دانست تلفن ها كنترل می شود، به مكالمات خود با پرویز ادامه می داد و هیچ اهمیتی نمی داد كه پرسنل ساواك مطلع می شوند، گویی اصلاً آنها جزء آدم نیستند! مثلاً، اداره كل پنجم گزارش می داد كه اشرف در ساعت فلان زنگ زد و گفت: «عزیزم، قربانت بروم، دیشب از عشق تو خوابم نبرد» و صحبت های عجیب و غریبی كه قابل ذكر نیست و یا ساعت 4 صبح به راجی زنگ می زد كه من دارم آنجا می آیم! راجی خواب آلود جواب می داد: «ای بابا! خسته ام، می خواهم بخوابم». و اشرف می گفت: «خواب بی خواب، آمدم، مبادا ازخانه بیرون بروی!» و سوار اتومبیلش می شد و به سرعت خود را به خانه راجی می رساند. عكاس ساواك هم ازهمه صحنه ها عكس می گرفت و گزارشگر ساواك هم می نوشت: «ساعت 4 صبح والاحضرت اشرف وارد شدند و ساعت فلان هم خارج شدند!» این ماجرا مدتی ادامه داشت. هدف اشرف این بود كه مطلع شود كه آیا راجی با زن دیگر هم ارتباط دارد یا نه؟ و اگر دارد آن زنها كه هستند و چه صحبت هایی می كنند و عكس هایشان را ببیند. 
این اواخر كه راجی با فشار اشرف سفیر ایران در لندن شد، ایشان هفته ای یك بار به لندن می رفت و هدفش هم صرفاً دیدن راجی بود. راجی نیز در خاطراتش گاه اشاراتی دارد كه به ژوان لپن، محلی كه ویلای اشرف در جنوب فرانسه در آن واقع است، رفتم و البته به بقیه ماجرا اشاره نمی كند و یا می نویسد كه به اتفاق اشرف به رامسر رفتم. كسی كه مطلع نباشد تصور می كند كه این دیدارها عادی است، ولی بنده كه مطلعم و می دانم كه چه خبر است!»
ماموریت راجی در لندن
مأموریت راجی در سفارت انگلیس ـ که شاه به سفارش اشرف و هویدا او را به این سمت فرستاده بود ـ این بود كه با استفاده از دوستی دیرینه خود با محافل لندن و بهویژه بهرهگیری از هنری که در جذب افراد هوسران و خوشگذران دارد، روابط مستحکمتری بین رژیم سلطنتی ایران و انگلیس برقرار سازد.
همچنین وی وظیفه داشت، امور تجاری بین دو کشور و همچنین خریدهای تسلیحاتی شاه را از لندن هرچه بیشتر گسترش دهد و هرگونه که مصلحت اقتضا میکند، رجال و سردمداران انگلیس را با روشهایی همانند پرداخت وامهای سنگین، دادن رشوههای نقدی و جنسی، به دیدار از ایران، دعوت و با برگزاری مجالس باشكوه خوشگذرانی در سفارت ایران، آنان را در سلک مبلغان رژیم شاه درآورد و ازهمه مهمتر اینکه راجی باید هر چه زودتر، راهی برای عطش باجخواهی و کنار آمدن با بعضی سازمانها و مطبوعات ظاهرا مخالف شاه در انگلیس پیدا کند و به هر شیوهای، چه با دادن امتیاز و چه بذل و بخششهای کلان، از گسترش مخالفت با حکومت محمدرضا شاه جلوگیری کند؛ این کوششهای او در جلوگیری از مخالفتهای انگلیس در سازمان عفو بینالملل، شایان توجه است.
مأموریت دیگر او این بود که به رجال واخورده از رژیم شاه توجه کند و با ورشکستگان سیاسی ایران در خارج از کشور همدردی کند تا با این راه، هم از مخالفتهایشان جلوگیری و هم از گرایش آنها به محافل ضدرژیم بکاهد.
داستان اختلافات اشرف و پرویز راجی
اشرف پهلوی به دلیل داشتن خوی تنوعطلبی، پس از مدت کوتاهی از معاشرت با مردان دلخواهش، آنها را از خویش دور میساخت؛ ولی در این میان، راجی یک استثنا بود؛ زیرا در مهمانیها، اشرف را در برابر چشم مهمانها به باد کتک میگرفت و الفاظ رکیک و ناسزا به وی میگفت؛ جالب اینکه اشرف در برابر او کرنش نشان میداد و حتی در مهمانیهای نیمهخصوصی به پای پرویز میافتاد و از او میخواست كه وی را ببخشاید.
مأموریت راجی در سفارت انگلیس ـ که شاه به سفارش اشرف و هویدا او را به این سمت فرستاده بود ـ این بود كه با استفاده از دوستی دیرینه خود با محافل لندن و بهویژه بهرهگیری از هنری که در جذب افراد هوسران و خوشگذران دارد، روابط مستحکمتری بین رژیم سلطنتی ایران و انگلیس برقرار سازد
اشرف آنقدر عاشق و دلباخته پرویز شده بود که چون پرویز با او قهر میکرد، نازش را به جان میخرید و حتی در برابر همگان با کمال بیحیایی به پرویز می گفت: «... من نوکرتم. من مخلصتم، غلط کردم... .» راجی نیز او را در حضور نزدیکانش کتک میزد و اشرف از این کار او نه تنها ناراحت نمیشد؛ بلکه لذت هم میبرد. در همین پیوند بیمارگونه بود که ناگهان، راجی از دبیر اولی به مقام سفارت در یکی از پایتختهای درجه اول دنیا، یعنی لندن رسید؛ اما او نمک خورد و نمکدان شکست و در مقام سفارت، به دختری انگلیسی دل بست و همین مسئله، زمینههای خشم اشرف را فراهم آورد. در واقع این دلباختگی، سبب شد که دیگر به اشرف کاری نداشته باشد؛ از این رو اشرف، شبی به طور ناگهانی به لندن رفت، وارد منزل راجی شده، دخترک را در آنجا دید و سیلی محکمی به گوش او زد. راجی نیز با قهر، همراه دخترک از منزل بیرون رفت و تا مدتی، رابطه خود را با اشرف قطع کرد.