شمه ای از حقوق زنان در اسلام شیعه....
طبق کتاب حقوق زن در اسلام و اروپا نوشته ی حسن صدر چاپ سال های 1319 و 1357 شمسی انتشارات جاویدان در ایران دوران زرتشتی ازدواج خاصی به نام ابدال وجود داشته که طبق آن اگر کسی بدون باقی گذاشتن پسری میمرد همسر او را به نزدیک ترین مرد خویشاوندش به زنی میدادند و اگر متوفی زن نداشت دختر یا نزدیک ترین وابسته ی مونث او را با نزدیک ترین فرد مذکر متوفی تزویج می نمودند واگر از این ازدواج پسری به دنیا می آمد آن پسر فرزند متوفی و وارث او محسوب می شد
بدین ترتیب معلوم است که طبق این رسم فقط اولاد ذکور واجد قدر و قیمت بوده و دختران سهمی از ارث نداشتند تا آنجا که نمیتوانستند مستقلا معامله و یا تجارتی انجام دهند
در قوانین زرتشتی زنان در دوره ی عادت ماهانه آنچنان ناپاک به شمار می آمدند که حتی غذای مناسبی به آنها داده نمیشد و حتی حق دست زدن به چیزی و یا انجام فعالیتی را نداشتند و می بایست تا پایان دوره ی عادت ماهانه در جایی دور از خانه و در اتاقکی سوراخ دار که برای این روزها در نظر گرفته می شد باقی می ماندند و در این مدت نیز نمی توانستند از خوراکی و نوشیدنی هایی پاک همچون آب و نان به قدر سیر شدن نوشیده و بخورند برخوردی که در یهودیت نیز همین گونه صورت می گرفته و می گیرد ناگفته نماند که دین زرتشتی را یهودیی ایرانی شده نیز تلقی کرده اند با عنایت به آنچه گفته شد اولین چیزی که به ذهن انسان متدابر گردیده است آن است که می بایست زنان ستمدیده و پیچیده شده در چادر هایی بلند زرشتی جزو اولین گروندگان قلبی به دین اسلام بوده باشند چرا که در اثر مسلمان شدن از رنج انسان کامل نبودن و در حکم یک شی ء قرار داشتن بیرون آنده و همدوش مردان از حقوق کامل الهی یک انسان برخوردار می گردیده اند
لازم به بیان است که نحوه ی نگرش اسلام به زن و جایگاه او با فرهنگ پیروان هیچ یک از ادیان قابل مقایسه نبوده و نیست چرا که حقوق مطرح شده در این آخرین دین الهی حتی در قوانین بسیاری از کشور های غربی که داعه ی دفاع از حقوق بشر خصوصا حقوق زنان را دارند نیز وجود ندارد
چنانکه تا اواسط قر بیستم میلادی در بسیاری از کشور ها زنان حق رای نداشته و فرد مستقلی شناخته نمی شدند و حتی امروزه نیز پس از ازدواج با نام خانوادگی همسرانشان شناخته می شوند مگر اینکه خودشان اسرار به تداوم نام خانوادگی خود داشته باشند که این امر اخیرا پذیرفته شده است
در صورتی که در اسلام هویت اصلی زنان پس از ازدواج نیز همچنان باقی و معتبر می ماند
در اسلام با عنایت به رفتار حضرت رسول اکرم(ص) و حضرات امامان معصومین شیعیان (ع) با دختران و همسرانشان به خوبی می توان فهمید که زنان دارای هویتی مستقل و شخصیت والا و شایسته در خانه و اجتماع هستند چنانچه وجود مقدس و مبارک حضرت فاطمه ی زهرا (س) معیار و دیلل روشن بین این امر است
با امدن دین اسلام بر همه ی تحقیر ها و آزارها و شرایط طاقت فرسای زنان در تمدن ظالمانه ی گذشته همچون اعراب جاهلی که دخترانشان را زنده به گور می کردندخط بطلانی کشیده شده و زنان از اتاقک های سوراخ داری که مستحق نگهداری سگ و سایر حیوانات بوده به در آمده و در شاه نشین خانه ها که جایگاه واقعی مادران زنان و همسران است جای داده شده است
در مورد پوشش زنان در اسلام نیز لازم به ذکر است که این امر برای تفاوت گذاشتن بین زنان مومن و غیر مومن و دور ماندن آنها از تعرض مردان متجاوز مطرح گردیده است
در صورتی که در دین زرتشتی یکی از دلایل پوشش چادر ترش از تصرف زنان توسط طبقه ی اشراف بوده است
در اسلام حقوق بسیاری برای زنان وجود دارد که متسفانه بسیاری از آنها به خاطر سلطه ی جوامع مرد سالار صرفا در میان صفحات کتب روایی مانده اند حقوقی که در قران کریم از زبان مبارک پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم (ع) بیان و سفارش شده اند در خصوص حقوق زنان باید گفت که تبعین این امر ناشی از تفاوت در شخصیت و ارزش انسانی ایشان نیست
بلکه ناشی از اختلاف در طبیعت و به طبع وظایف آنان در خانه و اجتماع است بینشی که بر اساس منطقی ترین و واقعی ترین بینش ها استوار گردیده
در اسلام زن در برابر خداوند به همان اندازه که مرد مستحق پاداش یا مجازات می باشد واجد ارزش الهی است و در بعد انسانی روحانی کوچکترین تفاوتی با مردان ندارد و با این حال زنان از حقوق خاصی نیز برخوردار هستند که حاکی از اهمیت و ارزش خاص ایشان در اسلام می باشد
از جمله از حقوق زنان در اسلام به غیر از تساوی در پاداش الهی می توان از حق کار و استقلال مالی، داشتن فعالیت های اجتماعی،تملک دسترج، دریافت حق الارث از والدین و همسر و فرزندان، تحصیل و آموزش، ولایت و حضانت فرزندان در صورت مرگ شوهر، ازدواج و آزادی در انتخاب همسر و حتی پیشنهاد ازدواج به مرد، تملک مهریه و استفاده ی کامل از وسایل خانه،دریافت نفقه و تامین هزینه ی زندگی مناسب درخور شان، دریافت حق الزحمه برای انجام امور خانه و یا کمک کردن به مرد،(با اینکه مسولیت انجام انها بر عهده ی شوهر است) ، در خواست پاداش برای شیر دادن به فرزند، فسخ ازدواج در صورت وجود دروغ و پنهان نمودن حقیقتی مبنی بر وجود یا بروز نقص روحی یا جسمانی در مورد و زندگانی او، تعیین مسکن و محل سکونت و بالاخره حق طلاق که زن می تواند به هنگام نگراش عقدنامه درخواست درج برخی و یا تمامی آنها را بنماید
چنانچه ملاحضه می شود زنان در اسلام شیعه دارای حقوق اعجاب آوری هستند که اگر دخل و تصرف و یا اعمال نظر در آنها نباشد پیشرفته ترین حقوق بوده و خواهند بود
ولی متاسفانه در اثر مرد سالاری سنتی دیرینه و زن ستیزی تاریخی بسیاری از آنها مفعول مانده و حتی به دست فراموشی سپرده شده اند و معلوم می گردد که آنچه بشر می کند هیچ ارتباطی به آیین خداوندی نداشته و ندارد
در خصوص نصف بودن حق الارث زنان در اسلام نیز بیان چند نکته ضرورست چرا که این امر از منطقی بسیار ساده برخوردار است بدین صورت که در اسلام چند چیز بر زن واجب نیست یکی جهاد و یکی دیگر مسئولیت تامین مالی خانواده و همچنین دادن مهریه و پرداخت دیه لذا بسیار واقع بینانه است که پدر و مادر برای پسرشان که در آینده عهده دار کس و یا کسان دیگر خواهند بود سهم الارث بیشتری قائل باشند چنانچه اگر مردی در جنگی شرکت کرده و از بین رفت بازماندگانش می بایست از حمایت بیشتری بر خوردار گردند تا زنی که به جنگ نرفته و مسئول تامین خانواده ی خود نیست
هرچند که امروزه زنان بسیاری هستند که نان آور خانواده و یا کمک حال همسران خود می باشند ولی تمام حقوق دانان جهان میداند که وقتی قانونی تنظیم میگردد ناظر به وضعیت و شرایط اکثریت غالب افراد اجتماع است نه گروه خاصی که در اکثریت نیستند
با این حال امروزه که سخنان بسیاری از تساوی حقوق زن و مرد شنیده می شود هنوز هم در تمامی کشور ها شرکت در جنگ و در صف مقدم بودن از جمله وضایف مردان محسوب میشود
در مورد نظر اسلام در خصوص بروز عادت ماهانه زنان باید گفت که طبق قرآن کریم این امر صرفا اذیت و رنجی طبیعی برای زنان دانسته شده که بنابر اقتضای جسمانی آنان به وجود می آید آنجا که در سوره ی بقره آیه ی 224 چنین آمده:
و از تو درباره ی حیض می پرسند بگو که آن مایه اذیت و رنج است
زنان در ایام عادت ماهانه به غیر از معاف شدن از نماز و روزه و انجام اعمالی چون حج و عمره قادر به انجام هر گونه فعالیت چه در زندگی شخصی و چه در زندگی اجتماعی می باشند
ناگفته نماند که به غیر از نماز بقیه ی فرایض را باید بعدا به جای آورند لذا این مسئله نه تنها ننگ و عاری در آنها نیست بلکه مراعات کردن آنان در این زمان به تمام اعضای خانواده و همسرانشان توصیه ی بسیار شده است
اکنون با سخن از این سفارش به خوش رفتاری ب زنان در اسلام شد لازم است به مطالبی که بسیار مورد بحث واقع شده اشاره شود و آن آیه ی 34 سوره ی نساء در قرآن کریم است آنجا که می فرماید:
رجال..............................................................
مردان مباشر امر زنانند به سبب برتری هایی که خدا به برخی از آنان در برابر برخی دیگر داده و به سبب آنکه مردان از اموالشان برای زنان خرج می کنند پس زنان عابد و صالح در غیاب همسر حافظ آن چیزهایی هستند که خداوند امر به حفظ آنها فرموده و آن دسته از زنانی که از سرکشی انان بیم دارید ابتدا پندشان دهید و اگر موثر نبود از بستر آنها دوری کنید و اگر باز هم موثر نبود تنبهشان نمایید پس اگر مطیع شدند دیگر بر آنها بهانه جویی نکنید پس همانا خداوند والای بزرگوار است
متاسفانه در برخی از ترجمه ها ی قرآنی لغت قوامون در این آیه به معنای مسطون ترجمه شده و اگر مقصودخداوند این بوده به راحتی می توانست از لغت عربی مسلطون استفاده نماید حال آنکه چنین نکرده ولی در ترجمه ی قرآنی باید دقت و تامل بسیاری نمود از طرفی خواند در آیه ی 135 همان سوره افراد مومن را قوامین یعنی قوام کنندگان و مباشران امر خود معرفی نموده که بدین ترتیب لغت قوام به هیچ وجه بار معنایی تحقیر آمیز و تسلط باری ندارد
با این توصیف به وضوح پیداست که کلمه ی قوام به معنای کسی است که عهده دار و مباشر امر کس دیگریست که مسلط بر او پس مرد مباشر امر همسر خود وسئول تامین هزینه ی خانه و مایحتاج و آسایش اوست
در این آیه دلیل ارجاع امر مباشرت مردان نیز بیان شده چرا که ناظر به اختلاف طبیعی در وجود جسمانی و روحی و ژنتیکی زنان با مردان می باشد با این حال قرآن کریم این موضوع را به صورت یک قاعده ی کلی و بدون استثنا عنوان نکرده بیان برتری برخی از زنان در برابر برخی دیگر امکان وجود شرایط بالعکس را نبز ممکن و مقدر دانسته و لذا استباط توفق همه گونه ی مردان بر زنان از این آیه برداشتی بسیار نادرست است
در خصوص تنبیه زنان در صورت سرکش و ناسازگاری نیز به وضوح روش است که این سرکشی و ناسازگاری باید در چارچوب حدود الهی و حقوق شوهر و خانواده باشد نه فرمانبرداری یک برده از صاحبش
بهترین نمونه ی این تنبیه در زندگی حضرت پیامبر (ص) منعکس است چرا که دو تن از زنان ایشان در بدرفتاری و سرپیچی از اوامر پیامبر (ص) به حدی پیش میروند که مورد سرزنش خداوند در سوره ی تحریم واقع می گردند ولی با این حال هیچ گونه برخورد جسمانی با آنان نداشته و صرفا توبیخ می گردند امری که تاریخ اسلام گواه آن است
برای آنکه نظر قرآن و شیعه را در رابطه با زدن زن بدانیم لازم است به ایه ای از قرآن کریم اشاره شود آنجا که حضرت ایوب (ع) در اثر خطا و غفلتی که همسرش مرتکب گشت سوگند سختی در خصوص تادیب او خورده است
سوگندی که حاکی از زدن صد ضربه شلاق به زنش می باشد خداوند در آیه ی 44 سوره ی ص با آن حضرت راهنمایی می فرماید که دسته ای خشک و تر از گیاهان نازک و بی جان(گیاه سواک که به اندازه ی خودکار است) را بردارد و یک ضربه ی ملایم به بدن پوشیده ی او بزند تا بدین طریق سوگند سختش عملی گردد و آن زن شکیبا نیز رنجی نبیند
با عنایت به این باین قرآنی کاملا روشن است که اینگونه برخورد با زن صرفا جنبه ی اعتراض و نوعی تردید داشت تنها درصورت خراج شدن از حدود الهی مجاز می باشد و گفتنی است که بر اساس فه شیعه هر ضربه ای که کسی به کسی بزند و جای آن ضربه بر بدن طرف مقابل بماند مستجب قصاص خواهد بود حتی اگر ضارب پدر و مضروب فرزند باشد تاییدیه ی این امر آیه ی 45 سوره ی مائده از قرآن کریم آمده است
آنجا که چنین می فرماید
هر گونه زخمی و جرحی را قصاصی است
طب کتاب تفسیر شریف لاهیجی این آیه را به نقل از حضرت امام محمد باقر (ع) آمده است که مراد از ضربه زدن زن به وسیله ی چوب مسواک است چوبی که طبق فرهنگ نامه علفی است بسیار ضعیف و نازک
بنابر روایت منعکس در کتاب حقوق مدنی زوجین حضرت زینب (ع) چنین فرموده رعایت خورد و خوراک و پوشاک مناسب همسران خود را به بهترین وجه تامین نمایید و بدانید که حق زدن زنان خود را ندارید و آنان نباید به هیچ وجه تحقیر و مورد آزاد و اذیت قرار گیرند بهترین شما خوش رفتار ترین شما با زنان و فرزندان خود میباشند
گفتنی است که یکی از آخرین وصیت های آن حضرت در واپسین لحظه های حیات سفترش به حقوق زنان و احترام و مهربانی به ایشان بوده است
مطالبی دیگری که در بیان به ان لازم است پاسخ به شایعات نادرستی است که در خصوص حقوق زن در اسلام عنوان می شد از جمله برابری شهادت دو زن با یک مرد و یا دور بودن زنان از امر قضاوت در این خصوص باید گفت که بالا بودن میزان حساسیت و عاطفه ی زنان و تغییرات روحی ایشان در زمان عادت ماهانه که ناشی از طبیعت ایشان است میتوان در برخی موارد مانع از قضاوت و شهادتی کاملا عادلانه و دور از احساسات باشد ولذا علت نحوه ی برخورد اسلام با این دو مورد خاص صرفا در راستای حقوق جامعه بوده است
نا گفته نماند که در اسلام در خصوص امر قاضوت توسط مردان نیز شروط بسیار مهمی وجود دارد تا امکان قضاوت مردان مقدرو باشد که شروطی است بسیار بسیار سخت
در مورد اتهام دروغ ناقص العقل قلمداد شدن زنان در اسلام نیز باید گفت که با استناد به تمام آیات قرآنی این اتهام زشت کاملا مردود است
چرا که اگر کسی به نوعی کم عقل باشد باید برای آنان یا اصلا مجازاتی وجود نداشته باشد و یا اگر باشد بسیار خفیف خواهد بود و همچنین اگر کسی نصف یک انسان کامل فرض شود می بایست حکم مجازات او نیز نصف باشد
حال آنکه قرآن کریم صراحتا مجازات و پاداش زنان و مردان را کاملا یکسان فرموده است برای اثبات اینکه در مجازات های قرآنی امر عاقل و دانا بودن و کم عقل بودن و نادان بودن افراد رعایت شده کافیست به آیات فراوانی که در عدم تساوی بینا و نابینا نا شنوا و شنوا اشاره شود آنجا که در آیه ی 9 سوره ی زمرچنین می فرماید آیا کسانی که علم و دانایی دارند با کسانی که بی خرد و نا آگاه هستند برابرند
اگر قرآن زن را ناقص العقل می دانست او را به اختیار اموالش معرفی نمی کرد چنانچه در آیه ی 32 سوره ی نساء فرموده و یا طبق آیه ی 282 سوره ی بقره که دستوری برای سفیهان سفارش شده چنین دستوری برای زنان نیز سفارش می فرمود
در صورتی که مطلقا چنین نبوده و نیست و طبق بسیاری از آیات زنان نیز هم ردیف مردان قرار گرفته اند چنانچه در آیه ی 95سوره ی این امر به خوبی منعکس است جالب تر اینکه از حضرت عیسی (ع) در قران کریم 22 بار به صورت عیسی پسر مریم نامبرده شده و معرف مقام عظیم مادرو شان والای زن در بارگاه الهی است اکنون با توجه به انچه بیان شد مشخص می شود که تفاوت های عنوان شده در بخش امور حقوقی صرفا ریشه در خصلت وطبیعت و وضعیت ژنتیکی زنان بوده چنانچه زن دارای عادت ماهانه میباشد باردار می شودو بالاخره مادر است با این حال فارغ از تمام این تفاوت ها در قرآن کریم زن همانند ملکه سبا که خداوند به عقل و درایت او در آیات 29 تا 35 سوره ی نمل اشا ره ی صریحی فرموده و ان را ستوده است
در خصوص تفاوت میزان دیه زنان با مردان نیز باید گفت که این امر صرفا ناشی از نگرش قانون گزاران به نوع زندگی انسان در دوران گذشته می باشد در قدیم صرفا مردان بودند که نان آور خانه محسوب می شده و چرخ زندگی نیز فقط به دست آنان می چرخیده است اما امروزه زنانی هم هستند که عده دار مخارج زندگی هستند بدین ترتیب دیگر نمیتوان با نگرش های قدیمی و سنتی برای عصرحاضر قانون گذاری کرد
لازم به ذکر است که برای تفاوت در دیه ی زن و مردهیچ حکم قرآنی وجود نداردو نداشته و صرفا حکم اجتماعی است که بر اساس نظر فقهای قدیم ایجاد می شده و باید مورد بازنگری واقع گردد چنانچه در قانون حق الارث زنان که فقط شامل سهم از درختان بود تغییر اساسی به وجود آمده است
وجود این همه حقوق به نفع زنان شاید برای عده ای غیر قابل باور باشد ولی حقیقتی همین است حقوقی که افتخارات فقه شیعه ی جعفری است اموری که در تمامی کتب اسلامی شیعه موجود است و انچه که باین شد گوشه ی کوچکی بود که میزان ارج و احترام اسلام به زنان که هیچ یک از ادیان و مذاهب جهان از چنین گستره ی حقوقی با ارزشی برخوردار نبوده و نیستند.
دوست عزیز این پست رو به خاطر شما گذاشتم خوشحال میشم بیایید بخونید و نظرتون رو بدید
منتظرم.......