07-05-2019، 14:48
لم دادیم مارو ماه
به دور از خوک و روباه
تا گل های سرخمونو
نسپریم به طوفان بگذرم از خودم یا دل مردمم
من از شما که نه اما از این شهر پرم
که دندون مادر پشت گردن
یه شب بارونی تو قلب لندن
تو یه اتاق مطلقا تاریک
قدرت سلولی رو جهش کردم
مردن تو ساحل بهتر بود
وقتی که دریاها بی ماهی بود
اینو نهنگا میگفتن وقتی روزای بی آبی بود
دندوناشو تیز میکرد با استخون های زیر جمجه
جمجه و استخون میخواست
یه باردیگه تو یه جا گل کنه
این یعنی سیاه غرب کره
باعث شه نسلم نعره کنه
جوری بسازم طوفان تو اینجا
که این منظومه سجده کنه
این احمقا میخوان من نباشم
فردا چون دیدن که دارم جَنم تو حرفام
شدن قدرت من سازندشون
مدیونن هنوز به پشت پردشون
به این مرد با این کلاه و پالتو به این صندلی چوبی تو بالکن
به شهر تو انبار بسته تو کارتون
به قدرت برتر پشت هزار تو
اینا میدونن کی ام
چیو کاشتم و چیدم
دیدن سفرشونو پر کردم
با دستای خدا و پینش
با فرورفتن ریشم تا اینا هنوزم هیچ ان
همه خنجر میزنن به هم
تو حبابی که مثلِ شیشه است
ایستگاه سه به مامور سه
وقت سیاره سر میرسه
تا شمارش معکوس به صفر
پرتابِ آخر طول میکشه
ایستگاه سه به مامور سه
وقت سیاره سر میرسه
تا شمارش معکوس به صفر
پرتابِ آخر طول میکشه
اینجا بچه ها گریه میکنن
زنامون دارن جیغ میکشن
مردامون دارن نعره میزنن
چقد معمولا طول میکشه طول میکشه