09-03-2019، 16:23
زمینم زد و کشیدم رو خاک ، شد یه کابوس
من رویاهام چشیدم تو خواب ، کلی بارم کرد
حالم بد ، شد گفتش یه بازنده ـَم
خارم کرد ، اما سپیچم توو پاش
هر روزمو رد شدم از هر روزمو غم گرفت
تموممو لال شدم زبونمو کَنده بود
آخه وجودش از وجود من آکنده بود
اون منی رو می خواست که من نباشه باشه رنگ اون
یأس ، ناامیدی تو کجاشُ دیدی
من حریف ضعیفی برای تو
نه ، زندگی می کنم واسه بردن
زمین خوردم بلند شدم ، کمین کُن
از هر طرف بهم زدی بهت می زنم
از این بُعد روحم از جونم از وجودم از بودنم
از وِرد لب خورشید که تتو خورده رو تنم
من آسمون رو بلدم حتی اگه باشه دور ازم
هر روز رو به آسمون نگاه که می کنم
دستام بی اختیار باز که می شدن
چشمامُ می بندم ، می خندم می فهمم هستم
هر روز رو به آسمون نگاه که می کنم
دستام بی اختیار باز که می شدن
چشمامُ می بندم ، می خندم می فهمم هستم
ببین ناامید جنگیدن باختِ
این دیدُ باختن همیشه ـَم ساخته است
از پرتگاه فاصله نگیر مثل من
که تردید مُنجر به سقوط پروازه
همین که قسمت زد نقاب روی چهره ـَت
بِکنش گور پدر هر چیزی که بوده علت
بگو من چیزی ـَم که باید باشم
کافیِ حق گستره سایه ـَش واسم
رد شو مثل من از زمین دل بکن
تموم فکرمی ، کجایِ فکرتم
بلدم نگاهت رو ترجمه کنم
یه کم به آینه خیره شو تا که معنی شو بهت بگم
این زمین گِرده لعنتی بدون تو بی معنی
از نگاه آسمون بگو چه رنگیِ
چشم بزار بشمر باز کنی عوض میشه
بهش بزن یه رنگ دیگه
عشق بزن به قضیه
این کل بودن من آشنام با بودنش
پیچیدگی فقط کمال ساده بودن
رمز زندگی رو چیزی تتو رو جونمون زده
نگاه با آسمون شده تنها زبون خوندنش
هر روز رو به آسمون نگاه که می کنم
دستام بی اختیار باز که می شدن
چشمام می بندم می خندم
می فهمم هستم