میخام شروع کارم با این رمان باشه
نویسنده:آیه کاربر انجمن نودهشتیا
اینم سخن نویسنده داستان :
رمان از زبون شیرینه یه نی نی کوچولو از همون وقتیه که به دنیا میاد و در مورد وقایع صحبت میکنه البته این داستان تخیلی و طنز ه که به مرور زمان که نی نی بزرگ میشه به حالت عاطفی و عاشقانه تعغیر میکنه یعنی دروقع نشون میده که یه دختر از بچگی چه جوری فکر میکنه البته فقط چند فصل درمورد بچگی اش هست بعدش یهو به چند سال بعد و بیست سالگی نی نی کوچولو میره که اونجا حالت داستان از طنز در میاد و جدی میشه در زمان بزرگسالی نی نی کوچولو (تارا) این خانوم ما یهو به خودش میاد و میبینه به اصرار خانواده مجبوره مثه تمام دخترای فامیل در سن بیست سالگی از خانواده جدا بشه و مستقل بشه برای همین با کمک پدرش توی همون شهری که دانشگاه قبول میشه یه خونه اجاره میکنه که توی اون خونه هروز اتفاق های عجیبی میوفته ادمای مختلفی میبینه و مسیر زندگیش توی اون آپارتمان 4 طبقه تعغیر میکنه توی اون آپارتمان اتفاق بدی میوفته(من که کل داستانو گفتم) خلاصه مجبور میشه به یکی تکیه و اعتماد کنه که اصلا بااون ابش توی یه جوب نمیره اما........دیگه دیگه
حالا برین ادامه:
مقدمه:
سماور قل قل میکند .
مادربزرگ پایش را دراز کرده است .
بوی بهار نارنج میدهد چارقدش
زیر چشمی نگاهم میکند،سر قندان را برمیدارد
یک آب نبات به من میدهد ویکی خودش برمیدارد
میگوید: بین خودمون باشه
من میخندم
او هم میخندد
توی چشمش آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکند
من هم نگاه میکنم
سماور قل قل میکند .
پایم را دراز کرده ام.
وامانده دردش امانم را بریده
نوه کوچکم نگاهم میکند
آب نباتی از قندان بر میدارم ،به او میدهم و یکی برای خودم
میگویم: بین خودمون باشه
او میخندد ،مثل فرشته ها
من لبخند میزنم ، گریه ام میگیرد
توی چشمم آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکنم
توی دلم میگویم
دلم برای فرشته ها تنگ می شود
- چقد این جا تنگه .....ایششششششششش...... نمی تونم تکون بخورم
من همین جول غر غر میکلدم که یهو دو تا فرشته خوشجل اومدن پیشم
فرشته اولی:موقعش شده که به دنیا بیای....
من:من کلی کال دالم اینجا ....این همه نی نی تو دنیا هست ...برید بقیه لو به دنیا بیالید
فرشته دومی:اونا رو هم به دنیا میاریم فعلا نوبت توئه
من:من اینجا راحتم ....فقط یه ذره تاریکه....اگه میشه دو تا لامپ کم مصرف بیارید من دیگه در کل راحت میشم
فرشته:همه تو دنیامنتظرت هستن د برو بیرون دیگه بچه برو
من:اولا من بچه نشدم هنوز نی نی ام ...دوما بلو کنار بزال یه ذله نسیم بیاد
فرشته:دیگه خیلی پرو شدی ...اینجا خوردی خوابیدی برو بیرون دیگه...مامانت داره درد میکشه
من:خوب لاستش من نیاز دالم یه ذله فکر کنم......
خلاصه از من انکارو از اون دو تا اصرار آخر سر با تیپا منو از شکم مامانم انداختن بیرون چشمامو باز کردم دیدم خبری ازاون تاریکی نیست یه دکتر گامبو منو گرفته بود تو دستش یه لبخند نی نی کشم زده بود که نزدیک بود زهره ترک بشم تا حالا میدونستید چرا نی نی ها وقتی به دنیا میان گریه میکنن ؟؟؟اولین چیزی که باعث میشه گریه کنن اینه که نور چراغ های اتاق عمل میخوره تو چشمشون ...نی نی ها هم که حساسسسسسسسسسسسسسسسسسسس!!!
در همین فکرا بودم که یه خانوم پرستار منو عین گوجه تو دستاش گرفتو برد تو یه اتاق دیگه . گذاشتم رو یه تخت منم تا فرصتو مناسب دیدم گرفتم تخت خوابیدم
چشمامو باز کردم دیدم یه عده پیر و پاتال منو دارن ماچ میکنن هر چی آب دهن تو عمرشون ذخیره کرده بودن عین گلاب میپاچیدن رو من .........خدایا من تو اون شیکم تاریک به جون خودم راحت تر بودما.... هر کدوم از اعضای خانواده بعد از اینکه قشنگ منو ابیاری کردن و دسته گلاشونو گذاشتنو تبریکاشونم گفتن منو ول کردن .......آخیش یه نفس راحت کشیدم تخت من کنار تخت مامانم بود مامانم خوافیده بود بابام هم دو تا چشم داشت دو تا چشم دیگه هم رهن کرده بود منو نگاه میکرد بیچاره تقصیری نداشت نی نی ندیده بود دیگه....یه ذره گذشت که آقای دکتر اومد تو دوباره یه لبخند نی نی کش تحویلم دادو رفت سمت تخت مامانم یه چیزایی به مامانم در مورد وضعیت خودم و خودش گفت که شک دارم خودشم فهمیده باشه چی میگفت ......خلاصه مخلص کلوم از این دنیا همچین خوشم نیومده بود ....یا ابوالفضل بابام داره میاد طرفم صد رحمت به گودزیلا خدایا به خیر بگذرون وقتی این صحنه اکشنو دیدم شروع کردم به گریه کردن بابام هم اومد و منو گرفت تو بغلشو گفت:نترس تاراجون بابایی اینجاس
دقیقا همین که بابایی اینجاس مشکل منه دیگه.....این ادم بزرگا اصلا منو درک نمی کردن ........چه اسمی هم برام گذاشته بودن (خدایا نونم نبود ابم نبود دنیا اومدنم چی بود؟؟) بعدش منوبردن تو یه اتاقی که پر نی نی بود اما خودم از همشون خوشگل تر بودم یه نی نی کنار تختم بود که اسمش محمد بود به من میگفت: میای با من دوست بشی ؟؟؟
من:نی نی بی فلهنگگگگگگگگگگگگگگگ
محمد:شما دخترا همه تون شبیه همید
من:میگم بی فلهنگی می گی نه؟؟؟برو پستونک تو لیس بزن بچه پرووووووو
به هرطریقی بود اونشب کپه امو گذاشتمو خوابیدم اما فردا ....
فردا صبح پاشدم از خواب...دیدم مامانم بغلم کرده و داره با مماخم بازی میکنه بابا نکن چند سال دیگه مجبور میشی پول عملشو بدیااااا خلاصه از ما گفتن بود
مامانی!!!نه انگار مامان ما نمیدونه پول عمل مماخ چنده بابا ول کن این صاب مرده رو.... بابام هم اومد خدایا اینا چرا این قد غولتشنن؟؟؟اون روز هم گذشت و من در دست های این آدم بزرگ ها عذاب کشیدم تا اینکه دکتر خوشگله به من گفت: کوچولو شما و مامان دیگه میتونید برید خونه
البته یادم نله یه لبخند نی نی کش اصل هم زد که یاد بیچارگی هام افتادم بالاخره رفتیم خونه خونه نسبت به بیمارستان لونه زنبول بود اما هل چی بود دیگه اون پرستاره منو عین گوجه قاطی نی نی زشت ها نمی کرد....صبح بود که اومدیم خونه حسابی مامانمو تحویل گرفتن براش صبحونه اوردن قد صبحونه فیل مامان من هم هی می خورد ولی مگه سیل می شد صبحونه اش که تمام شد یه نگاهی تلسناکی به من کلد که فکر کردم الان میخواد منم بخوله یه ذله گلیه کلدم که مامانم اومد بهم شیر داد من فکر کردم شیل دسله اما کل غذام همون شیره بود بابا من دلم نون سنگک با کله پاچه میخواست چلا منو دلک نمیکنیدددددددددددد
فلدا صبحش اینقد به من شیل داده بودن که دلم قیلی ویلی میرفت مامانیییییییییییییییی جون من بیا من الان.........بووووووووووووو
آفتابه آفتابه گلاب تو روتون من اصلا حالم خوب نیسسسسسسسسسسسسسس
پس این مامان من کجاس یه ذله تکون خوردم دیدم مامانم داره عین خلس خروپوف میکنه مامانم اصحاب کهفو گذاشته بود تو جیبش رفته بود تو خواب زمستونی اینقد گلیه کردم صورتمو چنگ زدم چند تا دونه تار مو داشتم اینقد کشیدمشون مامانم نفهمید که نفهمید خلاصه خودمو کشتم اما مامانم فقط یه غلط زد تا این که از درد خوافم بلد چشمامو باز کردم دیدم منو بلدن بلام شناسنامه بگیلن بابا من این اسم ضایعی که برام دارید میذارید دوس ندالم به کی بگم اه ه ه
چرا منو دلک نمیکنید هان؟؟؟حالا که اینطولی شد منم میلم پستونک نی نی ها رو میدوزدم.اصلا میرم به شیر خشک معتاد میشم ....برم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا من این اسمو دوس ندالمممممممم
خلاصه ما به همین منوال رسیدیدم خونمون
بابا من این اسمو دوس ندالمممممممم
خلاصه ما به همین منوال رسیدیدم خونمون منو گذاشتن تو اوتاخم ....صد رحمت به تونل وحشت ......اینقدل اینجا علوسک های گنده گنده گذاشتن فک میکنم که اینجا حیات وحشه یه عالمه علوسک فیل و خر و بز بابا مگه من میخوام چوپان بشم راستش فکر کلدم یه لوز دولبین بابا لو بلدالم از این جا مستند لاز بقا دلست کنمیه ذله هم کاسب شم......وای مامی جونم داله میاد خدا میدونه چندتن صبحانه خورده که بلاخره از جاش بلند شده.....یه عروسک ماموت بزلگ داله بلام میاره وایییییی گذاشتش کناله من داله باهام حلف میزنه
مامی:تارا جون .....مامان ببین بابا برات چی خریده.....میدونم خیلی خوشت اومده شب میزارمش پیشت بخوابه .....خوبه مامانی؟؟/
من هم عین بز نگاش کردم بعد از این که یه اسباب بازی گذاشت جلومو منو خر کرد رفت بیرون من ....اسباب بازیشون هم مثل خودشون بی مصلف بود .....رفتم سلاغ علوسک گندهه یا علییییییییییییییییییییییی این که ده برابر منه .....مامان جون اخه تو که نمیدونی این علوسکه تو لوز خوشمله شبا این چشمای باباغوریش میاد تو خوابممممممممممممممممممممم م ماماننننننننننننننننننننن ن
چرا اینا اصلا به گریه های من توجه نمیکنن........................
الان من یه نی نی یه هفته ای شدم یعنی یه هفته از اومدن من به این دنیا گذشته مامان مامانم اومده خونمون تا از من مراقبت کنه خانوم خوفیه به من کولی میرسههههههههههه الان دیگه شب شده باید بلم لالا مامی جون منو بلند میکنه میذاله لو پاهاش یه بالشتکم میذاله زیر سلم هی منو این ولو اون ول میبله ......آخیشششششششششششش چه کیفی میده مامانی تکون بده که کلی دالم کیف میکنم ....اِ اِ چرا تند شد مامانی بایستونش مامانی چرا تند کردی یه دفعه الوم باش الان از لو پات میوفتماااااااااااا مامان حرف میزمنا گل لقت نمیکنماااااا خواهر بزلگم منو میبله و لو پاهای خودش میذاله و تکونم میده اخششششششش مامانی یات بگیل نصفه توئه ببین ه الوم منو داله تکون میده افلین افلین ابجی جون.... الان یه لوز دیگه است فردای دیروزه هه هه هه من بلند شدم از خواب چرا من نمیتونم دستو پامو تکون بدم وا خودا ملگم نده ایشالله چرا منو بستن؟؟
بوخودا من کال بدی نکلدم منو باز کنید نکنه منو گلوگان گلفتن تولوخدا بازم کنید هلچی پول تو قلکم هست میالم بلاتون تولوخداااااااااااااااا
اِ این که مامان بزلگمه گفتم این همه مهربونی بی دلیل نیس میخواست منو بدزده من این همه بچه خوبی بودم تو جام جیش نکلدم بشکنه این دست که نمک نداله و نخواهد داشت ...........مامان بیا ببین مال تو استین اموزش و پرورش دادی اوا مامانم هم که اومد اینا خانوادگی خلافکارن آه خدای من
مامان:تارا جون اینقد گریه نکن مامانی این قنداق برای اینه که پاهات خوشگل بشن
مگه پاهای من زشتن مادر من پاهای مرغو ندیدی که به پاهای خوشگل من میگی زشت.....................
مامان بزلگ:اره عزیزم اینقد بیتابی نکن همه ی بچه کوچولو هارو قنداق میکنن
یعنی همه ی نی نی ها رو گونداق میکنن؟/یعنی همه ی مامان بابا ها گلوگان گیلن؟؟؟؟
خلاصه چهل لوز گوذشت هی لوزگال(روزگار)عمله نی نی ها چقدر زود میگذله....هیییییییییییییییی ییییییییییییییی
چه شبی شد امشب همه ی موف خولای فامیل در خونه ی ما ایجتماع کلده بودن
هی میخولدن منم هی نیگاه میکلدم دلم واسه خودم سوخیددددددددددددددددد
بیچاله خودم ........گلسنه خودم
مادره من منو گوذاشته لو پاشو منو توکون توکون میده فکر کنم مامانم هل چی عقده داله سله من خالی میکونه
ایییییییییییییییییییش
مامی:لالا گله پونه...عزیز من اروم بخواب(من موندم این چه شعلیه که قافیه نداله بابا گلیه ام گلفت یه چیز شاد بخون)
مامی:گل نازم هی گلنازم هی گل نازم(بابا فهمیدم من گله نازم چی شد یهو تکنو میزنی مامان؟بابا ملایممممممممممممممممممممم )
مامی:خوشگله من عزیز من نازگل من اروم بخواب(مامی!!!ازتو بعیده این حلکاته موزون چیه!!زبونتو گاز بگیل !!لالایی های غیله موجاز؟؟؟نصفه شبی کنسلت(کنسرت)اجلا میکنی برام؟؟؟)
همه مادر دارن ما هم مادر داریم هی خوداااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا
گلبونت بلم خودا(قربونت برمخدا)
میگم چلا ما نی نی ها نمیتونیم حلف بزنیم؟؟؟
لاس میگن خودا خلو دید شاخش نداد ....ما نی نی هالو دید بی لودل وایسی حلف میزنیم فهمید بهمون زبون نداد
خوب چند وقت دیگه که زبون دال شدم اینقده زبون دلازی میکونم که تلافی این مدت بشه چه فکله شیطانی؟؟؟؟؟؟ها ها ها ....شیطون شدما!!!!
امروز خواهر بزلگ من و مامی جونم میخوان منو بلای اولین بال ببرن بیرون حالا بیرون کدوم بیرونه نمیدونم.یه لباس صورتی خوشگل و نرم هم کردن تنم .........خوشم میاد ........دل تو دلم نیس میخوام بلم بیلونو ببینم یعنی چه شکلیه؟؟؟
اخ جون منو گوذاشتم تو کالسکه ..........حالا دالن هولم میدن مگه من معلولم ؟؟؟مثل اینکه به اینجا میگن بیلون.......اوا خاک عالم.....بیلون بیلون میگفتن این بود؟؟؟اِاِ یه نی نی دیگه بغل مامانش دارن میان سمتمون مامانش همسایمونه
مامان نی نی هه منظولم همسایمونه:چطوری تارا جون ؟؟؟(ومو نکیس دستتو گاز میگیلما)خانوم محمدی شما چطوری ؟؟طه جون شما خوبی؟؟
اِ طه که اسمه سره خاک تو سلللللللللللللللللللللللل للللللم یعنی این داداشه بزلگم بود نه خواهل بزلگ ؟؟؟چلا من زودتل نفهمیدم ؟؟خودا جون!! اگه ما شانس داشتیم اسممونو میذاشتن شمسی خانوم نه تالا............فکر کنم اگه من بزلگ بشم همه اش میخواد به من املو نهی کنه.......انگار نی نی همسایه مون باهام کال داره بنال زود تر دالم فکر میکنم(نی نی بی تلبیتی شدماااااااااااااا)
نی نی همسایه:تالا تویی؟؟
من: پ نه پ عمه امه ؟؟؟
نی نی همسایه :واه واه چه پلووووووووووووو(پرو)
من:مزاهم نشید لفطا املتونو بگید؟؟؟؟؟؟
نی نی همسایه:می خواستم بهت شماله خونمونو بدم کالی داشتی باهام حلف بزنی؟؟
من:که چی بشه؟؟
نی نی همسایه:مثله این که تو از مد دوری نمیدونی الان همه ی نی نی های دختلو پسل باهم دوستن؟؟؟
من دیگه نتونستم چیزی بگم چون کالسه من لاه اوفتاد.... نی نی بیشعور به من شماله میدهههههههههههههههههههههه ه؟؟؟
نگاه کن یه نی نی دیگه.... این دفعه تو کالسکه است .چه قدر هم خوشگله .مامانش کالسکه رو از کناله کالسکه من لد میکنه مامان این هم فکر کرده پیست رالیه برا من سبقت میگیلههههههههههههههه!!!!
وقتی کالسکه اون نی نی هه از کناله کالسکه من لد شد شنیدم داشت اواز میخوند:
چه تیپ خوش لنگی
چه مهدکودکی دالی
چه کالسکه خوفی
چه ستونکی دالی
............اه مامانی تلمز کن میخوام گوش کنم .دیگه رسیدیم سر چهار راه ....مامان بیا از لای ماشینا لایی بکشیم تولو خدااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا
پیلیززززززززززززززززززززز ززززززززززز(please
مامان یالا دیگه هولم بدههههههه ...مامان خوابی؟؟دالم اینجا لوضه میخونم بلات؟؟هول میدی یا بیام هولت بدم ؟؟؟؟؟؟
تهدیدای من مثله اینکه بی اثل بوددددددددددد چون مامی جون ایستاده بود تا چلاغ گلمز(قرمز) بشه
چند تا کالسکه با سلنشین دیگه هم از کنالم لد شد یکی میگفت :توپولو.....یکی میگفت:خوشگله.........خلاصه هلکدوم یه تیکه ای انداخت که دلم میخواست بلم کالسکشونو پنچل کونم.................
منو گوذاشتن جلویه تیلیویژیون(تلویزیون) .....اینا 5دقیقه سریال میدن 1 ساعت تبلیغات .....این صدا و سیما پیش خودش چی فکلی کلده؟؟؟
فکل کلده ما نی نی ها اونقدل بی حیا شدیم که بلیم تو تبلیغات: مای بی بی .......مای بی بی بخونیم؟؟؟؟؟
مگه ما لقاصیم(رقاصیم؟؟)؟؟
خیجالت نومیکشن؟؟؟؟؟؟ابلوی هلچی نی نیه بلدن خاک بل سلاااااااااااااااااااااا (ابروی هرچی نی نیه بردن خاک بر سرا)
پدل دوباره از سله کار اومد الان دوباره منو عین بادمجون پرت میکنه تو هوا .وقتی این کالو میکنه گلاب تو روحتون دلم میخواد هلچی شیل خولدم تو عمرم بیپاچم لوششششششششششششششش
نمیدونم چلا این پستونکی که تو دهنم گوذاشتم بوی ماهیییییییییییییی میده
ایییییییییییییییییییییییی ییییییی
توف توف
چقدل زیندیگی ما نی نی ها کسل اوره نه اتفاقی نه خبلی نه چیزی؟؟؟؟
هی لوزگال.....توف تولوت(توروت)
این داداش من اومد(طه) یا خوداااااااااااااااااااااا اااا چه اخمی هم کلده نمیگه من دل نازوکم نمیگه من لطیفممممممممممممممممممممم ممممم ظریفممممممممممممممممممممم میشکنمممممممممممممممم نومیگه؟؟؟؟
شعول نداله دیگه اگه شعول داشت این کالا رو نمیکلد
میگم چه جولی مامانا به ما شیل میدن؟؟؟خودایا تو که به مامانا شیل دادی بهشون شیل کاکائو و شیل موزو غیله هم میدادی؟؟؟اخه چلااااااااااااااااااااااا اااااااا؟؟
خوب اگر اینا رو هم نمی خواستی بدی شیر با طعم البالو با اسانس پلتغال میدادی ما نی نی ها هم یه ذله حال میکلدیم....................
اه اه نیگاه کن این طه خیکی میله هی میخوله هی میخوله هلکو و هلک از این ول خونه میله اونول از اونول میاد این ول بیکال بیعال میچلخه اونوقت من در حسرت قطره ای شیللللللللللللللللللللللل لللللللللللللللللللللللل جان میدهم از کف
اخل این انصاف است ایا؟؟؟؟؟
نویسنده:آیه کاربر انجمن نودهشتیا
اینم سخن نویسنده داستان :
رمان از زبون شیرینه یه نی نی کوچولو از همون وقتیه که به دنیا میاد و در مورد وقایع صحبت میکنه البته این داستان تخیلی و طنز ه که به مرور زمان که نی نی بزرگ میشه به حالت عاطفی و عاشقانه تعغیر میکنه یعنی دروقع نشون میده که یه دختر از بچگی چه جوری فکر میکنه البته فقط چند فصل درمورد بچگی اش هست بعدش یهو به چند سال بعد و بیست سالگی نی نی کوچولو میره که اونجا حالت داستان از طنز در میاد و جدی میشه در زمان بزرگسالی نی نی کوچولو (تارا) این خانوم ما یهو به خودش میاد و میبینه به اصرار خانواده مجبوره مثه تمام دخترای فامیل در سن بیست سالگی از خانواده جدا بشه و مستقل بشه برای همین با کمک پدرش توی همون شهری که دانشگاه قبول میشه یه خونه اجاره میکنه که توی اون خونه هروز اتفاق های عجیبی میوفته ادمای مختلفی میبینه و مسیر زندگیش توی اون آپارتمان 4 طبقه تعغیر میکنه توی اون آپارتمان اتفاق بدی میوفته(من که کل داستانو گفتم) خلاصه مجبور میشه به یکی تکیه و اعتماد کنه که اصلا بااون ابش توی یه جوب نمیره اما........دیگه دیگه
حالا برین ادامه:
مقدمه:
سماور قل قل میکند .
مادربزرگ پایش را دراز کرده است .
بوی بهار نارنج میدهد چارقدش
زیر چشمی نگاهم میکند،سر قندان را برمیدارد
یک آب نبات به من میدهد ویکی خودش برمیدارد
میگوید: بین خودمون باشه
من میخندم
او هم میخندد
توی چشمش آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکند
من هم نگاه میکنم
سماور قل قل میکند .
پایم را دراز کرده ام.
وامانده دردش امانم را بریده
نوه کوچکم نگاهم میکند
آب نباتی از قندان بر میدارم ،به او میدهم و یکی برای خودم
میگویم: بین خودمون باشه
او میخندد ،مثل فرشته ها
من لبخند میزنم ، گریه ام میگیرد
توی چشمم آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکنم
توی دلم میگویم
دلم برای فرشته ها تنگ می شود
- چقد این جا تنگه .....ایششششششششش...... نمی تونم تکون بخورم
من همین جول غر غر میکلدم که یهو دو تا فرشته خوشجل اومدن پیشم
فرشته اولی:موقعش شده که به دنیا بیای....
من:من کلی کال دالم اینجا ....این همه نی نی تو دنیا هست ...برید بقیه لو به دنیا بیالید
فرشته دومی:اونا رو هم به دنیا میاریم فعلا نوبت توئه
من:من اینجا راحتم ....فقط یه ذره تاریکه....اگه میشه دو تا لامپ کم مصرف بیارید من دیگه در کل راحت میشم
فرشته:همه تو دنیامنتظرت هستن د برو بیرون دیگه بچه برو
من:اولا من بچه نشدم هنوز نی نی ام ...دوما بلو کنار بزال یه ذله نسیم بیاد
فرشته:دیگه خیلی پرو شدی ...اینجا خوردی خوابیدی برو بیرون دیگه...مامانت داره درد میکشه
من:خوب لاستش من نیاز دالم یه ذله فکر کنم......
خلاصه از من انکارو از اون دو تا اصرار آخر سر با تیپا منو از شکم مامانم انداختن بیرون چشمامو باز کردم دیدم خبری ازاون تاریکی نیست یه دکتر گامبو منو گرفته بود تو دستش یه لبخند نی نی کشم زده بود که نزدیک بود زهره ترک بشم تا حالا میدونستید چرا نی نی ها وقتی به دنیا میان گریه میکنن ؟؟؟اولین چیزی که باعث میشه گریه کنن اینه که نور چراغ های اتاق عمل میخوره تو چشمشون ...نی نی ها هم که حساسسسسسسسسسسسسسسسسسسس!!!
در همین فکرا بودم که یه خانوم پرستار منو عین گوجه تو دستاش گرفتو برد تو یه اتاق دیگه . گذاشتم رو یه تخت منم تا فرصتو مناسب دیدم گرفتم تخت خوابیدم
چشمامو باز کردم دیدم یه عده پیر و پاتال منو دارن ماچ میکنن هر چی آب دهن تو عمرشون ذخیره کرده بودن عین گلاب میپاچیدن رو من .........خدایا من تو اون شیکم تاریک به جون خودم راحت تر بودما.... هر کدوم از اعضای خانواده بعد از اینکه قشنگ منو ابیاری کردن و دسته گلاشونو گذاشتنو تبریکاشونم گفتن منو ول کردن .......آخیش یه نفس راحت کشیدم تخت من کنار تخت مامانم بود مامانم خوافیده بود بابام هم دو تا چشم داشت دو تا چشم دیگه هم رهن کرده بود منو نگاه میکرد بیچاره تقصیری نداشت نی نی ندیده بود دیگه....یه ذره گذشت که آقای دکتر اومد تو دوباره یه لبخند نی نی کش تحویلم دادو رفت سمت تخت مامانم یه چیزایی به مامانم در مورد وضعیت خودم و خودش گفت که شک دارم خودشم فهمیده باشه چی میگفت ......خلاصه مخلص کلوم از این دنیا همچین خوشم نیومده بود ....یا ابوالفضل بابام داره میاد طرفم صد رحمت به گودزیلا خدایا به خیر بگذرون وقتی این صحنه اکشنو دیدم شروع کردم به گریه کردن بابام هم اومد و منو گرفت تو بغلشو گفت:نترس تاراجون بابایی اینجاس
دقیقا همین که بابایی اینجاس مشکل منه دیگه.....این ادم بزرگا اصلا منو درک نمی کردن ........چه اسمی هم برام گذاشته بودن (خدایا نونم نبود ابم نبود دنیا اومدنم چی بود؟؟) بعدش منوبردن تو یه اتاقی که پر نی نی بود اما خودم از همشون خوشگل تر بودم یه نی نی کنار تختم بود که اسمش محمد بود به من میگفت: میای با من دوست بشی ؟؟؟
من:نی نی بی فلهنگگگگگگگگگگگگگگگ
محمد:شما دخترا همه تون شبیه همید
من:میگم بی فلهنگی می گی نه؟؟؟برو پستونک تو لیس بزن بچه پرووووووو
به هرطریقی بود اونشب کپه امو گذاشتمو خوابیدم اما فردا ....
فردا صبح پاشدم از خواب...دیدم مامانم بغلم کرده و داره با مماخم بازی میکنه بابا نکن چند سال دیگه مجبور میشی پول عملشو بدیااااا خلاصه از ما گفتن بود
مامانی!!!نه انگار مامان ما نمیدونه پول عمل مماخ چنده بابا ول کن این صاب مرده رو.... بابام هم اومد خدایا اینا چرا این قد غولتشنن؟؟؟اون روز هم گذشت و من در دست های این آدم بزرگ ها عذاب کشیدم تا اینکه دکتر خوشگله به من گفت: کوچولو شما و مامان دیگه میتونید برید خونه
البته یادم نله یه لبخند نی نی کش اصل هم زد که یاد بیچارگی هام افتادم بالاخره رفتیم خونه خونه نسبت به بیمارستان لونه زنبول بود اما هل چی بود دیگه اون پرستاره منو عین گوجه قاطی نی نی زشت ها نمی کرد....صبح بود که اومدیم خونه حسابی مامانمو تحویل گرفتن براش صبحونه اوردن قد صبحونه فیل مامان من هم هی می خورد ولی مگه سیل می شد صبحونه اش که تمام شد یه نگاهی تلسناکی به من کلد که فکر کردم الان میخواد منم بخوله یه ذله گلیه کلدم که مامانم اومد بهم شیر داد من فکر کردم شیل دسله اما کل غذام همون شیره بود بابا من دلم نون سنگک با کله پاچه میخواست چلا منو دلک نمیکنیدددددددددددد
فلدا صبحش اینقد به من شیل داده بودن که دلم قیلی ویلی میرفت مامانیییییییییییییییی جون من بیا من الان.........بووووووووووووو
آفتابه آفتابه گلاب تو روتون من اصلا حالم خوب نیسسسسسسسسسسسسسس
پس این مامان من کجاس یه ذله تکون خوردم دیدم مامانم داره عین خلس خروپوف میکنه مامانم اصحاب کهفو گذاشته بود تو جیبش رفته بود تو خواب زمستونی اینقد گلیه کردم صورتمو چنگ زدم چند تا دونه تار مو داشتم اینقد کشیدمشون مامانم نفهمید که نفهمید خلاصه خودمو کشتم اما مامانم فقط یه غلط زد تا این که از درد خوافم بلد چشمامو باز کردم دیدم منو بلدن بلام شناسنامه بگیلن بابا من این اسم ضایعی که برام دارید میذارید دوس ندالم به کی بگم اه ه ه
چرا منو دلک نمیکنید هان؟؟؟حالا که اینطولی شد منم میلم پستونک نی نی ها رو میدوزدم.اصلا میرم به شیر خشک معتاد میشم ....برم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا من این اسمو دوس ندالمممممممم
خلاصه ما به همین منوال رسیدیدم خونمون
بابا من این اسمو دوس ندالمممممممم
خلاصه ما به همین منوال رسیدیدم خونمون منو گذاشتن تو اوتاخم ....صد رحمت به تونل وحشت ......اینقدل اینجا علوسک های گنده گنده گذاشتن فک میکنم که اینجا حیات وحشه یه عالمه علوسک فیل و خر و بز بابا مگه من میخوام چوپان بشم راستش فکر کلدم یه لوز دولبین بابا لو بلدالم از این جا مستند لاز بقا دلست کنمیه ذله هم کاسب شم......وای مامی جونم داله میاد خدا میدونه چندتن صبحانه خورده که بلاخره از جاش بلند شده.....یه عروسک ماموت بزلگ داله بلام میاره وایییییی گذاشتش کناله من داله باهام حلف میزنه
مامی:تارا جون .....مامان ببین بابا برات چی خریده.....میدونم خیلی خوشت اومده شب میزارمش پیشت بخوابه .....خوبه مامانی؟؟/
من هم عین بز نگاش کردم بعد از این که یه اسباب بازی گذاشت جلومو منو خر کرد رفت بیرون من ....اسباب بازیشون هم مثل خودشون بی مصلف بود .....رفتم سلاغ علوسک گندهه یا علییییییییییییییییییییییی این که ده برابر منه .....مامان جون اخه تو که نمیدونی این علوسکه تو لوز خوشمله شبا این چشمای باباغوریش میاد تو خوابممممممممممممممممممممم م ماماننننننننننننننننننننن ن
چرا اینا اصلا به گریه های من توجه نمیکنن........................
الان من یه نی نی یه هفته ای شدم یعنی یه هفته از اومدن من به این دنیا گذشته مامان مامانم اومده خونمون تا از من مراقبت کنه خانوم خوفیه به من کولی میرسههههههههههه الان دیگه شب شده باید بلم لالا مامی جون منو بلند میکنه میذاله لو پاهاش یه بالشتکم میذاله زیر سلم هی منو این ولو اون ول میبله ......آخیشششششششششششش چه کیفی میده مامانی تکون بده که کلی دالم کیف میکنم ....اِ اِ چرا تند شد مامانی بایستونش مامانی چرا تند کردی یه دفعه الوم باش الان از لو پات میوفتماااااااااااا مامان حرف میزمنا گل لقت نمیکنماااااا خواهر بزلگم منو میبله و لو پاهای خودش میذاله و تکونم میده اخششششششش مامانی یات بگیل نصفه توئه ببین ه الوم منو داله تکون میده افلین افلین ابجی جون.... الان یه لوز دیگه است فردای دیروزه هه هه هه من بلند شدم از خواب چرا من نمیتونم دستو پامو تکون بدم وا خودا ملگم نده ایشالله چرا منو بستن؟؟
بوخودا من کال بدی نکلدم منو باز کنید نکنه منو گلوگان گلفتن تولوخدا بازم کنید هلچی پول تو قلکم هست میالم بلاتون تولوخداااااااااااااااا
اِ این که مامان بزلگمه گفتم این همه مهربونی بی دلیل نیس میخواست منو بدزده من این همه بچه خوبی بودم تو جام جیش نکلدم بشکنه این دست که نمک نداله و نخواهد داشت ...........مامان بیا ببین مال تو استین اموزش و پرورش دادی اوا مامانم هم که اومد اینا خانوادگی خلافکارن آه خدای من
مامان:تارا جون اینقد گریه نکن مامانی این قنداق برای اینه که پاهات خوشگل بشن
مگه پاهای من زشتن مادر من پاهای مرغو ندیدی که به پاهای خوشگل من میگی زشت.....................
مامان بزلگ:اره عزیزم اینقد بیتابی نکن همه ی بچه کوچولو هارو قنداق میکنن
یعنی همه ی نی نی ها رو گونداق میکنن؟/یعنی همه ی مامان بابا ها گلوگان گیلن؟؟؟؟
خلاصه چهل لوز گوذشت هی لوزگال(روزگار)عمله نی نی ها چقدر زود میگذله....هیییییییییییییییی ییییییییییییییی
چه شبی شد امشب همه ی موف خولای فامیل در خونه ی ما ایجتماع کلده بودن
هی میخولدن منم هی نیگاه میکلدم دلم واسه خودم سوخیددددددددددددددددد
بیچاله خودم ........گلسنه خودم
مادره من منو گوذاشته لو پاشو منو توکون توکون میده فکر کنم مامانم هل چی عقده داله سله من خالی میکونه
ایییییییییییییییییییش
مامی:لالا گله پونه...عزیز من اروم بخواب(من موندم این چه شعلیه که قافیه نداله بابا گلیه ام گلفت یه چیز شاد بخون)
مامی:گل نازم هی گلنازم هی گل نازم(بابا فهمیدم من گله نازم چی شد یهو تکنو میزنی مامان؟بابا ملایممممممممممممممممممممم )
مامی:خوشگله من عزیز من نازگل من اروم بخواب(مامی!!!ازتو بعیده این حلکاته موزون چیه!!زبونتو گاز بگیل !!لالایی های غیله موجاز؟؟؟نصفه شبی کنسلت(کنسرت)اجلا میکنی برام؟؟؟)
همه مادر دارن ما هم مادر داریم هی خوداااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا
گلبونت بلم خودا(قربونت برمخدا)
میگم چلا ما نی نی ها نمیتونیم حلف بزنیم؟؟؟
لاس میگن خودا خلو دید شاخش نداد ....ما نی نی هالو دید بی لودل وایسی حلف میزنیم فهمید بهمون زبون نداد
خوب چند وقت دیگه که زبون دال شدم اینقده زبون دلازی میکونم که تلافی این مدت بشه چه فکله شیطانی؟؟؟؟؟؟ها ها ها ....شیطون شدما!!!!
امروز خواهر بزلگ من و مامی جونم میخوان منو بلای اولین بال ببرن بیرون حالا بیرون کدوم بیرونه نمیدونم.یه لباس صورتی خوشگل و نرم هم کردن تنم .........خوشم میاد ........دل تو دلم نیس میخوام بلم بیلونو ببینم یعنی چه شکلیه؟؟؟
اخ جون منو گوذاشتم تو کالسکه ..........حالا دالن هولم میدن مگه من معلولم ؟؟؟مثل اینکه به اینجا میگن بیلون.......اوا خاک عالم.....بیلون بیلون میگفتن این بود؟؟؟اِاِ یه نی نی دیگه بغل مامانش دارن میان سمتمون مامانش همسایمونه
مامان نی نی هه منظولم همسایمونه:چطوری تارا جون ؟؟؟(ومو نکیس دستتو گاز میگیلما)خانوم محمدی شما چطوری ؟؟طه جون شما خوبی؟؟
اِ طه که اسمه سره خاک تو سلللللللللللللللللللللللل للللللم یعنی این داداشه بزلگم بود نه خواهل بزلگ ؟؟؟چلا من زودتل نفهمیدم ؟؟خودا جون!! اگه ما شانس داشتیم اسممونو میذاشتن شمسی خانوم نه تالا............فکر کنم اگه من بزلگ بشم همه اش میخواد به من املو نهی کنه.......انگار نی نی همسایه مون باهام کال داره بنال زود تر دالم فکر میکنم(نی نی بی تلبیتی شدماااااااااااااا)
نی نی همسایه:تالا تویی؟؟
من: پ نه پ عمه امه ؟؟؟
نی نی همسایه :واه واه چه پلووووووووووووو(پرو)
من:مزاهم نشید لفطا املتونو بگید؟؟؟؟؟؟
نی نی همسایه:می خواستم بهت شماله خونمونو بدم کالی داشتی باهام حلف بزنی؟؟
من:که چی بشه؟؟
نی نی همسایه:مثله این که تو از مد دوری نمیدونی الان همه ی نی نی های دختلو پسل باهم دوستن؟؟؟
من دیگه نتونستم چیزی بگم چون کالسه من لاه اوفتاد.... نی نی بیشعور به من شماله میدهههههههههههههههههههههه ه؟؟؟
نگاه کن یه نی نی دیگه.... این دفعه تو کالسکه است .چه قدر هم خوشگله .مامانش کالسکه رو از کناله کالسکه من لد میکنه مامان این هم فکر کرده پیست رالیه برا من سبقت میگیلههههههههههههههه!!!!
وقتی کالسکه اون نی نی هه از کناله کالسکه من لد شد شنیدم داشت اواز میخوند:
چه تیپ خوش لنگی
چه مهدکودکی دالی
چه کالسکه خوفی
چه ستونکی دالی
............اه مامانی تلمز کن میخوام گوش کنم .دیگه رسیدیم سر چهار راه ....مامان بیا از لای ماشینا لایی بکشیم تولو خدااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا
پیلیززززززززززززززززززززز ززززززززززز(please
مامان یالا دیگه هولم بدههههههه ...مامان خوابی؟؟دالم اینجا لوضه میخونم بلات؟؟هول میدی یا بیام هولت بدم ؟؟؟؟؟؟
تهدیدای من مثله اینکه بی اثل بوددددددددددد چون مامی جون ایستاده بود تا چلاغ گلمز(قرمز) بشه
چند تا کالسکه با سلنشین دیگه هم از کنالم لد شد یکی میگفت :توپولو.....یکی میگفت:خوشگله.........خلاصه هلکدوم یه تیکه ای انداخت که دلم میخواست بلم کالسکشونو پنچل کونم.................
منو گوذاشتن جلویه تیلیویژیون(تلویزیون) .....اینا 5دقیقه سریال میدن 1 ساعت تبلیغات .....این صدا و سیما پیش خودش چی فکلی کلده؟؟؟
فکل کلده ما نی نی ها اونقدل بی حیا شدیم که بلیم تو تبلیغات: مای بی بی .......مای بی بی بخونیم؟؟؟؟؟
مگه ما لقاصیم(رقاصیم؟؟)؟؟
خیجالت نومیکشن؟؟؟؟؟؟ابلوی هلچی نی نیه بلدن خاک بل سلاااااااااااااااااااااا (ابروی هرچی نی نیه بردن خاک بر سرا)
پدل دوباره از سله کار اومد الان دوباره منو عین بادمجون پرت میکنه تو هوا .وقتی این کالو میکنه گلاب تو روحتون دلم میخواد هلچی شیل خولدم تو عمرم بیپاچم لوششششششششششششششش
نمیدونم چلا این پستونکی که تو دهنم گوذاشتم بوی ماهیییییییییییییی میده
ایییییییییییییییییییییییی ییییییی
توف توف
چقدل زیندیگی ما نی نی ها کسل اوره نه اتفاقی نه خبلی نه چیزی؟؟؟؟
هی لوزگال.....توف تولوت(توروت)
این داداش من اومد(طه) یا خوداااااااااااااااااااااا اااا چه اخمی هم کلده نمیگه من دل نازوکم نمیگه من لطیفممممممممممممممممممممم ممممم ظریفممممممممممممممممممممم میشکنمممممممممممممممم نومیگه؟؟؟؟
شعول نداله دیگه اگه شعول داشت این کالا رو نمیکلد
میگم چه جولی مامانا به ما شیل میدن؟؟؟خودایا تو که به مامانا شیل دادی بهشون شیل کاکائو و شیل موزو غیله هم میدادی؟؟؟اخه چلااااااااااااااااااااااا اااااااا؟؟
خوب اگر اینا رو هم نمی خواستی بدی شیر با طعم البالو با اسانس پلتغال میدادی ما نی نی ها هم یه ذله حال میکلدیم....................
اه اه نیگاه کن این طه خیکی میله هی میخوله هی میخوله هلکو و هلک از این ول خونه میله اونول از اونول میاد این ول بیکال بیعال میچلخه اونوقت من در حسرت قطره ای شیللللللللللللللللللللللل لللللللللللللللللللللللل جان میدهم از کف
اخل این انصاف است ایا؟؟؟؟؟