امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان سرپناه من

#1
                                                                                    به نام خدا
رمان سرپناه من                        نویسنده:بنده

جلد اول:خوب سلام اسم من علی هستش 25سالمه وجراح قلب وعروق هستم.
حدود ساعت 9:34دقیقه بود که...
وجدان:احمق داری با خودت حرف میزنی؟؟...
من:ببورصداتو.
وجدان:بروبابا.
امیر:علی داری باوجدانت میجنگی.؟؟؟؟.
من:یه لحظه .
بعدش بایه مشت مشتی کوبیدم تو شکمم.بعد ناخوداگاه یه مشت رفت تو صورتم.
من:ایییییی.
-حقطه
من: بمیر.
بعدش از بیرون صدای جیغ اومد .
-یاابولفضل للعباس
امیر:بیابریم ببینیم چه خبره.
-باشه.
رفتیم پایین. یه دختر بود ودوتاپسر.
یکیشون چاغو داشت.
اون یکی هم  با ماتور کنار وایستاده بود.
بدو بدو رفتم سمت پسرچاغودار چندتا بهش مشت زدم.
یهویه چیزی رفت شکمم.
چشمام سیاهی میرفت سرم سوت میکشید.
نمیتونستم از جام بلند شم.
دستام تکون نمیخورد.
امیر اومد.
-علی یاال...
دختره جیغ میزدو گریه میکرد منم یهو چشمام بسته شد.
چشمام رو بازکردم.
-همه جا سفیده انگار بهشته.
-اولن بگم اینجا نه بهشته نه جهنم. دومن اینجا بیمارستان و ساعت3:47دقیقه صبح.
-وای سرم.
-توشکمتو زدن سرت درد میکنه.

                                                    پایان جلد اول     هرکی جلد دوم رو میخواد تو خصوصی پیام بده

لایک ونظر یادتون نره
پاسخ
 سپاس شده توسط terf
آگهی
#2
انجمن نامناسب! و کم محتوا
باید در دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان و رمان باشه!
گزارش شد!
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان