09-11-2015، 0:08
بهتر است چطور بنویسیم؟
گفتوگو با دکتر یوسف عالی عباسآباد، مولف «فرهنگ درستنویسی سخن»
کوشش برای درستگویی و درستنویسی از اهم مسائلیست که ما فارسیزبانان به عنوان میراثداران بیش از هزار سال ادبیات غنی و شکوهمند فارسی باید همواره به آن توجه داشته باشیم. با وجود این، کتابهایی که دربارهی درستنویسی نوشته شدهاند شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسند و سالهاست که تنها کتاب مرجع در این زمینه «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی است. با گذشت قریب به دو دهه از انتشار «غلط ننویسیم» به نظر میرسید که اندک اندک زبان زنده بخشی از مسائلی را که در این کتاب مطرح شده از اعتبار انداخته و حالا نیازمند بازنگری اساسی دربارهی درست و نادرستهای نوشتاری و گفتاریست. زمستان سال گذشته، نشر سخن از سری فرهنگهایی که بهطور مداوم نشر میدهد «فرهنگ درستنویسی سخن» نوشتهی «دکتر یوسف عالیعباسآباد» را منتشر کرد که زیرنظر دکتر حسن انوری ـ از استادان مبرز ادبیات فارسی و سرپرست فرهنگ بزرگ سخن ـ تالیف شده است. دکتر یوسف عالی عباسآباد متولد سال 1352 و دارای مدرک دکتری در زبان و ادبیات فارسیست. او علاوه بر همکاری در تالیف مجموعه فرهنگهای سخن و انتشار مقالاتی در نشریات مختلف تصحیح «ختمالغرایب» که درواقع همان «تحفةالعراقین» خاقانیست و کتابی با عنوان «فرهنگ شعر نو» را که بررسی آثار ده نفر از شاعران برتر معاصر است در دست کار و چاپ دارد. انتشار «فرهنگ درستنویسی سخن» بهانهای بود که یک عصر گرم تابستانی در دفتر فرهنگ بزرگ سخن میهمان دکتر عالی عباسآباد باشم و محصور در کتابها و مجلهها و فیشهای متعدد با او دربارهی درستنویسی زبان فارسی و «فرهنگ درستنویسی سخن» گفتوگو کنم. خوشبختانه این شانس را داشتم که هنگام بازنگری نهایی متن گفتوگو، دکتر انوری نیز در دفتر فرهنگ سخن حضور داشت و متن این گفتوگو را پیش از انتشار از نظر گذراند.
آقای دکتر! من هم در لغتنامهی دهخدا و هم در فرهنگ فارسی معین به تعریف لغوی کلمهی «فرهنگ» مراجعه کردم. در هر دو از «فرهنگ» به عنوان «کتابی که شامل لغات یک یا چند زبان و شرح آنهاست» نام برده شده است. آیا استفاده از کلمهی «فرهنگ» برای کتابی که راجع به پارهای از درست و نادرستهای نوشتاری زبان فارسیست یا اساساً کتابهایی که کتاب لغت نیستند نادرست نیست؟
خیر، من اینطور فکر نمیکنم. درست است که ما پیش از این فرهنگ را معادل دیکشنری و کتابی که در آن لغتها را معنی میکنند به کار میبردیم اما اخیراً این واژه بسط معنایی پیدا کرده است و به تمام کتابهایی که در علوم مختلف و در موضوع خاصی نوشته و به صورت الفبایی تنظیم شدهاند، اطلاق میشود. در واقع کاربرد جدید کلمهی فرهنگ در زمرهی تحول معنایی واژگان است و نمیتوانیم آن را غلط بدانیم.
نزدیک به دو دهه است که کتاب «غلط ننویسیم» استاد ابوالحسن نجفی مهمترین منبع درستنویسی در زبان فارسیست. چه خلایی احساس میکردید که با وجود تجدید چاپ مداوم این کتاب مفصل به تالیف کتاب «فرهنگ درستنویسی سخن» اقدام کردید و تفاوت این کتاب با «غلط ننویسیم» چیست؟
تعداد مدخلهای «فرهنگ درستنویسی سخن» از مدخلهای «غلط ننویسیم» بسیار بیشتر است و علاوه بر این در اغلب موارد حکمی که ما کردهایم بر خلاف حکمی بوده که استاد نجفی ارائه کردهاند. به این علت که ما تحول زبانی را در نظر گرفتیم و بر مبنای نظرات زبانشناسان و مطابق نیازهای امروزی عمل کردیم. زبان یک امر ثابت نیست و همواره در حال تغییر و تحول است. در کتاب «غلط ننویسیم» با بعضی واژهها مواجه میشویم که چون در متون گذشته به کار نرفتهاند یا مغایر قواعد و دستور زبان فارسی هستند، غلط پنداشته شدهاند و به مخاطبان توصیه شده که از به کار بردن آنها پرهیز کنند. در حالی که در اینگونه موارد حتماً باید به یک نکتهی ظریف و مهم که همان زنده بودن زبان و تحول آن است توجه داشته باشیم. به عنوان مثال به کلمهی «سلامتی» اشاره میکنم. استاد نجفی گفتهاند که «سلامت» خودش مصدر است و نیازی نیست که ما یک «ی» مصدرساز به آن اضافه کنیم و به همین جهت این کلمه را غلط دانستهاند. از نظر قواعد زبان کاملاً حق با ایشان است اما این نکته در نظر گرفته نشده که امروزه این واژه شیوع عام دارد و علاوه بر این در گفتار و نوشتار و نیز در آثار استادان برتر ادبیات فارسی از جمله دکتر خانلری، دکتر زرینکوب و دکتر اسلامی ندوشن به کرات به کار رفته است. پس چطور میتوانیم حکم کنیم که کلمهی «سلامتی» غلط است؟ یا مثلاً استاد نجفی کلمهی «نوین» را غلط دانستهاند و دلیلشان هم این بوده که «نو» صفت است و نیازی به «یاء» و «نون» صفت ساز ندارد. در حالی که ما امروزه در گفتار و نوشتار «نوین» را استفاده میکنیم و من از کاربرد این کلمه در نوشتههای استادان هم چهار نمونه در کتاب آوردهام. از همه مهمتر، اگر شما به یک کتابخانه مراجعه و در رایانهاش کلمهی «نوین» را جستوجو کنید، دست کم صد کتاب به شما معرفی میکند که در عنوان آنها از این کلمه بهره گرفته شده است. پس ما نمیتوانیم حکم به نادرستی این کلمه بدهیم.اختلاف نظرهای این چنینی دربارهی روایی یا ناروایی واژهها، اصطلاحات، ترکیبها و عبارات در «فرهنگ درستنویسی سخن» و «غلط ننویسیم» فراوان است. ضمن اینکه یکی از تفاوتهای اصلی این است که ما از آثار معاصر یعنی نوشتههای پانزده نویسندهی برتر معاصر و زبان امروزی شاهد آوردهایم.
استاد نجفی برخلاف شما بیشتر از متون کهن شاهد مثال آوردهاند. علت اینکه شما از متون نویسندگان معاصر بهره گرفتهاید چه بود؟
به علت اینکه امروزه اگر کسی در نوشتن به شیوهی سعدی بنویسد قاعدتاً نمیگوییم نویسندهی ماهریست یا بلیغ مینویسد، چون نثر سعدی متعلق به چند قرن پیش است. ما باید به زبان امروزی و همانگونه که حرف میزنیم بنویسیم. شاهد مثال آوردن از متون قدیم برای تایید صحت واژگان خوب است اما همیشه کارساز نیست، مثل مواردی که پیش از این به آنها اشاره کردم. البته من در بعضی جاها که نیاز بوده از متون کهن هم شاهد آوردهام ولی اغلب، محاوره و آثار استادان معاصر مد نظرم بوده و آنها را به عنوان معیار و ملاک درستنویسی قرار دادهام، زیرا برای این کار متون کسانی انتخاب شده است که اهتمام خاصی به درستنویسی داشتهاند و علاوه بر اینکه در نوشتن وسواس و حساسیت خاصی به خرج میدادهاند، مقالات متعددی دربارهی درستنویسی به چاپ رساندهاند. بنابراین میتوان از آثار این بزرگان به عنوان بهترین نمونه و معیار بهره گرفت. بزرگانی مثل دکتر پرویز ناتل خانلری، مجتبی مینوی، عباس اقبال آشتیانی و...
اینکه یک یا چند استاد نامدار زبان فارسی از یک لغت یا عبارت در نوشتههایشان بهره گرفته باشند، دلیلی بر درست بودن آن عبارت است؟ یعنی امکان ندارد که این استادان هم در مواردی دچار اشتباه شده باشند و استناد به یادداشتهای آنها، حکم به درستی یک عبارت غلط بدهد؟
حق با شماست. اتفاقاً این یکی از مشکلاتی بود که ما در هنگام تالیف کتاب با آن مواجه بودیم. یعنی این امکان وجود داشت که برخی از استادان یک واژه را اشتباهی به کار برده باشند. ما برای حل این مشکل در اغلب موارد آثار تمامی استادان را بررسی کردیم و اگر حکم به روایی یک واژه دادهایم مضاف بر اینکه آن واژه در گفتار و نوشتار متداول است قطعاً با بسامد بالا در آثار استادان هم به کار رفته است. در بعضی از مدخلها ما فقط به ذکر یک شاهد اکتفا کردهایم اما اینطور نیست که آن واژه را فقط یک استاد و یک بار به کار برده است؛ اگر همان واژه را در آثار استادان دیگر نیز جستوجو کنید با موارد متعدد کاربرد آن مواجه میشوید اما ما برای رعایت اختصار اغلب بیش از یک شاهد نقل نکردهایم.
علاوه بر آثار این استادان چه معیارهای دیگری را برای درست بودن لغات و عبارات مدنظر داشتید؟ در «غلط ننویسیم» مبنای صحیح بودن کلمات و عبارات کاربرد آنها در متون کهن، زبان گفتار امروز و زبان نوشتار امروز قرار داده شده است. شما هم از همین اسلوب بهره گرفتید؟
به معیارهای استاد نجفی توجه داشتم ولی اختلاف نظرهایی هم وجود داشت؛ مثلاً همان کلمهی «نوین» که مثال زدم نه در متون کهن به کار رفته و نه با قواعد دستور زبان فارسی سازگار است، اما واژهی درستیست و ما میتوانیم آن را به کار ببریم. من بیش از هر چیز به گفتار و نوشتار و آثار استادان بزرگ معاصر توجه داشتهام.
معیارتان برای انتخاب لغات و اصطلاحاتی که به عنوان غلط و به همراه شیوهی صحیح نگارش آنها در این کتاب ذکر شدهاند چه بود؟ میتوان ادعا کرد همه یا دست کم بخش قابل توجهی از اشتباهات نوشتاری رایج بین فارسیزبانان در این کتاب ذکر شده است؟
من مدخلهای این فرهنگ را با مراجعه به کتابها و مقالههایی که طی هشتاد سال اخیر دربارهی زبان فارسی نوشته شده بود جمعآوری و انتخاب کردم. با این وجود نمیشود ادعا کرد که این فرهنگ از هر حیث کامل است و هیچ نقصی ندارد. کما اینکه ما هنوز هم کار را ادامه میدهیم و هر جا که به مدخلهای جدید برخورد میکنیم آنها را مینویسیم تا در چاپهای بعدی به کتاب افزوده شود. این را هم بگویم که قرار است مقالاتی که برای استخراج مدخلها و تایید درستیها و نادرستیها مورد استفاده قرار دادهایم با عنوان «مجموعه مقالات دربارهی زبان فارسی» منتشر شود که بیش از پانصد مقاله را شامل میشود. در هنگام تالیف کتاب با توجه به محدودیتهایی که در ارائهی خدمات در کتابخانهها وجود دارد و نیز همکاری نکردن برخی اولیای امور، برای جمعآوری مقالات مورد نیاز بیش از شش ماه وقت صرف شد و انتشار این مقالهها به صورت کتاب به این خاطر است که محققان بعدی که در زمینهی درستنویسی زبان فارسی پژوهش خواهند کرد، از مشکلات دسترسی به این مقالهها فارغ باشند.
به نظر میرسد بعضی از مدخلهای کتاب امروزه دیگر مهجور هستند، اما شما آنها را نقل کردهاید.
علت این بود که ممکن است این واژگان هنوز برای قشر خاصی کاربرد داشته باشد. ما حدود پانصد مدخل را به دلیل مهجور بودن کنار گذاشتیم ولی آنهایی را که احتمال میدادیم هنوز هم به کار بروند، آوردیم.
شما از آثار صادق هدایت، محمدعلی جمالزاده و جلال آلاحمد برای به دست دادن نمونههای غیرمعیار سود جستهاید. ما در بررسی نثر داستانی نمیتوانیم به سادگی حکم به غلط یا درست بودن لغات و جملات بدهیم؛ باید دید که آن لغت یا اصطلاح از زبان چه شخصیتی و در چه زمان و مکانی گفته شده است. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نثری که صادق هدایت در داستانهایاش به کار میبرد، مثل نثر مقالههای استاد خانلری باشد. اینکه ما نوشتههای داستاننویسان را به عنوان نمونهی غیرمعیار بیاوریم و حکم به نادرستیاش بدهیم کار درستیست؟
ما این مسالهای را که شما اشاره میکنید مورد توجه قرار دادهایم و اغلب نمونههای غیرمعیار که از آثار این سه نویسنده نقل شده، مواردی بوده که نه از زبان شخصیتهاییست که محاورهای صحبت میکنند و نه داستانیست که نویسنده در آن از نثر محاورهای بهره گرفته است. مواردی بوده که نویسنده به فرض نشانهی «را» را اشتباه به کار برده و نمیتوانیم بگوییم که تعمداً اینکار را کرده است.
این موارد نمیتواند ویژگی سبکی نویسنده باشد؟
خیر؛ اینها مواردی بوده که امروزه هم کسانی که با قواعد زبان ناآشنا هستند وقتی دست به قلم میبرند این اشتباهات را مرتکب میشوند. دلیل اینکه ما این سه نویسنده را برای ارائهی نمونههای غیرمعیار انتخاب کردیم این بود که هم از نظر حجم آثار، نوشتههای متعددی را به وجود آوردهاند و به همین دلیل فرصت ویرایش آن را نداشتهاند و هم اینکه اغلب در محیطهای غیرفارسیزبان حضور داشتهاند. وقتی آثار این سه نویسنده را مطالعه میکنیم میبینیم که لغزشهای زبانی در آثار این بزرگان زیاد است اما این چیزی از ارزشهای نویسندگی و داستانی آنها کم نمیکند. این سه نویسنده بسیار پرمخاطب و مشهور هستند و این احتمال وجود دارد که وقتی خواننده ـ به خصوص خوانندهی جوان ـ آثار آنها را مطالعه میکند این شبهه برایاش ایجاد شود که ساخت نحوی یا شیوهی ضبط واژهای که هدایت یا مثلاً جمالزاده به کار برده، درست است؛ ما برای پرهیز از اینگونه اتفاقات از آثار این نویسندگان بهره گرفتیم و البته برای انتخاب این نویسندهها هم بحثها و مشورتهای زیادی صورت گرفت تا در نهایت بر استفاده از آثار این بزرگان اتفاق نظر حاصل شد.
در کتاب مکرر با عباراتی نظیر «بهتر است از استفاده از این لغت پرهیز کنیم» و «بهتر است این لغت را به این شکل بنویسیم» برخورد میکنیم. منظور از این «بهتر است» چیست و تا چه حد درست یا غلط بودن یک عبارت را میرسانند؟ مثلاً وقتی اشاره میکنید که بهتر است به جای «سوقات» بنویسیم «سوغات» حکم بر این است که نوشتن این کلمه با «قاف» اشتباه است و یا به هر دو صورت رواست و فقط یکی بر دیگری ترجیح دارد؟
در برخی موارد به علتی شیوعی که واژه یا اصطلاحی یافته است، نمیتوان به طور مطلق حکم به غلط بودن آن داد، اما نوعی از نگارش آنها به نوع دیگر آن برتری دارد. ما موارد استحسانی را با جملههایی نظیر «بهتر است...» آوردهایم تا کسانی که دقت خاصی در نوشتن دارند و مایلاند نوشتهشان از هر حیث بیعیب و نقص باشد آنها را در شیوهی نگارششان لحاظ کنند.
اشاره کردید به مخاطبانی که تمایل به درستنویسی دارند. دکتر انوری در مقدمهی این کتاب ذکر کردهاند که مخاطبان فرهنگ درستنویسی سخن «عموم مردم» فرض شدهاند. عموم مردم در واقع کسانی هستند که نوشتار زبان فارسی را نه به صورت آکادمیک و حرفهای که بیشتر برای رفع نیازهای روزمره اعم از مکاتبات و مناسبات اداری و تجاری و ... استفاده میکنند. اینها هم کسانی هستند که نه از اشتباهات نگارشی خود آگاه هستند ـ که حالا در صدد رفع آن بربیایند یا خیرـ ، و نه اصولاً انگیزهای برای رفع این اشکالات دارند. فکر نمیکنید مخاطب این کتاب دقیقاً قشر فرهیخته ـ اعم از دانشجویان، روزنامهنگاران، نویسندگان و استادانی که در زمینهای غیر از ادبیات تخصص دارند و ...ـ باشند و نه «عموم مردم»؟
حکم کردن در اینباره به این سادگی نیست. جملهی دکتر انوری که شما به آن اشاره کردید به این دلیل است که ممکن است تعدادی از مدخلهای «فرهنگ درستنویسی سخن» در نظر برخی بزرگان مدخلهای پیش پا افتادهای باشد. مثلاً ما واژههای متشابه ـ یعنی واژههایی را که شکلشان یکسان است و باعث اشتباه کاربران زبان میشوند ـ در بین مدخلهای کتاب آوردهایم. واژههای متشابه از مشکلات عمدهی درستنویسی نیستند و ممکن است بعضیها ایراد بگیرند که این مدخلهای ساده چرا در کتاب قرار گرفتهاند. ما مخاطب کتاب را عموم مردم فرض کردهایم و محدودیتی قائل نشدیم که فقط قشر خاصی بتوانند از این کتاب بهره بگیرند. علت وجود مدخلهای ساده نیز همین است. ممکن است شخصی حتا در نوشتن نامهی خصوصی برای یافتن املای درست یک کلمه به این فرهنگ مراجعه و رفع اشکال کند.
فرمایش شما درست است. بسیار پیش میآید که کسی به املای یک کلمه شک میکند و با مراجعه به لغتنامهها یا کتابهای درستنویسی نحوهی صحیح نگارش آن واژه را بیابد. حرف من این است که خوانندهی عام به اشتباهاتی که املایی نیستند و در زمرهی غلطهای دستوری و گرتهبرداریها میگنجند واقف نیست و به همین دلیل اصلاً متوجه اشتباهش نیست که برای رفع آن به فرهنگ درستنویسی مراجعه کند. به این دلیل من میگویم که عامهی مردم مخاطب این اثر نیستند.
خوب این اتفاق گاهی برای خواص هم میافتد. یعنی موقعی به کتاب درستنویسی مراجعه میکنند که در انتخاب بین دو واژه شک دارند. به فرض میخواهند بدانند که اشتراک مساعی درست است یا تشریک مساعی. مقداری فکر میکنند و وقتی به نتیجه نمیرسند به کتاب درستنویسی مراجعه میکنند. حرفی که شما میزنید هم درست است اما آنهایی که بدون اطلاع از غلط بودن چیزی آن را به کار میبرند خارج از بحث هستند. یک مسالهای که من فراموش کرده بودم و حالا با اشارهی شما به خاطرم آمد این است که ما در تالیف این کتاب این مساله را در نظر گرفتیم که کسانی که علاقهمند درستنویسی هستند میتوانند این کتاب را نه به عنوان یک فرهنگ که به عنوان یک کتاب معمولی مطالعه کنند.
اتفاقاً من هم میخواستم بپرسم که اصولاً این کتاب برای مراجعه است یا مطالعه؟
هر دو؛ چون این فرهنگ به صورت الفبایی تنظیم شده و ما تمامی موارد مربوط به یک موضوع خاص را در قسمت معینی آوردهایم. به عنوان مثال همهی مباحث ویرایش مثل نشانههای سجاوندی، نشانههای ویرگول، نقطه و... ذیل هم آورده شدهاند و همانطور که گفتم ما تعمداً این کار را کردیم تا امکان مطالعهی کتاب به صورت یک کتاب معمولی نیز فراهم باشد.
حالا بپردازیم به گرتهبرداریها که از شایعترین اشتباهات نوشتاریاند و در «فرهنگ درستنویسی سخن» هم مکرراً به موارد نهی استفاده از پارهای از آنها بر میخوریم. معیار درست یا غلط بودن گرتهبرداریها چیست؟
گرتهبرداری گاهی ترجمهی لفظ به لفظ یک اصطلاح از زبان مبدا به مقصد، اما با روح زبان فارسی سازگار است؛ مثلاً صفت و موصوف یا مضاف و مضافالیه است. این نوع گرتهبرداریها باعث غنیتر شدن زبان میشود. راهآهن، آسمانخراش، تاریخ تولد و ... از زمرهی چنین گرتهبرداریهایی هستند. نوع دیگری از گرتهبرداری هست که گرتهبرداری معنایی یا نحویست؛ این دسته از گرتهبرداریها غلط اند. مثل اصطلاح «روی کسی حساب کردن». در زبان فارسی عبارت «روی شما حساب میکنم» به این معنیست که من روی بدن شما جمع و تفریق و ضرب انجام میدهم! شیوع این نوع گرتهبرداری بر اثر ناآگاهی مترجمان یا بیتوجهی آنها به زبان فارسی بوده است. وقتی ما معادلهای بهتری برای اصطلاحی که به این شکل گرتهبرداری شده داریم، چرا نباید از آنها استفاده کنیم؟ به راحتی میتوانیم به جای «روی شما حساب میکنم» بگوییم «من به شما اعتماد دارم»، یا «به شما پشتگرمی دارم» و جملات معادل دیگر. اشتباهات این چنینی مترجمان ما در معادلیابیها شاید به این علت باشد که ما در زبان فارسی فرهنگ «تزاروس» نداریم تا آنها بتوانند به آن مراجعه کنند و اصطلاح یا واژهی مورد نظرشان را بیابند.
فرهنگ «تزاروس» چه فرهنگی است؟
«تزاروس» را اگر بخواهیم معنا کنیم، بهترین جایگزین و معادلی که میتوان در زبان فارسی برای آن یافت «گنجواژه» است؛ یعنی مجموعهای که واژهها را در آن جمع میکنیم. فرهنگ «تزاروس» الان در همهی کشورهای پیشرفته وجود دارد. گاهی پیش میآید که ما معنی یک واژه را نمیدانیم. به فرهنگ لغت مراجعه و معنی آن را پیدا میکنیم. اما گاهی معنی یک واژه را میدانیم اما خود آن واژه را نمیدانیم. آن وقت باید چه کنیم؟ در زبان فارسی هیچ منبعی برای این کار وجود ندارد، در حالی که در کشورهای اروپایی «تزاروس» سابقهای بسیار طولانی دارد و امروزه نسل سوم و چهارم این فرهنگها منتشر شده است. حتا کشورهای عربی هم از نیم قرن پیش «تزاروس» دارند اما متاسفانه ما هنوز چنین فرهنگی تالیف نکردهایم؛ شاید به این علت که «تزاروس» هنوز هم برای نویسندهها، شعرا، دانشجوها و کلاً کسانی که با زبان سر و کار دارند، حتا آنها که در کار تالیف فرهنگ هستند، کتاب ناآشناییست.
اگر اجازه بدهید من به بخش پیشین سخنان شما برگردم که از اصطلاح «روی کسی حساب کردن» به عنوان یک گرتهبرداری غلط نام بردید و معادلهای مناسب فارسی مثل اعتماد داشتن و ... پیشنهاد کردید. همهی گرتهبرداریها اینطور نیستند. مثلاً «آفتاب گرفتن»، «بازار سیاه» و «بد دهن» را مثال میزنم. این اصطلاحات از فرط استفاده کاملاً در زبان مردم جا افتاده و علاوه بر اینکه احتمالاً امکان ساخت معادلهایی با ساختار محکم برای آنها وجود ندارد، دیگر نمیتوان آنها را از زبان مردم خارج کرد. بهتر نیست به جای طرد موارد اینگونه، آنها را به عنوان غلط مصطلح و ناگزیر درست، بپذیریم؟
این اصطلاحات و نظایر آنها اگر تا حدی پیش بروند که وارد آثار استادان معاصر هم بشوند، آن وقت دیگر از حالت غلط بودن خارج میشوند، مصداق جملهی مشهوری که میگویند: به کار بردن غلط مشهور از درست مهجور بهتر است. اما ما هنوز امیدواریم گرتهبرداریهای غلط که هنوز شیوع عام پیدا نکردهاند با ساختن معادلهای مناسب از طرف سازمانهای ذیربط مثل فرهنگستان ادب فارسی، از زبان خارج بشوند.
به نظر میرسد رسمالخطی که به عنوان رسمالخط درست پیشنهاد دادهاید، کمی محافظهکارانه و از تحولات روز دور است. مثلاً «ی» نسبت را به نه با «ی» که به همان شیوهای که دیگر رو به منسوخ شدن میرود یعنی با همزه درست دانستهاید. چرا؟
در رسمالخط ما فقط به شیوهنامهی فرهنگستان نظر داشتیم و نخواستیم که تشتت آرا از اینکه هست بیشتر بشود. در رسمالخط اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد؛ به عنوان مثال در حال حاضر رسمالخط آموزش و پرورش، فرهنگستان و رسمالخطی که استادان ادبیات دانشگاه تهران به کار میبرند، کاملاً متفاوت است. اگر ما هم میآمدیم با استناد به چند مقاله یا آرای استادان رسمالخط جدیدی پیشنهاد میدادیم نه تنها کمکی به درستنویسی نکرده بودیم که به اختلافات دامن زده بودیم. من معتقدم که حتا اگر ما به شیوهی نگارش فرهنگستان انتقاد و یا اعتراض داریم باید آنرا به عنوان یک نهاد رسمی بپذیریم و به مصوباتاش احترام بگذاریم تا زمینه برای رسیدن به یک رسمالخط واحد فراهم شود. به همین خاطر من هیچ موضوعی را که مخالف مصوبات فرهنگستان است در این کتاب ذکر نکردهام.
آقای دکتر! میتوان انتظار داشت که زبان با بخشنامه یا تدوین درستها و نادرستها به شیوهی کتابهایی نظیر این کتاب به سمتی که استادان ادبیات مایلاند پیش برود و آن لغات و اصطلاحاتی را که گفته میشود اشتباه است، طرد کند؟
این هم از همان سئوالهاییست که پاسخ دادن به آن سخت است. به هر حال ما یا میپذیریم که در زبان غلط وجود دارد یا نمیپذیریم. اگر در زبان غلط وجود ندارد که خوب، هر کس هر طور که میخواهد مینویسد و اصلاً این مباحث در میان نمیآید؛ اما اگر میپذیریم که در زبان غلط هم وجود دارد باید تعیین کنیم که چه چیزهایی اشتباه هستند و چرا، و در وهلهی دوم باید مخاطب را با ذکر دلیل از به کار بردن غلطهای دستوری و نگارشی منع کنیم. هدف ما از نگارش «فرهنگ درستنویسی سخن» دقیقاً همین بود.
به عنوان سئوال آخر میخواهم بپرسم نقش دکتر انوری در نگارش این کتاب چه بود؟ در داخل کتاب از شما به عنوان مولف نام برده شده اما روی جلد نام دکتر انوری هم آمده. علت این امر چیست؟ اصرار ناشر؟
خیر، ناشر اصلاً نقشی نداشت. پیشنهاد تالیف این کتاب را ابتدا آقای دکتر انوری مطرح کردند. من یک طرح اولیه نوشتم و ایشان آن را دیدند و پسندیدند. ازآغاز سال 84کار تالیف کتاب به طور جدی آغاز شد. در حین کار هم آقای دکتر انوری تمامی فیشهایی را که من مینوشتم مطالعه و اشکالات آنها را گوشزد میکردند و احیاناً اگر موردی بود که من اشتباه نوشته بودم، آن را اصلاح میکردند. دکتر انوری نقش مهمی در تالیف این کتاب داشتهاند و تمامی مراحل کار زیرنظر و به سرپرستی ایشان انجام شده است.
گفتوگو با دکتر یوسف عالی عباسآباد، مولف «فرهنگ درستنویسی سخن»
کوشش برای درستگویی و درستنویسی از اهم مسائلیست که ما فارسیزبانان به عنوان میراثداران بیش از هزار سال ادبیات غنی و شکوهمند فارسی باید همواره به آن توجه داشته باشیم. با وجود این، کتابهایی که دربارهی درستنویسی نوشته شدهاند شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسند و سالهاست که تنها کتاب مرجع در این زمینه «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی است. با گذشت قریب به دو دهه از انتشار «غلط ننویسیم» به نظر میرسید که اندک اندک زبان زنده بخشی از مسائلی را که در این کتاب مطرح شده از اعتبار انداخته و حالا نیازمند بازنگری اساسی دربارهی درست و نادرستهای نوشتاری و گفتاریست. زمستان سال گذشته، نشر سخن از سری فرهنگهایی که بهطور مداوم نشر میدهد «فرهنگ درستنویسی سخن» نوشتهی «دکتر یوسف عالیعباسآباد» را منتشر کرد که زیرنظر دکتر حسن انوری ـ از استادان مبرز ادبیات فارسی و سرپرست فرهنگ بزرگ سخن ـ تالیف شده است. دکتر یوسف عالی عباسآباد متولد سال 1352 و دارای مدرک دکتری در زبان و ادبیات فارسیست. او علاوه بر همکاری در تالیف مجموعه فرهنگهای سخن و انتشار مقالاتی در نشریات مختلف تصحیح «ختمالغرایب» که درواقع همان «تحفةالعراقین» خاقانیست و کتابی با عنوان «فرهنگ شعر نو» را که بررسی آثار ده نفر از شاعران برتر معاصر است در دست کار و چاپ دارد. انتشار «فرهنگ درستنویسی سخن» بهانهای بود که یک عصر گرم تابستانی در دفتر فرهنگ بزرگ سخن میهمان دکتر عالی عباسآباد باشم و محصور در کتابها و مجلهها و فیشهای متعدد با او دربارهی درستنویسی زبان فارسی و «فرهنگ درستنویسی سخن» گفتوگو کنم. خوشبختانه این شانس را داشتم که هنگام بازنگری نهایی متن گفتوگو، دکتر انوری نیز در دفتر فرهنگ سخن حضور داشت و متن این گفتوگو را پیش از انتشار از نظر گذراند.
آقای دکتر! من هم در لغتنامهی دهخدا و هم در فرهنگ فارسی معین به تعریف لغوی کلمهی «فرهنگ» مراجعه کردم. در هر دو از «فرهنگ» به عنوان «کتابی که شامل لغات یک یا چند زبان و شرح آنهاست» نام برده شده است. آیا استفاده از کلمهی «فرهنگ» برای کتابی که راجع به پارهای از درست و نادرستهای نوشتاری زبان فارسیست یا اساساً کتابهایی که کتاب لغت نیستند نادرست نیست؟
خیر، من اینطور فکر نمیکنم. درست است که ما پیش از این فرهنگ را معادل دیکشنری و کتابی که در آن لغتها را معنی میکنند به کار میبردیم اما اخیراً این واژه بسط معنایی پیدا کرده است و به تمام کتابهایی که در علوم مختلف و در موضوع خاصی نوشته و به صورت الفبایی تنظیم شدهاند، اطلاق میشود. در واقع کاربرد جدید کلمهی فرهنگ در زمرهی تحول معنایی واژگان است و نمیتوانیم آن را غلط بدانیم.
نزدیک به دو دهه است که کتاب «غلط ننویسیم» استاد ابوالحسن نجفی مهمترین منبع درستنویسی در زبان فارسیست. چه خلایی احساس میکردید که با وجود تجدید چاپ مداوم این کتاب مفصل به تالیف کتاب «فرهنگ درستنویسی سخن» اقدام کردید و تفاوت این کتاب با «غلط ننویسیم» چیست؟
تعداد مدخلهای «فرهنگ درستنویسی سخن» از مدخلهای «غلط ننویسیم» بسیار بیشتر است و علاوه بر این در اغلب موارد حکمی که ما کردهایم بر خلاف حکمی بوده که استاد نجفی ارائه کردهاند. به این علت که ما تحول زبانی را در نظر گرفتیم و بر مبنای نظرات زبانشناسان و مطابق نیازهای امروزی عمل کردیم. زبان یک امر ثابت نیست و همواره در حال تغییر و تحول است. در کتاب «غلط ننویسیم» با بعضی واژهها مواجه میشویم که چون در متون گذشته به کار نرفتهاند یا مغایر قواعد و دستور زبان فارسی هستند، غلط پنداشته شدهاند و به مخاطبان توصیه شده که از به کار بردن آنها پرهیز کنند. در حالی که در اینگونه موارد حتماً باید به یک نکتهی ظریف و مهم که همان زنده بودن زبان و تحول آن است توجه داشته باشیم. به عنوان مثال به کلمهی «سلامتی» اشاره میکنم. استاد نجفی گفتهاند که «سلامت» خودش مصدر است و نیازی نیست که ما یک «ی» مصدرساز به آن اضافه کنیم و به همین جهت این کلمه را غلط دانستهاند. از نظر قواعد زبان کاملاً حق با ایشان است اما این نکته در نظر گرفته نشده که امروزه این واژه شیوع عام دارد و علاوه بر این در گفتار و نوشتار و نیز در آثار استادان برتر ادبیات فارسی از جمله دکتر خانلری، دکتر زرینکوب و دکتر اسلامی ندوشن به کرات به کار رفته است. پس چطور میتوانیم حکم کنیم که کلمهی «سلامتی» غلط است؟ یا مثلاً استاد نجفی کلمهی «نوین» را غلط دانستهاند و دلیلشان هم این بوده که «نو» صفت است و نیازی به «یاء» و «نون» صفت ساز ندارد. در حالی که ما امروزه در گفتار و نوشتار «نوین» را استفاده میکنیم و من از کاربرد این کلمه در نوشتههای استادان هم چهار نمونه در کتاب آوردهام. از همه مهمتر، اگر شما به یک کتابخانه مراجعه و در رایانهاش کلمهی «نوین» را جستوجو کنید، دست کم صد کتاب به شما معرفی میکند که در عنوان آنها از این کلمه بهره گرفته شده است. پس ما نمیتوانیم حکم به نادرستی این کلمه بدهیم.اختلاف نظرهای این چنینی دربارهی روایی یا ناروایی واژهها، اصطلاحات، ترکیبها و عبارات در «فرهنگ درستنویسی سخن» و «غلط ننویسیم» فراوان است. ضمن اینکه یکی از تفاوتهای اصلی این است که ما از آثار معاصر یعنی نوشتههای پانزده نویسندهی برتر معاصر و زبان امروزی شاهد آوردهایم.
استاد نجفی برخلاف شما بیشتر از متون کهن شاهد مثال آوردهاند. علت اینکه شما از متون نویسندگان معاصر بهره گرفتهاید چه بود؟
به علت اینکه امروزه اگر کسی در نوشتن به شیوهی سعدی بنویسد قاعدتاً نمیگوییم نویسندهی ماهریست یا بلیغ مینویسد، چون نثر سعدی متعلق به چند قرن پیش است. ما باید به زبان امروزی و همانگونه که حرف میزنیم بنویسیم. شاهد مثال آوردن از متون قدیم برای تایید صحت واژگان خوب است اما همیشه کارساز نیست، مثل مواردی که پیش از این به آنها اشاره کردم. البته من در بعضی جاها که نیاز بوده از متون کهن هم شاهد آوردهام ولی اغلب، محاوره و آثار استادان معاصر مد نظرم بوده و آنها را به عنوان معیار و ملاک درستنویسی قرار دادهام، زیرا برای این کار متون کسانی انتخاب شده است که اهتمام خاصی به درستنویسی داشتهاند و علاوه بر اینکه در نوشتن وسواس و حساسیت خاصی به خرج میدادهاند، مقالات متعددی دربارهی درستنویسی به چاپ رساندهاند. بنابراین میتوان از آثار این بزرگان به عنوان بهترین نمونه و معیار بهره گرفت. بزرگانی مثل دکتر پرویز ناتل خانلری، مجتبی مینوی، عباس اقبال آشتیانی و...
اینکه یک یا چند استاد نامدار زبان فارسی از یک لغت یا عبارت در نوشتههایشان بهره گرفته باشند، دلیلی بر درست بودن آن عبارت است؟ یعنی امکان ندارد که این استادان هم در مواردی دچار اشتباه شده باشند و استناد به یادداشتهای آنها، حکم به درستی یک عبارت غلط بدهد؟
حق با شماست. اتفاقاً این یکی از مشکلاتی بود که ما در هنگام تالیف کتاب با آن مواجه بودیم. یعنی این امکان وجود داشت که برخی از استادان یک واژه را اشتباهی به کار برده باشند. ما برای حل این مشکل در اغلب موارد آثار تمامی استادان را بررسی کردیم و اگر حکم به روایی یک واژه دادهایم مضاف بر اینکه آن واژه در گفتار و نوشتار متداول است قطعاً با بسامد بالا در آثار استادان هم به کار رفته است. در بعضی از مدخلها ما فقط به ذکر یک شاهد اکتفا کردهایم اما اینطور نیست که آن واژه را فقط یک استاد و یک بار به کار برده است؛ اگر همان واژه را در آثار استادان دیگر نیز جستوجو کنید با موارد متعدد کاربرد آن مواجه میشوید اما ما برای رعایت اختصار اغلب بیش از یک شاهد نقل نکردهایم.
علاوه بر آثار این استادان چه معیارهای دیگری را برای درست بودن لغات و عبارات مدنظر داشتید؟ در «غلط ننویسیم» مبنای صحیح بودن کلمات و عبارات کاربرد آنها در متون کهن، زبان گفتار امروز و زبان نوشتار امروز قرار داده شده است. شما هم از همین اسلوب بهره گرفتید؟
به معیارهای استاد نجفی توجه داشتم ولی اختلاف نظرهایی هم وجود داشت؛ مثلاً همان کلمهی «نوین» که مثال زدم نه در متون کهن به کار رفته و نه با قواعد دستور زبان فارسی سازگار است، اما واژهی درستیست و ما میتوانیم آن را به کار ببریم. من بیش از هر چیز به گفتار و نوشتار و آثار استادان بزرگ معاصر توجه داشتهام.
معیارتان برای انتخاب لغات و اصطلاحاتی که به عنوان غلط و به همراه شیوهی صحیح نگارش آنها در این کتاب ذکر شدهاند چه بود؟ میتوان ادعا کرد همه یا دست کم بخش قابل توجهی از اشتباهات نوشتاری رایج بین فارسیزبانان در این کتاب ذکر شده است؟
من مدخلهای این فرهنگ را با مراجعه به کتابها و مقالههایی که طی هشتاد سال اخیر دربارهی زبان فارسی نوشته شده بود جمعآوری و انتخاب کردم. با این وجود نمیشود ادعا کرد که این فرهنگ از هر حیث کامل است و هیچ نقصی ندارد. کما اینکه ما هنوز هم کار را ادامه میدهیم و هر جا که به مدخلهای جدید برخورد میکنیم آنها را مینویسیم تا در چاپهای بعدی به کتاب افزوده شود. این را هم بگویم که قرار است مقالاتی که برای استخراج مدخلها و تایید درستیها و نادرستیها مورد استفاده قرار دادهایم با عنوان «مجموعه مقالات دربارهی زبان فارسی» منتشر شود که بیش از پانصد مقاله را شامل میشود. در هنگام تالیف کتاب با توجه به محدودیتهایی که در ارائهی خدمات در کتابخانهها وجود دارد و نیز همکاری نکردن برخی اولیای امور، برای جمعآوری مقالات مورد نیاز بیش از شش ماه وقت صرف شد و انتشار این مقالهها به صورت کتاب به این خاطر است که محققان بعدی که در زمینهی درستنویسی زبان فارسی پژوهش خواهند کرد، از مشکلات دسترسی به این مقالهها فارغ باشند.
به نظر میرسد بعضی از مدخلهای کتاب امروزه دیگر مهجور هستند، اما شما آنها را نقل کردهاید.
علت این بود که ممکن است این واژگان هنوز برای قشر خاصی کاربرد داشته باشد. ما حدود پانصد مدخل را به دلیل مهجور بودن کنار گذاشتیم ولی آنهایی را که احتمال میدادیم هنوز هم به کار بروند، آوردیم.
شما از آثار صادق هدایت، محمدعلی جمالزاده و جلال آلاحمد برای به دست دادن نمونههای غیرمعیار سود جستهاید. ما در بررسی نثر داستانی نمیتوانیم به سادگی حکم به غلط یا درست بودن لغات و جملات بدهیم؛ باید دید که آن لغت یا اصطلاح از زبان چه شخصیتی و در چه زمان و مکانی گفته شده است. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نثری که صادق هدایت در داستانهایاش به کار میبرد، مثل نثر مقالههای استاد خانلری باشد. اینکه ما نوشتههای داستاننویسان را به عنوان نمونهی غیرمعیار بیاوریم و حکم به نادرستیاش بدهیم کار درستیست؟
ما این مسالهای را که شما اشاره میکنید مورد توجه قرار دادهایم و اغلب نمونههای غیرمعیار که از آثار این سه نویسنده نقل شده، مواردی بوده که نه از زبان شخصیتهاییست که محاورهای صحبت میکنند و نه داستانیست که نویسنده در آن از نثر محاورهای بهره گرفته است. مواردی بوده که نویسنده به فرض نشانهی «را» را اشتباه به کار برده و نمیتوانیم بگوییم که تعمداً اینکار را کرده است.
این موارد نمیتواند ویژگی سبکی نویسنده باشد؟
خیر؛ اینها مواردی بوده که امروزه هم کسانی که با قواعد زبان ناآشنا هستند وقتی دست به قلم میبرند این اشتباهات را مرتکب میشوند. دلیل اینکه ما این سه نویسنده را برای ارائهی نمونههای غیرمعیار انتخاب کردیم این بود که هم از نظر حجم آثار، نوشتههای متعددی را به وجود آوردهاند و به همین دلیل فرصت ویرایش آن را نداشتهاند و هم اینکه اغلب در محیطهای غیرفارسیزبان حضور داشتهاند. وقتی آثار این سه نویسنده را مطالعه میکنیم میبینیم که لغزشهای زبانی در آثار این بزرگان زیاد است اما این چیزی از ارزشهای نویسندگی و داستانی آنها کم نمیکند. این سه نویسنده بسیار پرمخاطب و مشهور هستند و این احتمال وجود دارد که وقتی خواننده ـ به خصوص خوانندهی جوان ـ آثار آنها را مطالعه میکند این شبهه برایاش ایجاد شود که ساخت نحوی یا شیوهی ضبط واژهای که هدایت یا مثلاً جمالزاده به کار برده، درست است؛ ما برای پرهیز از اینگونه اتفاقات از آثار این نویسندگان بهره گرفتیم و البته برای انتخاب این نویسندهها هم بحثها و مشورتهای زیادی صورت گرفت تا در نهایت بر استفاده از آثار این بزرگان اتفاق نظر حاصل شد.
در کتاب مکرر با عباراتی نظیر «بهتر است از استفاده از این لغت پرهیز کنیم» و «بهتر است این لغت را به این شکل بنویسیم» برخورد میکنیم. منظور از این «بهتر است» چیست و تا چه حد درست یا غلط بودن یک عبارت را میرسانند؟ مثلاً وقتی اشاره میکنید که بهتر است به جای «سوقات» بنویسیم «سوغات» حکم بر این است که نوشتن این کلمه با «قاف» اشتباه است و یا به هر دو صورت رواست و فقط یکی بر دیگری ترجیح دارد؟
در برخی موارد به علتی شیوعی که واژه یا اصطلاحی یافته است، نمیتوان به طور مطلق حکم به غلط بودن آن داد، اما نوعی از نگارش آنها به نوع دیگر آن برتری دارد. ما موارد استحسانی را با جملههایی نظیر «بهتر است...» آوردهایم تا کسانی که دقت خاصی در نوشتن دارند و مایلاند نوشتهشان از هر حیث بیعیب و نقص باشد آنها را در شیوهی نگارششان لحاظ کنند.
اشاره کردید به مخاطبانی که تمایل به درستنویسی دارند. دکتر انوری در مقدمهی این کتاب ذکر کردهاند که مخاطبان فرهنگ درستنویسی سخن «عموم مردم» فرض شدهاند. عموم مردم در واقع کسانی هستند که نوشتار زبان فارسی را نه به صورت آکادمیک و حرفهای که بیشتر برای رفع نیازهای روزمره اعم از مکاتبات و مناسبات اداری و تجاری و ... استفاده میکنند. اینها هم کسانی هستند که نه از اشتباهات نگارشی خود آگاه هستند ـ که حالا در صدد رفع آن بربیایند یا خیرـ ، و نه اصولاً انگیزهای برای رفع این اشکالات دارند. فکر نمیکنید مخاطب این کتاب دقیقاً قشر فرهیخته ـ اعم از دانشجویان، روزنامهنگاران، نویسندگان و استادانی که در زمینهای غیر از ادبیات تخصص دارند و ...ـ باشند و نه «عموم مردم»؟
حکم کردن در اینباره به این سادگی نیست. جملهی دکتر انوری که شما به آن اشاره کردید به این دلیل است که ممکن است تعدادی از مدخلهای «فرهنگ درستنویسی سخن» در نظر برخی بزرگان مدخلهای پیش پا افتادهای باشد. مثلاً ما واژههای متشابه ـ یعنی واژههایی را که شکلشان یکسان است و باعث اشتباه کاربران زبان میشوند ـ در بین مدخلهای کتاب آوردهایم. واژههای متشابه از مشکلات عمدهی درستنویسی نیستند و ممکن است بعضیها ایراد بگیرند که این مدخلهای ساده چرا در کتاب قرار گرفتهاند. ما مخاطب کتاب را عموم مردم فرض کردهایم و محدودیتی قائل نشدیم که فقط قشر خاصی بتوانند از این کتاب بهره بگیرند. علت وجود مدخلهای ساده نیز همین است. ممکن است شخصی حتا در نوشتن نامهی خصوصی برای یافتن املای درست یک کلمه به این فرهنگ مراجعه و رفع اشکال کند.
فرمایش شما درست است. بسیار پیش میآید که کسی به املای یک کلمه شک میکند و با مراجعه به لغتنامهها یا کتابهای درستنویسی نحوهی صحیح نگارش آن واژه را بیابد. حرف من این است که خوانندهی عام به اشتباهاتی که املایی نیستند و در زمرهی غلطهای دستوری و گرتهبرداریها میگنجند واقف نیست و به همین دلیل اصلاً متوجه اشتباهش نیست که برای رفع آن به فرهنگ درستنویسی مراجعه کند. به این دلیل من میگویم که عامهی مردم مخاطب این اثر نیستند.
خوب این اتفاق گاهی برای خواص هم میافتد. یعنی موقعی به کتاب درستنویسی مراجعه میکنند که در انتخاب بین دو واژه شک دارند. به فرض میخواهند بدانند که اشتراک مساعی درست است یا تشریک مساعی. مقداری فکر میکنند و وقتی به نتیجه نمیرسند به کتاب درستنویسی مراجعه میکنند. حرفی که شما میزنید هم درست است اما آنهایی که بدون اطلاع از غلط بودن چیزی آن را به کار میبرند خارج از بحث هستند. یک مسالهای که من فراموش کرده بودم و حالا با اشارهی شما به خاطرم آمد این است که ما در تالیف این کتاب این مساله را در نظر گرفتیم که کسانی که علاقهمند درستنویسی هستند میتوانند این کتاب را نه به عنوان یک فرهنگ که به عنوان یک کتاب معمولی مطالعه کنند.
اتفاقاً من هم میخواستم بپرسم که اصولاً این کتاب برای مراجعه است یا مطالعه؟
هر دو؛ چون این فرهنگ به صورت الفبایی تنظیم شده و ما تمامی موارد مربوط به یک موضوع خاص را در قسمت معینی آوردهایم. به عنوان مثال همهی مباحث ویرایش مثل نشانههای سجاوندی، نشانههای ویرگول، نقطه و... ذیل هم آورده شدهاند و همانطور که گفتم ما تعمداً این کار را کردیم تا امکان مطالعهی کتاب به صورت یک کتاب معمولی نیز فراهم باشد.
حالا بپردازیم به گرتهبرداریها که از شایعترین اشتباهات نوشتاریاند و در «فرهنگ درستنویسی سخن» هم مکرراً به موارد نهی استفاده از پارهای از آنها بر میخوریم. معیار درست یا غلط بودن گرتهبرداریها چیست؟
گرتهبرداری گاهی ترجمهی لفظ به لفظ یک اصطلاح از زبان مبدا به مقصد، اما با روح زبان فارسی سازگار است؛ مثلاً صفت و موصوف یا مضاف و مضافالیه است. این نوع گرتهبرداریها باعث غنیتر شدن زبان میشود. راهآهن، آسمانخراش، تاریخ تولد و ... از زمرهی چنین گرتهبرداریهایی هستند. نوع دیگری از گرتهبرداری هست که گرتهبرداری معنایی یا نحویست؛ این دسته از گرتهبرداریها غلط اند. مثل اصطلاح «روی کسی حساب کردن». در زبان فارسی عبارت «روی شما حساب میکنم» به این معنیست که من روی بدن شما جمع و تفریق و ضرب انجام میدهم! شیوع این نوع گرتهبرداری بر اثر ناآگاهی مترجمان یا بیتوجهی آنها به زبان فارسی بوده است. وقتی ما معادلهای بهتری برای اصطلاحی که به این شکل گرتهبرداری شده داریم، چرا نباید از آنها استفاده کنیم؟ به راحتی میتوانیم به جای «روی شما حساب میکنم» بگوییم «من به شما اعتماد دارم»، یا «به شما پشتگرمی دارم» و جملات معادل دیگر. اشتباهات این چنینی مترجمان ما در معادلیابیها شاید به این علت باشد که ما در زبان فارسی فرهنگ «تزاروس» نداریم تا آنها بتوانند به آن مراجعه کنند و اصطلاح یا واژهی مورد نظرشان را بیابند.
فرهنگ «تزاروس» چه فرهنگی است؟
«تزاروس» را اگر بخواهیم معنا کنیم، بهترین جایگزین و معادلی که میتوان در زبان فارسی برای آن یافت «گنجواژه» است؛ یعنی مجموعهای که واژهها را در آن جمع میکنیم. فرهنگ «تزاروس» الان در همهی کشورهای پیشرفته وجود دارد. گاهی پیش میآید که ما معنی یک واژه را نمیدانیم. به فرهنگ لغت مراجعه و معنی آن را پیدا میکنیم. اما گاهی معنی یک واژه را میدانیم اما خود آن واژه را نمیدانیم. آن وقت باید چه کنیم؟ در زبان فارسی هیچ منبعی برای این کار وجود ندارد، در حالی که در کشورهای اروپایی «تزاروس» سابقهای بسیار طولانی دارد و امروزه نسل سوم و چهارم این فرهنگها منتشر شده است. حتا کشورهای عربی هم از نیم قرن پیش «تزاروس» دارند اما متاسفانه ما هنوز چنین فرهنگی تالیف نکردهایم؛ شاید به این علت که «تزاروس» هنوز هم برای نویسندهها، شعرا، دانشجوها و کلاً کسانی که با زبان سر و کار دارند، حتا آنها که در کار تالیف فرهنگ هستند، کتاب ناآشناییست.
اگر اجازه بدهید من به بخش پیشین سخنان شما برگردم که از اصطلاح «روی کسی حساب کردن» به عنوان یک گرتهبرداری غلط نام بردید و معادلهای مناسب فارسی مثل اعتماد داشتن و ... پیشنهاد کردید. همهی گرتهبرداریها اینطور نیستند. مثلاً «آفتاب گرفتن»، «بازار سیاه» و «بد دهن» را مثال میزنم. این اصطلاحات از فرط استفاده کاملاً در زبان مردم جا افتاده و علاوه بر اینکه احتمالاً امکان ساخت معادلهایی با ساختار محکم برای آنها وجود ندارد، دیگر نمیتوان آنها را از زبان مردم خارج کرد. بهتر نیست به جای طرد موارد اینگونه، آنها را به عنوان غلط مصطلح و ناگزیر درست، بپذیریم؟
این اصطلاحات و نظایر آنها اگر تا حدی پیش بروند که وارد آثار استادان معاصر هم بشوند، آن وقت دیگر از حالت غلط بودن خارج میشوند، مصداق جملهی مشهوری که میگویند: به کار بردن غلط مشهور از درست مهجور بهتر است. اما ما هنوز امیدواریم گرتهبرداریهای غلط که هنوز شیوع عام پیدا نکردهاند با ساختن معادلهای مناسب از طرف سازمانهای ذیربط مثل فرهنگستان ادب فارسی، از زبان خارج بشوند.
به نظر میرسد رسمالخطی که به عنوان رسمالخط درست پیشنهاد دادهاید، کمی محافظهکارانه و از تحولات روز دور است. مثلاً «ی» نسبت را به نه با «ی» که به همان شیوهای که دیگر رو به منسوخ شدن میرود یعنی با همزه درست دانستهاید. چرا؟
در رسمالخط ما فقط به شیوهنامهی فرهنگستان نظر داشتیم و نخواستیم که تشتت آرا از اینکه هست بیشتر بشود. در رسمالخط اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد؛ به عنوان مثال در حال حاضر رسمالخط آموزش و پرورش، فرهنگستان و رسمالخطی که استادان ادبیات دانشگاه تهران به کار میبرند، کاملاً متفاوت است. اگر ما هم میآمدیم با استناد به چند مقاله یا آرای استادان رسمالخط جدیدی پیشنهاد میدادیم نه تنها کمکی به درستنویسی نکرده بودیم که به اختلافات دامن زده بودیم. من معتقدم که حتا اگر ما به شیوهی نگارش فرهنگستان انتقاد و یا اعتراض داریم باید آنرا به عنوان یک نهاد رسمی بپذیریم و به مصوباتاش احترام بگذاریم تا زمینه برای رسیدن به یک رسمالخط واحد فراهم شود. به همین خاطر من هیچ موضوعی را که مخالف مصوبات فرهنگستان است در این کتاب ذکر نکردهام.
آقای دکتر! میتوان انتظار داشت که زبان با بخشنامه یا تدوین درستها و نادرستها به شیوهی کتابهایی نظیر این کتاب به سمتی که استادان ادبیات مایلاند پیش برود و آن لغات و اصطلاحاتی را که گفته میشود اشتباه است، طرد کند؟
این هم از همان سئوالهاییست که پاسخ دادن به آن سخت است. به هر حال ما یا میپذیریم که در زبان غلط وجود دارد یا نمیپذیریم. اگر در زبان غلط وجود ندارد که خوب، هر کس هر طور که میخواهد مینویسد و اصلاً این مباحث در میان نمیآید؛ اما اگر میپذیریم که در زبان غلط هم وجود دارد باید تعیین کنیم که چه چیزهایی اشتباه هستند و چرا، و در وهلهی دوم باید مخاطب را با ذکر دلیل از به کار بردن غلطهای دستوری و نگارشی منع کنیم. هدف ما از نگارش «فرهنگ درستنویسی سخن» دقیقاً همین بود.
به عنوان سئوال آخر میخواهم بپرسم نقش دکتر انوری در نگارش این کتاب چه بود؟ در داخل کتاب از شما به عنوان مولف نام برده شده اما روی جلد نام دکتر انوری هم آمده. علت این امر چیست؟ اصرار ناشر؟
خیر، ناشر اصلاً نقشی نداشت. پیشنهاد تالیف این کتاب را ابتدا آقای دکتر انوری مطرح کردند. من یک طرح اولیه نوشتم و ایشان آن را دیدند و پسندیدند. ازآغاز سال 84کار تالیف کتاب به طور جدی آغاز شد. در حین کار هم آقای دکتر انوری تمامی فیشهایی را که من مینوشتم مطالعه و اشکالات آنها را گوشزد میکردند و احیاناً اگر موردی بود که من اشتباه نوشته بودم، آن را اصلاح میکردند. دکتر انوری نقش مهمی در تالیف این کتاب داشتهاند و تمامی مراحل کار زیرنظر و به سرپرستی ایشان انجام شده است.