انجمن های تخصصی  فلش خور
بهتر است چطور بنویسیم؟ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: بهتر است چطور بنویسیم؟ (/showthread.php?tid=248978)



بهتر است چطور بنویسیم؟ - sober - 09-11-2015

بهتر است چطور بنویسیم؟
گفت‌وگو با دکتر یوسف عالی عباس‌آباد، مولف «فرهنگ درست‌نویسی سخن»
بهتر است چطور بنویسیم؟ 1

کوشش برای درست‌گویی و درست‌نویسی از اهم مسائلی‌ست که ما فارسی‌زبانان به عنوان میراث‌داران بیش از هزار سال ادبیات غنی و شکوهمند فارسی باید همواره به آن توجه داشته باشیم. با وجود این، کتاب‌هایی که درباره‌ی درست‌نویسی نوشته شده‌اند شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسند و سال‌هاست که تنها کتاب مرجع در این زمینه «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی است. با گذشت قریب به دو دهه از انتشار «غلط ننویسیم» به نظر می‌رسید که اندک اندک زبان زنده بخشی از مسائلی را که در این کتاب مطرح شده از اعتبار انداخته و حالا نیازمند بازنگری اساسی درباره‌ی درست و نادرست‌های نوشتاری و گفتاری‌ست. زمستان سال گذشته، نشر سخن از سری فرهنگ‌هایی که به‌طور مداوم نشر می‌دهد «فرهنگ درست‌نویسی سخن» نوشته‌ی «دکتر یوسف عالی‌عباس‌آباد» را منتشر کرد که زیرنظر دکتر حسن انوری ـ از استادان مبرز ادبیات فارسی و سرپرست فرهنگ بزرگ سخن ـ تالیف شده است. دکتر یوسف عالی عباس‌آباد متولد سال 1352 و دارای مدرک دکتری در زبان و ادبیات فارسی‌ست. او علاوه بر همکاری در تالیف مجموعه فرهنگ‌های سخن و انتشار مقالاتی در نشریات مختلف تصحیح «ختم‌الغرایب» که درواقع همان «تحفة‌العراقین» خاقانی‌ست و کتابی با عنوان «فرهنگ شعر نو» را که بررسی آثار ده نفر از شاعران برتر معاصر است در دست کار و چاپ دارد. انتشار «فرهنگ درست‌نویسی سخن» بهانه‌ای بود که یک عصر گرم تابستانی در دفتر فرهنگ بزرگ سخن میهمان دکتر عالی عباس‌آباد باشم و محصور در کتاب‌ها و مجله‌ها و فیش‌های متعدد با او درباره‌ی درست‌نویسی زبان فارسی و «فرهنگ درست‌نویسی سخن» گفت‌وگو کنم. خوش‌بختانه این شانس را داشتم که هنگام بازنگری نهایی متن گفت‌وگو، دکتر انوری نیز در دفتر فرهنگ سخن حضور داشت و متن این گفت‌وگو را پیش از انتشار از نظر گذراند.



آقای دکتر! من هم در لغت‌نامه‌ی دهخدا و هم در فرهنگ فارسی معین به تعریف لغوی کلمه‌ی «فرهنگ» مراجعه کردم. در هر دو از «فرهنگ» به عنوان «کتابی که شامل لغات یک یا چند زبان و شرح آن‌هاست» نام برده شده است. آیا استفاده از کلمه‌ی «فرهنگ» برای کتابی که راجع به پاره‌ای از درست و نادرست‌های نوشتاری زبان فارسی‌ست یا اساساً کتاب‌هایی که کتاب لغت نیستند نادرست نیست؟

خیر، من این‌طور فکر نمی‌کنم. درست است که ما پیش از این فرهنگ را معادل دیکشنری و کتابی که در آن لغت‌ها را معنی می‌کنند به کار می‌بردیم اما اخیراً این واژه بسط معنایی پیدا کرده است و به تمام کتاب‌هایی که در علوم مختلف و در موضوع خاصی نوشته و به صورت الفبایی تنظیم شده‌اند، اطلاق می‌شود. در واقع کاربرد جدید کلمه‌ی فرهنگ در زمره‌ی تحول معنایی واژگان است و نمی‌توانیم آن ‌را غلط بدانیم.



نزدیک به دو دهه است که کتاب «غلط ننویسیم» استاد ابوالحسن نجفی مهم‌ترین منبع درست‌نویسی در زبان فارسی‌ست. چه خلایی احساس می‌کردید که با وجود تجدید چاپ مداوم این کتاب مفصل به تالیف کتاب «فرهنگ درست‌نویسی سخن» اقدام کردید و تفاوت این کتاب با «غلط ننویسیم» چیست؟

تعداد مدخل‌های «فرهنگ درست‌نویسی سخن» از مدخل‌های «غلط ننویسیم» بسیار بیش‌تر است و علاوه بر این در اغلب موارد حکمی که ما کرده‌ایم بر خلاف حکمی بوده که استاد نجفی ارائه کرده‌اند. به این علت که ما تحول زبانی را در نظر گرفتیم و بر مبنای نظرات زبان‌شناسان و مطابق نیازهای امروزی عمل کردیم. زبان یک امر ثابت نیست و همواره در حال تغییر و تحول است. در کتاب «غلط ننویسیم» با بعضی واژه‌ها مواجه می‌شویم که چون در متون گذشته به کار نرفته‌اند یا مغایر قواعد و دستور زبان فارسی هستند، غلط پنداشته شده‌اند و به مخاطبان توصیه شده که از به کار بردن آن‌ها پرهیز کنند. در حالی که در این‌گونه موارد حتماً باید به یک نکته‌ی ظریف و مهم که همان زنده بودن زبان و تحول آن است توجه داشته باشیم. به عنوان مثال به کلمه‌ی «سلامتی» اشاره می‌کنم. استاد نجفی گفته‌اند که «سلامت» خودش مصدر است و نیازی نیست که ما یک «ی» مصدرساز به آن اضافه کنیم و به همین جهت این کلمه را غلط دانسته‌اند. از نظر قواعد زبان کاملاً حق با ایشان است اما این نکته در نظر گرفته نشده که امروزه این واژه شیوع عام دارد و علاوه بر این در گفتار و نوشتار و نیز در آثار استادان برتر ادبیات فارسی از جمله دکتر خانلری، دکتر زرین‌کوب و دکتر اسلامی ندوشن به کرات به کار رفته است. پس چطور می‌توانیم حکم کنیم که کلمه‌ی «سلامتی» غلط است؟ یا مثلاً استاد نجفی کلمه‌ی «نوین» را غلط دانسته‌اند و دلیل‌شان هم این بوده که «نو» صفت است و نیازی به «یا‌ء» و «نون» صفت ساز ندارد. در حالی که ما امروزه در گفتار و نوشتار «نوین» را استفاده می‌کنیم و من از کاربرد این کلمه در نوشته‌های استادان هم چهار نمونه در کتاب آورده‌ام. از همه مهم‌تر، اگر شما به یک کتابخانه مراجعه و در رایانه‌اش کلمه‌ی «نوین» را جست‌وجو کنید، دست کم صد کتاب به شما معرفی می‌کند که در عنوان آن‌ها از این کلمه بهره گرفته شده است. پس ما نمی‌توانیم حکم به نادرستی این کلمه بدهیم.اختلاف نظرهای این چنینی درباره‌ی روایی یا ناروایی واژه‌ها، اصطلاحات، ترکیب‌ها و عبارات در «فرهنگ درست‌‌نویسی سخن» و «غلط ننویسیم» فراوان است. ضمن این‌که یکی از تفاوت‌های اصلی این است که ما از آثار معاصر یعنی نوشته‌های پانزده نویسنده‌ی برتر معاصر و زبان امروزی شاهد آورده‌ایم.



استاد نجفی برخلاف شما بیشتر از متون کهن شاهد مثال آورده‌اند. علت این‌که شما از متون نویسندگان معاصر بهره گرفته‌اید چه بود؟

به علت این‌که امروزه اگر کسی در نوشتن به شیوه‌ی سعدی بنویسد قاعدتاً نمی‌گوییم نویسنده‌ی ماهری‌ست یا بلیغ می‌نویسد، چون نثر سعدی متعلق به چند قرن پیش است. ما باید به زبان امروزی و همانگونه که حرف می‌زنیم بنویسیم. شاهد مثال آوردن از متون قدیم برای تایید صحت واژگان خوب است اما همیشه کارساز نیست، مثل مواردی که پیش از این به آن‌ها اشاره کردم. البته من در بعضی جاها که نیاز بوده از متون کهن هم شاهد آورده‌ام ولی اغلب، محاوره و آثار استادان معاصر مد نظرم بوده و آن‌ها را به عنوان معیار و ملاک درست‌نویسی قرار داده‌ام، زیرا برای این کار متون کسانی انتخاب شده‌ است که اهتمام خاصی به درست‌نویسی داشته‌اند و علاوه بر این‌که در نوشتن وسواس و حساسیت خاصی به خرج می‌داده‌اند، مقالات متعددی درباره‌ی درست‌نویسی به چاپ رسانده‌اند. بنابراین می‌توان از آثار این بزرگان به عنوان بهترین نمونه و معیار بهره گرفت. بزرگانی مثل دکتر پرویز ناتل خانلری، مجتبی مینوی، عباس اقبال آشتیانی و...



این‌که یک یا چند استاد نامدار زبان فارسی از یک لغت یا عبارت در نوشته‌های‌شان بهره گرفته باشند، دلیلی بر درست بودن آن عبارت است؟ یعنی امکان ندارد که این استادان هم در مواردی دچار اشتباه شده باشند و استناد به یادداشت‌های آن‌ها، حکم به درستی یک عبارت غلط بدهد؟

حق با شماست. اتفاقاً این یکی از مشکلاتی بود که ما در هنگام تالیف کتاب با آن مواجه بودیم. یعنی این امکان وجود داشت که برخی از استادان یک واژه را اشتباهی به کار برده باشند. ما برای حل این مشکل در اغلب موارد آثار تمامی استادان را بررسی کردیم و اگر حکم به روایی یک واژه داده‌ایم مضاف بر این‌که آن واژه در گفتار و نوشتار متداول است قطعاً با بسامد بالا در آثار استادان هم به کار رفته است. در بعضی از مدخل‌ها ما فقط به ذکر یک شاهد اکتفا کرده‌ایم اما این‌طور نیست که آن واژه را فقط یک استاد و یک بار به کار برده است؛ اگر همان واژه را در آثار استادان دیگر نیز جست‌وجو کنید با موارد متعدد کاربرد آن مواجه می‌شوید اما ما برای رعایت اختصار اغلب بیش از یک شاهد نقل نکرده‌ایم.



علاوه بر آثار این استادان چه معیارهای دیگری را برای درست بودن لغات و عبارات مدنظر داشتید؟ در «غلط ننویسیم» مبنای صحیح بودن کلمات و عبارات کاربرد آن‌ها در متون کهن، زبان گفتار امروز و زبان نوشتار امروز قرار داده شده است. شما هم از همین اسلوب بهره گرفتید؟

به معیارهای استاد نجفی توجه داشتم ولی اختلاف نظرهایی هم وجود داشت؛ مثلاً همان کلمه‌ی «نوین» که مثال زدم نه در متون کهن به کار رفته و نه با قواعد دستور زبان فارسی سازگار است، اما واژه‌ی درستی‌ست و ما می‌توانیم آن را به کار ببریم. من بیش از هر چیز به گفتار و نوشتار و آثار استادان بزرگ معاصر توجه داشته‌ام.



معیارتان برای انتخاب لغات و اصطلاحاتی که به عنوان غلط و به همراه شیوه‌ی صحیح نگارش آن‌ها در این کتاب ذکر شده‌اند چه بود؟ می‌توان ادعا کرد همه یا دست کم بخش قابل توجهی از اشتباهات نوشتاری رایج بین فارسی‌زبانان در این کتاب ذکر شده است؟

من مدخل‌های این فرهنگ را با مراجعه به کتاب‌ها و مقاله‌هایی که طی هشتاد سال اخیر درباره‌ی زبان فارسی نوشته شده بود جمع‌آوری و انتخاب کردم. با این وجود نمی‌شود ادعا کرد که این فرهنگ از هر حیث کامل است و هیچ نقصی ندارد. کما این‌که ما هنوز هم کار را ادامه می‌دهیم و هر جا که به مدخل‌های جدید برخورد می‌کنیم آن‌ها را می‌نویسیم تا در چاپ‌های بعدی به کتاب افزوده شود. این را هم بگویم که قرار است مقالاتی که برای استخراج مدخل‌ها و تایید درستی‌ها و نادرستی‌ها مورد استفاده قرار داده‌ایم با عنوان «مجموعه مقالات درباره‌ی زبان فارسی» منتشر شود که بیش از پانصد مقاله را شامل می‌شود. در هنگام تالیف کتاب با توجه به محدودیت‌هایی که در ارائه‌ی خدمات در کتابخانه‌ها وجود دارد و نیز همکاری نکردن برخی اولیای امور، برای جمع‌آوری مقالات مورد نیاز بیش از شش ماه وقت صرف شد و انتشار این مقاله‌ها به صورت کتاب به این خاطر است که محققان بعدی که در زمینه‌ی درست‌نویسی زبان فارسی پژوهش خواهند کرد، از مشکلات دسترسی به این مقاله‌ها فارغ باشند.



به نظر می‌رسد بعضی از مدخل‌های کتاب امروزه دیگر مهجور هستند، اما شما آن‌ها را نقل کرده‌اید.

علت این بود که ممکن است این واژگان هنوز برای قشر خاصی کاربرد داشته باشد. ما حدود پانصد مدخل را به دلیل مهجور بودن کنار گذاشتیم ولی آن‌هایی را که احتمال می‌دادیم هنوز هم به کار بروند، آوردیم.

شما از آثار صادق هدایت، محمدعلی جمالزاده و جلال آل‌احمد برای به دست دادن نمونه‌های غیرمعیار سود جسته‌اید. ما در بررسی نثر داستانی نمی‌توانیم به سادگی حکم به غلط یا درست بودن لغات و جملات بدهیم؛ باید دید که آن لغت یا اصطلاح از زبان چه شخصیتی و در چه زمان و مکانی گفته شده است. نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم نثری که صادق هدایت در داستان‌های‌اش به کار می‌برد، مثل نثر مقاله‌های استاد خانلری باشد. این‌که ما نوشته‌های داستان‌نویسان را به عنوان نمونه‌ی غیرمعیار بیاوریم و حکم به نادرستی‌اش بدهیم کار درستی‌ست؟

ما این مساله‌ای را که شما اشاره می‌کنید مورد توجه قرار داده‌ایم و اغلب نمونه‌های غیرمعیار که از آثار این سه نویسنده نقل شده، مواردی بوده که نه از زبان شخصیت‌هایی‌ست که محاوره‌ای صحبت می‌کنند و نه داستانی‌ست که نویسنده در آن از نثر محاوره‌ای بهره گرفته است. مواردی بوده که نویسنده به فرض نشانه‌ی «را» را اشتباه به کار برده و نمی‌توانیم بگوییم که تعمداً این‌کار را کرده است.



این موارد نمی‌تواند ویژگی سبکی نویسنده باشد؟

خیر؛ این‌ها مواردی بوده که امروزه هم کسانی که با قواعد زبان ناآشنا هستند وقتی دست به قلم می‌برند این اشتباهات را مرتکب می‌شوند. دلیل این‌که ما این سه نویسنده را برای ارائه‌ی نمونه‌های غیرمعیار انتخاب کردیم این بود که هم از نظر حجم آثار، نوشته‌های متعددی را به وجود آورده‌اند و به همین دلیل فرصت ویرایش آن را نداشته‌اند و هم این‌که اغلب در محیط‌های غیرفارسی‌زبان حضور داشته‌اند. وقتی آثار این سه نویسنده را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که لغزش‌های زبانی در آثار این بزرگان زیاد است اما این چیزی از ارزش‌های نویسندگی و داستانی آن‌ها کم نمی‌کند. این سه نویسنده بسیار پرمخاطب و مشهور هستند و این احتمال وجود دارد که وقتی خواننده ـ به خصوص خواننده‌ی جوان ـ آثار آن‌ها را مطالعه می‌کند این شبهه برای‌اش ایجاد شود که ساخت نحوی یا شیوه‌ی ضبط واژه‌ای که هدایت یا مثلاً جمالزاده به کار برده، درست است؛ ما برای پرهیز از این‌گونه اتفاقات از آثار این نویسندگان بهره گرفتیم و البته برای انتخاب این نویسنده‌ها هم بحث‌ها و مشورت‌های زیادی صورت گرفت تا در نهایت بر استفاده از آثار این بزرگان اتفاق نظر حاصل شد.



در کتاب مکرر با عباراتی نظیر «بهتر است از استفاده‌ از این لغت پرهیز کنیم» و «بهتر است این لغت را به این شکل بنویسیم» برخورد می‌کنیم. منظور از این «بهتر است» چیست و تا چه حد درست یا غلط بودن یک عبارت را می‌رسانند؟ مثلاً وقتی اشاره می‌کنید که بهتر است به جای «سوقات» بنویسیم «سوغات» حکم بر این است که نوشتن این کلمه با «قاف» اشتباه است و یا به هر دو صورت رواست و فقط یکی بر دیگری ترجیح دارد؟

در برخی موارد به علتی شیوعی که واژه یا اصطلاحی یافته است، نمی‌توان به طور مطلق حکم به غلط بودن آن داد، اما نوعی از نگارش آن‌ها به نوع دیگر آن برتری دارد. ما موارد استحسانی را با جمله‌هایی نظیر «بهتر است...» آورده‌ایم تا کسانی که دقت خاصی در نوشتن دارند و مایل‌اند نوشته‌شان از هر حیث بی‌عیب و نقص باشد آن‌ها را در شیوه‌ی نگارش‌شان لحاظ کنند.



اشاره کردید به مخاطبانی که تمایل به درست‌نویسی دارند. دکتر انوری در مقدمه‌ی این کتاب ذکر کرده‌اند که مخاطبان فرهنگ درست‌نویسی سخن «عموم مردم» فرض شده‌اند. عموم مردم در واقع کسانی هستند که نوشتار زبان فارسی را نه به صورت آکادمیک و حرفه‌ای که بیش‌تر برای رفع نیازهای روزمره اعم از مکاتبات و مناسبات اداری و تجاری و ... استفاده می‌کنند. این‌ها هم کسانی هستند که نه از اشتباهات نگارشی خود آگاه هستند ـ که حالا در صدد رفع آن بربیایند یا خیرـ ، و نه اصولاً انگیزه‌ای برای رفع این اشکالات دارند. فکر نمی‌کنید مخاطب این کتاب دقیقاً قشر فرهیخته ـ اعم از دانشجویان، روزنامه‌نگاران، نویسندگان و استادانی که در زمینه‌ای غیر از ادبیات تخصص دارند و ...ـ باشند و نه «عموم مردم»؟

حکم کردن در این‌باره به این سادگی نیست. جمله‌ی دکتر انوری که شما به آن اشاره کردید به این دلیل است که ممکن است تعدادی از مدخل‌های «فرهنگ درست‌نویسی سخن» در نظر برخی بزرگان مدخل‌های پیش پا افتاده‌ای باشد. مثلاً ما واژه‌های متشابه ـ یعنی واژه‌هایی را که شکل‌شان یکسان است و باعث اشتباه کاربران زبان می‌شوند ـ در بین مدخل‌های کتاب آورده‌ایم. واژه‌های متشابه از مشکلات عمده‌ی درست‌نویسی نیستند و ممکن است بعضی‌ها ایراد بگیرند که این مدخل‌های ساده چرا در کتاب قرار گرفته‌اند. ما مخاطب کتاب را عموم مردم فرض کرده‌ایم و محدودیتی قائل نشدیم که فقط قشر خاصی بتوانند از این کتاب بهره بگیرند. علت وجود مدخل‌های ساده نیز همین است. ممکن است شخصی حتا در نوشتن نامه‌ی خصوصی برای یافتن املای درست یک کلمه به این فرهنگ مراجعه و رفع اشکال کند.



فرمایش شما درست است. بسیار پیش می‌‌آید که کسی به املای یک کلمه شک می‌کند و با مراجعه به لغت‌نامه‌ها یا کتاب‌های درست‌نویسی نحوه‌ی صحیح نگارش آن واژه را بیابد. حرف من این است که خواننده‌ی عام به اشتباهاتی که املایی نیستند و در زمره‌ی غلط‌های دستوری و گرته‌برداری‌ها می‌گنجند واقف نیست و به همین دلیل اصلاً متوجه اشتباهش نیست که برای رفع آن به فرهنگ درست‌نویسی مراجعه کند. به این دلیل من می‌گویم که عامه‌ی مردم مخاطب این اثر نیستند.

خوب این اتفاق گاهی برای خواص هم می‌افتد. یعنی موقعی به کتاب درست‌نویسی مراجعه می‌کنند که در انتخاب بین دو واژه شک دارند. به فرض می‌خواهند بدانند که اشتراک مساعی درست است یا تشریک مساعی. مقداری فکر می‌کنند و وقتی به نتیجه نمی‌رسند به کتاب درست‌نویسی مراجعه می‌کنند. حرفی که شما می‌زنید هم درست است اما آن‌هایی که بدون اطلاع از غلط بودن چیزی آن را به کار می‌برند خارج از بحث هستند. یک مساله‌ای که من فراموش کرده بودم و حالا با اشاره‌ی شما به خاطرم آمد این است که ما در تالیف این کتاب این مساله را در نظر گرفتیم که کسانی که علاقه‌مند درست‌نویسی هستند می‌توانند این کتاب را نه به عنوان یک فرهنگ که به عنوان یک کتاب معمولی مطالعه کنند.



اتفاقاً من هم می‌خواستم بپرسم که اصولاً این کتاب‌ برای مراجعه است یا مطالعه؟

هر دو؛ چون این فرهنگ به صورت الفبایی تنظیم شده و ما تمامی موارد مربوط به یک موضوع خاص را در قسمت معینی آورده‌ایم. به عنوان مثال همه‌ی مباحث ویرایش مثل نشانه‌های سجاوندی، نشانه‌های ویرگول، نقطه و... ذیل هم آورده شده‌اند و همان‌طور که گفتم ما تعمداً این کار را کردیم تا امکان مطالعه‌ی کتاب به صورت یک کتاب معمولی نیز فراهم باشد.



حالا بپردازیم به گرته‌برداری‌ها که از شایع‌ترین اشتباهات نوشتاری‌‌اند و در «فرهنگ درست‌نویسی سخن» هم مکرراً به موارد نهی استفاده از پاره‌ای از آن‌ها بر می‌خوریم. معیار درست یا غلط بودن گرته‌برداری‌ها چیست؟

گرته‌برداری گاهی ترجمه‌ی لفظ به لفظ یک اصطلاح از زبان مبدا به مقصد، اما با روح زبان فارسی سازگار است؛ مثلاً صفت و موصوف یا مضاف و مضاف‌الیه‌ است. این نوع گرته‌برداری‌ها باعث غنی‌تر شدن زبان می‌شود. راه‌آهن، آسمان‌خراش، تاریخ تولد و ... از زمره‌ی چنین گرته‌برداری‌هایی هستند. نوع دیگری از گرته‌برداری هست که گرته‌برداری معنایی یا نحوی‌ست؛ این دسته از گرته‌برداری‌ها غلط‌ اند. مثل اصطلاح «روی کسی حساب کردن». در زبان فارسی عبارت «روی شما حساب می‌کنم» به این معنی‌ست که من روی بدن شما جمع و تفریق و ضرب انجام می‌دهم! شیوع این نوع گرته‌برداری بر اثر ناآگاهی مترجمان یا بی‌توجهی آن‌ها به زبان فارسی بوده است. وقتی ما معادل‌های بهتری برای اصطلاحی که به این شکل گرته‌برداری شده داریم، چرا نباید از آن‌ها استفاده کنیم؟ به راحتی می‌توانیم به جای «روی شما حساب می‌کنم» بگوییم «من به شما اعتماد دارم»، یا «به شما پشت‌گرمی دارم» و جملات معادل دیگر. اشتباهات این چنینی مترجمان ما در معادل‌یابی‌ها شاید به این علت باشد که ما در زبان فارسی فرهنگ «تزاروس» نداریم تا آن‌ها بتوانند به آ‌ن مراجعه کنند و اصطلاح یا واژه‌ی مورد نظرشان را بیابند.



فرهنگ «تزاروس» چه فرهنگی است؟

«تزاروس» را اگر بخواهیم معنا کنیم، بهترین جایگزین و معادلی که می‌توان در زبان فارسی برای آن یافت «گنجواژه» است؛ یعنی مجموعه‌ای که واژه‌ها را در آن جمع می‌کنیم. فرهنگ «تزاروس» الان در همه‌ی کشورهای پیشرفته وجود دارد. گاهی پیش می‌آید که ما معنی یک واژه را نمی‌دانیم. به فرهنگ لغت مراجعه و معنی آن را پیدا می‌کنیم. اما گاهی معنی یک واژه را می‌دانیم اما خود آن واژه را نمی‌دانیم. آن وقت باید چه کنیم؟ در زبان فارسی هیچ منبعی برای این کار وجود ندارد، در حالی که در کشورهای اروپایی «تزاروس» سابقه‌ای بسیار طولانی دارد و امروزه نسل سوم و چهارم این فرهنگ‌ها منتشر شده است. حتا کشورهای عربی هم از نیم قرن پیش «تزاروس» دارند اما متاسفانه ما هنوز چنین فرهنگی تالیف نکرده‌ایم؛ شاید به این علت که «تزاروس» هنوز هم برای نویسنده‌ها، شعرا، دانشجوها و کلاً کسانی که با زبان سر و کار دارند، حتا آن‌ها که در کار تالیف فرهنگ هستند، کتاب ناآشنایی‌ست.



اگر اجازه بدهید من به بخش پیشین سخنان شما برگردم که از اصطلاح «روی کسی حساب کردن» به عنوان یک گرته‌برداری غلط نام بردید و معادل‌های مناسب فارسی مثل اعتماد داشتن و ... پیشنهاد کردید. همه‌ی گرته‌برداری‌ها این‌طور نیستند. مثلاً «آفتاب گرفتن»، «بازار سیاه» و «بد دهن» را مثال می‌زنم. این اصطلاحات از فرط استفاده کاملاً در زبان مردم جا افتاده و علاوه بر این‌که احتمالاً امکان ساخت معادل‌هایی با ساختار محکم برای آن‌ها وجود ندارد، دیگر نمی‌توان آن‌ها را از زبان مردم خارج کرد. بهتر نیست به جای طرد موارد این‌گونه، آن‌ها را به عنوان غلط مصطلح و ناگزیر درست، بپذیریم؟

این اصطلاحات و نظایر آن‌ها اگر تا حدی پیش بروند که وارد آثار استادان معاصر هم بشوند، آن وقت دیگر از حالت غلط بودن خارج می‌شوند، مصداق جمله‌ی مشهوری که می‌گویند: به کار بردن غلط مشهور از درست مهجور بهتر است. اما ما هنوز امیدواریم گرته‌برداری‌های غلط که هنوز شیوع عام پیدا نکرده‌اند با ساختن معادل‌های مناسب از طرف سازمان‌های ذی‌ربط مثل فرهنگستان ادب فارسی، از زبان خارج بشوند.



به نظر می‌رسد رسم‌الخطی که به عنوان رسم‌الخط درست پیشنهاد داده‌اید، کمی محافظه‌کارانه و از تحولات روز دور است. مثلاً «ی» نسبت را به نه با «ی» که به همان شیوه‌ای که دیگر رو به منسوخ شدن می‌رود یعنی با همزه درست دانسته‌اید. چرا؟

در رسم‌الخط ما فقط به شیوه‌‌نامه‌ی فرهنگستان نظر داشتیم و نخواستیم که تشتت آرا از این‌که هست بیش‌تر بشود. در رسم‌الخط اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد؛ به عنوان مثال در حال حاضر رسم‌الخط آموزش و پرورش، فرهنگستان و رسم‌الخطی که استادان ادبیات دانشگاه تهران به کار می‌برند، کاملاً متفاوت است. اگر ما هم می‌آمدیم با استناد به چند مقاله یا آرای استادان رسم‌الخط جدیدی پیشنهاد می‌دادیم نه تنها کمکی به درست‌نویسی نکرده بودیم که به اختلافات دامن زده بودیم. من معتقدم که حتا اگر ما به شیوه‌ی نگارش فرهنگستان انتقاد و یا اعتراض داریم باید آن‌را به عنوان یک نهاد رسمی بپذیریم و به مصوبات‌اش احترام بگذاریم تا زمینه برای رسیدن به یک رسم‌الخط واحد فراهم شود. به همین خاطر من هیچ موضوعی را که مخالف مصوبات فرهنگستان است در این کتاب ذکر نکرده‌ا‌م.



آقای دکتر! می‌توان انتظار داشت که زبان با بخش‌نامه یا تدوین درست‌ها و نادرست‌ها به شیوه‌ی کتاب‌هایی نظیر این کتاب به سمتی که استادان ادبیات مایل‌اند پیش برود و آن لغات و اصطلاحاتی را که گفته می‌شود اشتباه است، طرد کند؟

این هم از همان سئوال‌هایی‌ست که پاسخ دادن به آن سخت است. به هر حال ما یا می‌پذیریم که در زبان غلط وجود دارد یا نمی‌پذیریم. اگر در زبان غلط وجود ندارد که خوب، هر کس هر طور که می‌خواهد می‌نویسد و اصلاً این مباحث در میان نمی‌آید؛ اما اگر می‌پذیریم که در زبان غلط هم وجود دارد باید تعیین کنیم که چه چیزهایی اشتباه هستند و چرا، و در وهله‌ی دوم باید مخاطب را با ذکر دلیل از به کار بردن غلط‌های دستوری و نگارشی منع کنیم. هدف ما از نگارش «فرهنگ درست‌نویسی سخن» دقیقاً همین بود.



به عنوان سئوال آخر می‌خواهم بپرسم نقش دکتر انوری در نگارش این کتاب چه بود؟ در داخل کتاب از شما به عنوان مولف نام برده شده اما روی جلد نام دکتر انوری هم آمده. علت این امر چیست؟ اصرار ناشر؟

خیر، ناشر اصلاً نقشی نداشت. پیش‌نهاد تالیف این کتاب را ابتدا آقای دکتر انوری مطرح کردند. من یک طرح اولیه نوشتم و ایشان آن را دیدند و پسندیدند. ازآغاز سال 84کار تالیف کتاب به طور جدی آغاز شد. در حین کار هم آقای دکتر انوری تمامی فیش‌هایی را که من می‌نوشتم مطالعه و اشکالات آن‌ها را گوشزد می‌کردند و احیاناً اگر موردی بود که من اشتباه نوشته بودم، آن را اصلاح می‌کردند. دکتر انوری نقش مهمی در تالیف این کتاب داشته‌اند و تمامی مراحل کار زیرنظر و به سرپرستی ایشان انجام شده است.


غلط های مشهور املایی و دستوری زبان فارسی 1 - sober - 09-11-2015

بهتر است چطور بنویسیم؟ 1

غلط مشهور در توصیف دو دسته به کار برده می شود:

دسته ی نخست کسانی هستند که از رهگذر سالوسی و ریاکاری در زمره ی نیک مردان جای می گیرند. در باره ی این «گندم نماهای جو فروش » می گویند: فلانی غلط مشهور است، یعنی نان پرهیزکاری می خورد ولی « چون به خلوت می رود آن کار دیگر می کند .»

دسته ی دوم آن واژه ها و عباراتی است که بر خلاف حقایق تاریخی و یا آیین دستور زبان و صرف و نحو آن، بر زبان ها جاری است.

اکنون به نمونه های گوناگون این غلط های رایج در زبان فارسی که پرهیز از گفتن آن ها بایسته است دقت کنید :



- به کار بردن تنوین برای واژه های فارسی

کاربرد تنوین که ابزار ساختن قید در زبان عربی است برای واژه های عربی جایز است، مانند: اتفاقا، تصادفا، اجبارا، ولی واژه های ناگزیر و ناچار و مانند آن ها که فارسی است هرگز تنوین بر نمی دارد و نباید آن ها را چون این به کار برد:

گزارشا به عرض می رسانم ( به جای بدین وسیله گزارش می کنم که )،

ناچارا رفتم ( به جای به ناچار ، یا ناگزیر رفتم).

اکنون کار به جایی رسیده است که بسیاری تنوین را حتا برای واژه های لاتین نیز به کار می گیرند و مثلا می گویند: تلفونا به او خبر دادم، یعنی به وسیله ی تلفن، یا تلفنی او را آگاه کردم.

تلگرافا به او اطلاع دادم، یعنی با تلگراف یا تلگرافی او را آگاه کردم.

در این جا لازم به گفتن است که دیرزمانی است که نوشتن تنوین به صورت« ا» در خط فارسی به کناری نهاده شده و آن را به صورت ن می نویسند. مثلن : اتفاقن، تصادفن یا اجبارن [که لاجرم هر دو وجه را باید صحیح شمرد]



- واژه ی های دو قلو، سه قلو، چهارقلو و مانند آن

واژه ی ترکی دو قلو اسمی مرکب از «دوق » و « لو » است که روی هم همزادها معنی می دهد و هیچ گونه ارتباطی با عدد 2 (دو) فارسی ندارد که اگر بانویی احیانا سه یا چهار فرزند به دنیا آورد بتوان سه قلو یا چهار قلو گفت.

درست مانند واژه ی فرانسوی دو لوکس De Luxe که بسیاری گمان می کنند با عدد 2 (دو) فارسی ارتباطی دارد و لابد سه لوکس و چهار لوکس آن هم وجود دارد. De حرف اضافه ی ملکی در زبان فرانسوی است به معنی« از» ( مانند Of در انگلیسی یا Von در آلمانی ) و Luxe به معنی « تجمل و شکوه » است و دو لوکس به معنی « از (دسته ی ) تجملاتی » است ، یعنی هر چیزی که دولوکس باشد، نه از نوع معمولی، بلکه از نوع تجملاتی و با شکوه آن است.



-به کارگیری واژه ها یا اصطلاحات با معنی نادرست
بهتر است چطور بنویسیم؟ 1

- جمله هایی مانند :

من به او مظنون هستم ( می خواهند بگویند: من به او بدگمان هستم)

او در این قضیه ظنین است ( می خواهند بگویند: او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)

هر دو نادرست و درست وارونه ی آن درست است.

ظنین صفت فاعلی و به معنی کسی است که به دیگری بدگمان است و مظنون صفت مفعولی و به معنی کسی است که مورد شک و بدگمانی قرار دارد. یعنی صورت درست این جملات می شود:

من به او ظنین هستم .( یعنی من به او بدگمان هستم)

او در این قضیه مظنون است. ( یعنی او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)

- مصدر عربی فقدان به معنی کم کردن، کم شدن و از دست دادن است و معنی نبود ندارد و درمورد مرگ و فوت کسی هم باید گفت: در گذشت، یا رخت بر بست.

- یا مثلا می گویند: « کاسه ای زیر نیم کاسه وجود دارد .» در حالی که کاسه هرگز زیر نیم کاسه جای نمی گیرد و در ادبیات هم همیشه گفته اند: زیر کاسه نیم کاسه ای وجود دارد.

- شعر سعدی، یعنی: « بنی آدم اعضای یک پیکرند » را « بنی آدم اعضای یکدیگرند » می گویند.

- هنگامی که دانش آموزی در پایان سال تحصیلی در برخی از درس ها نمره ی کافی برای قبولی نمی آورد می گوید در فلان و فلان درس تجدید شدم و یا درباره ی کسی می گویند فلانی امسال تجدید شد. حال آن که این نه خود دانش آموز، بلکه درس های نمره نیاورده است که تجدید می شود و در شهریور ماه باید دوباره جدید شده و از نو امتحان داده شود ، چون این دانش آموزی تجدیدی شده است و باید او را تجدیدی، یعنی دارنده ی درس های تجدید شده نامید.

ادامه دارد ...

دکتر سعید نفیسی ، مهدی پرتوی آملی ، محمد نبی عظیمی


غلط های مشهور املایی و دستوری زبان فارسی (2) - sober - 09-11-2015

قسمت دوم :

-غلط های دستوری
بهتر است چطور بنویسیم؟ 1

استاد: این واژه فارسی است و باید جمع آن را استادان گفت نه اساتید .

مهر: مهر واژه ای فارسی است و صلاحیت اشتقاق عربی را ندارد و نباید مثلا گفت حکم ممهور شد، بلکه درست آن است که بگویند: حکم مهر کرده شد یا مهر زده شد.



-غلط های واگویی (تلفظی)

پساوند «وَر » در زبان فارسی برای رساندن مالکیت و به معنی « صاحب » و دارنده است. « رنج وَر » به معنی دارنده ی رنج و « مزد وَر» به معنی دارنده ی مزد است. امروزه بر خلاف این قاعده و برخاسته از خط عربی که ایرانیان به کار می برند، این واژه ها را به صورت رنجور و مزدور می نویسند که موجب آن گردیده است تا آن ها را به نادرستی با واو « سیرشده » (مانند واو در واژه ی « کور ») تلفظ نمایند.

واژه های دیگر ی نیز مانند دستور ( دست وَر به معنی صاحب منصب، وزیر) و گنجور ( گنج وَر) نیز از این گروه است.



- نامیدن پدر به جای پسر

زکریا نام پدر « محمد بن زکریای رازی » و سینا نیز نام پدر « ابوعلی این سینا » بوده است. لیکن همه جا آنان را با نام زکریای رازی و ابن سینا ، یعنی نه با نام خود، بلکه با نام پدران شان می نویسند. « بیمارستان ابن سینا » هنوز نیز در چهار راه حسن آباد تهران با این نام وجود دارد.

منصور نیز پدر « حسین ابن منصور حلاج » است که کوتاه شده ی نام وی «حسین حلاج » است. لیکن این نامی ترین صوفی ایران در سده ی سوم هجری را همه جا « منصور حلاج » می نامند و نه «حسین وار»، بلکه «منصوروار» بر سر دار می کنند، در حالی که منصور (یعنی پدر حلاج) در آن هنگام در خوزستان به حلاجی و پنبه زنی مشغول بوده است. !



- غلط های املایی مشهور

آزمایشـات: واژه آزمایش را که فارسی اسـت برخی از فارسی زبانان با « آت » عربی جمع می بندند که نادرسـت اسـت و باید با « ها» ی فارسی جمع بسته شود. آزمایش ها درسـت اسـت.
ادبیات

در جمع بستن واژه ها ی فارسی با « جات » نیز غالبا همین گونه اشتباهات رخ می دهد، چرا که به نظر می رسد که این نوع جمع فرقی با جمع با « آت » ندارد . اما برای نوشتن فارسی فصیح به تر است که این واژه ها نیز با « ها »جمع بسته شود، برای احتراز از عربی مآبی . یعنی به جای روز نامه جات ، کارخانجات ، نوشته جات ، شیرینی جات ، ترشیجات ، دسته جات ، میوه جات ، نقره جات و.... به تر است چون این بنویسیم :روزنامه ها ، کار خانه ها ، نوشته ها، شیرینی ها ، ترشی ها ، دسته ها ، میوه ها ، نقره ها .

از غلط های فاحش در همین زمینه یکی هم جمع بستن نام های جمع است. مانند تشکیلات که جمع تشکیل است و هنگامی که با : ها آن را جمع می بندند ، جمع الجمع می شود، از آن جمله اند : آثارها، اخبارها ، ارکان ها ، اعمال ها ، جواهرها یا جواهرات ، حواس ها ، عجایب ها ِ، منازل ها ، نوادرات ، امورات ، عملیات ها و دیگر، که شکل درست نوشتن وگفتن آن چون این است : آثار، اخبار ، ارکان ، اعمال ، جواهر ، حواس ، عجایب، منازل ، نوادر ، امور ، عملیات و ..

آزوقه / آذوقه: اصل این واژه که آن را آزوغه هم می نویسـند ترکی اسـت. پس باید به« ز» نوشـته شـود.

آسـیا / آسـیاب: این واژه را به هردوشـکل می توان نوشـت و بزرگان ادب فارسی هردو شکل را به کار بسـته اند.

آن را / آنرا: « را» واژه ی مسـتقلی است و پـیـوسته آن را جدا از کلمه ی پیشـین می نویسـند. مانند: این را، وی را، ایشـان را، تو را، آن را .

اتاق / اطاق: از آن جا که این واژه ترکی اسـت و در ترکی مخرج« ط» وجود ندارد پس باید آن را با حرف « ت» نوشـت.

اتو / اطو:چون این واژه عربی نیسـت وممکن اسـت فارسی یا روسی باشـد، پس به تر اسـت به « ت» نوشـته شـود .

ارابه/ عـرابه: ارابه واژه ی فارسی اسـت و عرابه معـرب آن. پس بهتر اسـت آن را به صورت ارابه نوشـت.

ازدحام / ازدهام: این واژه را تنها می توان با حرف «ح» نوشـت زیرا ازدهام واژه ای بی معنی اسـت.

اسـب / اسـپ: به هردوصورت می توان این واژه را نوشـت. زیرا این واژه پهلوی اسـت نه عربی. امروزه بزرگان زبان بیش تر با « ب» می نویسـند. اما در گذشـته های بسـیار دور با « پ » می نوشـتند وهمین واژه جزء دوم نام های کهن خراسـانیان بوده است. مانند : ارجاسـپ، جاماسـپ، گشـتاسپ، تهماسـپ ، لهراسـپ و...

اسـتادان / اسـاتید: چون اسـتاد واژه ای فارسی اسـت جمع آن می شـود اسـتادان. این کلمه که به صورت اسـتاذ به عربی رفـته است، در این زبان به صورت اسـاتیذ و اسـاتید جمع بسـته می شـود

اسـلحه/ سـلاح: بسـیاری کاربرد درسـت این دو کلمه را نمی دانند. به طوری که گاه به جای اسـلحه، سـلاح و گاه برعکس آن را به کار می برند. در حالی که اسـلحه جمع اسـت و سـلاح مفرد و نباید جمع اسـلحه را اسـلحه ها نوشت، زیرا که اسـلحه خود کلمه جمع اسـت و به جای آن می توان واژهء سـلاح ها را به کار برد.

اقلاً / اکثراً: این دو کلمه در عربی به هیچ روی تنوین نمی گیرد و کاربرد آن ها بدین صورت از اغلاط مشهور به شمار می آید. بهتر اسـت به جای اقلاً « حد اقل » و یا به تر از آن « دسـت کم» و یا « کم از کم » نوشـت و به جای اکثراً « غالبا» و یا به تر از آن « بیش تر » را به کار برد. .همچنین نمی توان واژه هایی مانند دوم وسـوم و چهارم راکه فارسی اند، دوماً و سـوماً و چارماً نوشـت. یا واژه فارسی « زبان » را زباناً .
بهتر است چطور بنویسیم؟ 1

اِن شاء الله / انشاء ألله: جمله ی « ان شاء الله » از سـه کلمه سـاخته شـده اسـت: اِن ( اگر )، شـاء (بخواهد )، الله (خداوند)، یعنی: اگر خداوند بخواهد. اما جمله ی « انشاء الله » از دو کلمه سـاخته شـده اسـت: اِنشـاء ( آفریدن )، الله ( خدا ) به معنی: خداوند بیافریند. آن چه به هنگام نوشتن این جمله مراد نویسنده است جمله ی نخست است ولی آن را به صورت جمله ی دوم می نویسد.

انتر / عـنتر: واژه انتر را که فارسی و معـنای آن بوزینه می باشـد باید به همین صورت نوشـت. عـنتر به زبان عربی نوعی مگس و مجازا به معنای شـجاع است.

ادامه دارد ...

دکتر سعید نفیسی ، مهدی پرتوی آملی ، محمد نبی عظیمی


RE: غلط های مشهور املایی و دستوری زبان فارسی (2) - √ ΙΔΙΞΗ SΤΙF √ - 09-11-2015

خدای من مگه اونایی  درسشو خوندم بقیه رو نمیدونستم!!!


غلط هاي املايي مشهور(3) - sober - 09-11-2015

بهتر است چطور بنویسیم؟ 1

باتلاق/ باطلاق: واژه ي باتلاق ترکي اسـت، نه عربي. پس نوشـتن آن با حرف « ت» درسـت اسـت.

باغ ها / باغات: واژه ي باغ فارسي اسـت و جمع بسـتن آن به « ات » عربي نا درسـت اسـت.

بوالهوس / بلهوس: پيشـوند « بُل » برسـر برخي واژه هاي فارسي مي آيد ومعـناي پـُر، بسـيار و فراوان دارد، برابر اين پيشوند در زبان عربي ابو مي باشد که براي واژه هاي عربي به کار مي رود و کوتاه شده ي آن را به صورت بو مي نويسند. پس« بُل » براي واژه هاي فارسي ( مانند بلکامه: پر آرزو، بلغاک: پر شور) و «بو» براي واژه هاي عربي (مانند بوالهوس : پر هوس، بوالعجب: پر شگفتي) درست است.

بوته / بته: معـناي اين واژه، گياه پـر شاخ و برگي اسـت که تنه ي ضخيم نداشـته باشـد و زياد بلند نشـود و املاي درسـت آن بوته اسـت.

به نام / بنام: در زبان عربي حرف جر « ب » را هـميشـه بايد به کلمه ي بعد که مجرور اسـت متصل نوشـت، اما در زبان فارسي حرف اضافه « به» را بايد همواره جدا از کلمه نوشـت. مگر در اشکال کهن مانند: بدين و بدو.، زيـرا اگر چون اين ننويسـيم در موارد بسياري امکان به جاي يکديگر گرفته شدن واژه ها و معاني (التباس معني) وجود دارد، مانند همين «به نام» و «بنام » که هر کدام جاي کاربرد ويـژه اي دارد. به اين نمونه ها دقت کنيد: او نويسـنده ي بنامي بود و يا « من او را به نام نمي شـناختم». به همين ترتيب اگر « به روي» را « بروي» بنويسيم معلوم نخواهد شـد که مراد چيسـت؟ آيا منظور از « بروي» فعلي از مصدر رفـتن اسـت، مانند برو، بروي و... .يا آن که مثلن مي خواهـيم بنويسـيم که: اين قـلم به روي ميز اسـت يا اگر ما « به درد » را « بدرد » بنويسـيم بازهم شباهت معـنا رخ مي دهد، زيرا « بدرد : يعني پاره کند و » به درد « يعني به غم و اندوه». به همين گونه اند صد ها واژه که بايد به هنگام نوشـتن آن ها با احتياط بود، مانند: به دل و بدل، به شـتاب و بشـتاب، به کار و بکار، به گردن و بگردن، به کس و بکس، به همان و بهمان، به گردش و بگردش، به چشم و بچشم، به هر و بهر، به خر و بخر، به دوش و بدوش، به بار و ببار، به خواب و بخواب و غيره ...

بها / بهاء : بها به معني قيمت ، ارزش و نرخ چيزي است . اما معني بهاء روشني ، درخشندگي ، رونق ، زيبايي و نيکويي است و به معناي فر وشکوه و زينت و آرايش نيز به کار رفته است . مانند بهاء الدين يا بها ء الحق و يا بها ء الملک که معناي آن ها رونق دين ، شکوه دين و شکوه کشور است. در پشت جلد ( پوشانه ) برخي از کتاب ها مي نويسند : بهاء .... ريال . که سخت نادرست است .

پايين / پائين:. شايد گروه بسياري از پارسي نويسان روزانه ده ها بار همزه ي عربي را در نوشته هاي خود به کار مي برند و نمي دانند که اين نشانه ي نوشتاري عربي درزبان پارسي جايي ندارد. براين پايه نوشتن واژه هايي مانند « پائيز » ، « پائين » ، «موئين » ، «روئين» ، « آئين » ،« پر گوئي» ، « چائي »، « امريکائي » و... نادرست است و بايد پاييز ، پايين ، مويين ، رويين ، آيين ، پر گويي ، چايي، آمريکايي و چون اين ها نوشت.
بهتر است چطور بنویسیم؟ 1

تاس / طاس: تاس واژه اي فارسي اسـت که عرب ها آن را گرفته و طاس مي نويسند (معرب کرده اند)، يعني ايرانيان بايد آن را به حرف ت بنويسند.

تراز/ طراز: تراز واژه اي فارسي است که عرب ها آن را گرفته و طراز مي نويسند (معرب کرده اند). به همين سـبب « تراز» و همه ي ترکيبات آن بايد با حرف « ت» نوشـته شـود. مانند: تراز نامه، هم تراز، ترازکردن و مانند اين ها.

تپيدن / طپيدن : تپيدن واژه اي فارسي اسـت. و بايد با حرف « ت » نوشـته شـود و نوشـتن واژه هاي مشـتق از آن نيز مانند: تپش، تپنده، تپيد، تپاندن و مانند آن نيز بايسته است. همچنان واژه هايي مانند تالار، تپانچه، تنبور، تشـت وتهران که فارسي اند، نبايد با « ط» نوشـته شـود.

ديگر آن که در زبان عربي، هم ت وجود دارد و هم ط. مانند تابع و طبيب. از اين رو واژه هاي عربي را مي توان به همان صورت عربي نيز نوشت. نکته ي ديگر آن که: اگر کلمه اي مربوط به زبان هاي بيگانه ي ديگر باشـد، به ت نوشـته مي شـود. مانند: ايتاليا، اتريش، اتيوپي، امپراتور، ترابلس. اما برخي نام هاي خاص مانند سـقراط و بقراط و افلاطون و مانند آن ها که از رهگذر زبان عربي وارد زبان فارسي شـده است مي تواند به همان صورت عربي هم نوشته شود و گر نه چه فرقي با اسـامي عربي چون حافظ، نظامي، ملا صدرا، ابوريحان و جز آن دارد که در آن ها تغييري ايجاد نمي شود.

ثواب / صواب: نوشـتن يکي از اين واژه ها به جاي ديگري نيز يکي از غلط هاي رايج در املاي زبان فارسي اسـت. در حالي که ثواب وصواب معاني جدا گانه اي دارد و نبايد آن ها را با هم اشـتباه کرد. ثواب اسـم است به معـني « مزد و پاداش » ، اما صواب صفت اسـت به معـني «درسـت، به جا و مناسـب».

جذر/ جزر: برخي ها درکاربرد درسـت اين دو واژه نيز اشـتباه مي کنند. جذر به معـناي ريشـه اسـت و در رياضي نيز عددي اسـت که آن را در خودش ضرب مي کنند. مانند عدد 3 که وقتي آن را در خودش ضرب کنند عدد ? به دست مي آيد که آن را مجذور مي گويند. جزر اما فرو نشـسـتن آب دريا، بازگشـتن آب دريا و ضد مد مي باشد.

جرأت/ جرئت: اين واژه را بايد جرات نوشت و به صورت جرئت اصلن وجود ندارد.

حايل / هايل: اين دو واژه را نيز برخي با يکديگر اشـتباه کرده و به جاي هم به کار مي برند. حايل اسـم اسـت به معـناي چيزي که پرده وار ميان دو چيـز واقع شده و مانع از اتصال آن دو گردد. اما هايل صفـت اسـت به معناي ترسـناک:

شـب تاريک وبيم موج و گردابي چنين هايل / کجا دانند حــال ما سـبکـسـاران سـاحل ها

( حافظ )

خرد/ خورد: معـناي واژه خُرد کوچک و ريز و اندک اسـت مانند: خرد سال يا خرده فروشي، و واژه خورد سـوم شـخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته. نمونه هاي ديگر: سالخورده يا خورد و خوراک


غلط های مشهور املایی (4) - sober - 09-11-2015

داوود/ داود: املای این گونه واژه ها را در املای زبان فارسی با دو ( واو ) سفارش کرده اند. به همین ترتیب واژه هایی مانند طاوس و کیکاوس را نیز باید با دو ( واو ) نوشـت: طاووس، کـیکاووس.

دُچار/ دوچار: این واژه را که گمان می رود ریشـه ی آن دو چهار باشـد، در متون قـدیمی به صورت دوچار می نوشـته اند. اما در سده های اخیر آن را به صورت دُچار نوشـته اند. امروزه نیـز بهتر اسـت به همین صورت نوشـته شـود.

ذِ لت / ز َ لّت: معـنای ذلت خواری ( متضاد عزت) است، اما زلت یه معنای سـهو و خطا اسـت.

رُتیل / رطیل: نوعی عنکبوت زهر دار را به عربی رتیل می گویند و رطیل وجود ندارد.

زرع / ذرع: زرع به معـنای « کشـت» و « کاشـتن » اسـت، در حالی که ذرع مقـیاس قـدیم یرای طول و برابر یک دهم از چهارمتر بوده اسـت.

زغال / ذغال: املای درسـت این واژه زغال اسـت.

زکام / ذکام: این واژه را بایـد با ز نوشـت.

سِـتبَر/ سـِطبَر : این واژه را که به معنای درشـت و کلفت اسـت، قـدما با حرف ط هم نوشـته اند.اما چون واژه ای فارسی اسـت بهتر اسـت با حرف ت نوشـته شـود.

سـؤال / سـئوال: شـکل درسـت آن این واژه سـؤال است.

سـوک/ سـوگ: املای این واژه هم با ک وهم با گ درست اسـت.

شـرایین/ شـرائین: املای این کلمه به صورت شـرایین درسـت اسـت.

شـسـت/ شـصت: این واژه ها راهم بسـیاری ها به اشـتباه به جای یکدیگر به کار می برند. شـسـت به معنای انگشـت بزرگ دسـت وپا وشـصت عدد 60 اسـت. آقای ابوالحسن نجفی می نویسـد که چون هر دو عدد فارسی اسـت، تنها برای تمایز میان معـنای آنها است که یکی را با س و دیگری را با ص می نویسـند. ولی درمتون کهن، هردو واژه با « س» آمده اسـت.

صد / سـد: چون واژه ی « سـده » فارسی اسـت، سـد را نیز می توان با « س» نوشـت. اما چون در متون کهن و جدید این واژه را با « ص » نوشـته اند، اکنون نوشـتن آن با « س» غـیر متعارف به نظر می رسـد. از سوی دیگر چون معنای دیگر سـد، مانع و بند و حایل اسـت، لابد قـدما، عدد 100را برای تفکیک صد از سـد. با « ص» نوشـته اند .

صفحه/ صحیفه : صفحه به هر کدام از دو روی کاغذ و صحیفه به خود ورق کاغذ ( که دارای دو روی ) اسـت گفته می شـود. البته ورق را در سـال های پسـین برگ نیز می گویند.
طوفان

طوفان/ توفان: اصل این کلمه یونانی اسـت و شکل های دیگر این واژه ی یونانی در بسـیاری از زبان های ارو پایی هم به کار می رود، چون آن که در زبان انگلیسی Typhoon و در زبان فرانسوی Typhon به همین معنای طوفان به کار می رود. در فرهـنگ معین واژه ی طوفان را که اسم و معرب از کلمه یونانی اسـت به معنای باران بسـیار سـخت و شـدید و آب بسـیار که همه را بپـوشد وغرق کند و باد شـدید وناگهانی که موجب خسـارت و خرابی بناها و سـاختمانها شـود و سـبب تشـکیل امواج سـهمگین و مخرب گردد، و همچنان به معنای هر چیز بسـیار است که فراگیر باشـد مانند طوفان آتش یا طوفان باد. اما در همان فرهنگ، یک « توفان » هم درفارسی هست که صفت فاعلی و از مصدر توفـیدن اسـت و به معنی شور و غوغا کننده، فریاد کننده و غُران می باشد. پس برای تفکیک طوفان از توفان باید معنا های لغوی این واژه ها را مد نظر قرار داد.

طوطی/ توتی: توتی واژه ای فارسی است و از این رو می توان آن را با «ت » نوشـت. اما قـدمای زبان و ادب فارسی این واژه را با « ط» نوشـته اند و به این دلیل امروزه نیز اگرچه این واژه فارسی می باشد نوشتن آن با «ط » نامانوس و نامتداول است.

غلتیدن/ غلطیدن: غلتیدن واژه ای فارسی اسـت و باید با « ت» نوشـته شـود . تر کیبات این فعل را نیز باید با ت نوشـت، مانند: غَلت، غلتیدن، غلتنده، غلتیده، غلتان، غلتک و...

غوته / غوطه : « در آب فرو رفتن » به فارسی «غوتیدن » است که امروز در زبان تاجیک نیز به همین شکل و به همین معنی به کار می رود. از این رو غوطه خوردن، غوطه زدن و غوطه ور نیز همگی نادرست است و باید با تای دو نقطه نوشته شود. از این گروهند: تپش، تپیدن، غلتیدن؛ غلت زدن، ؛ غلت خوردن؛ غلتک، غلتان.

غیظ / غیض: در عربی غیظ، خشـم و غضب را گویند و غیض به معنای کاهـش آب اسـت.

فترت/ فطرت: معنای فترت، رکود وسـسـتی و بی حاصلی اسـت میان دو دوران خوشـبختی، یا فاصله ی میان دو دوره ی فعالیت. اما فطرت به خصوصیت و هر موجود از آغاز خلقتش می گویند و به سـرشـت و طبیعت او.

فطیر/ فتیر: فطیر واژه ای عربی و به معنی خمیر ور نیامده و تخمیر نشـده است و از این رو باید با « ط » نوشـته شود و واژه ای به نام فتیر اصلن وجود ندارد.

قفص / قفس: این واژه عربی اسـت و باید با «ص » نوشـته شـود . اما در زبان فارسی آن را همیشه با «س » نوشـته اند و املای آن به شکل قفس رایج اسـت.

قیمومت / قیمومیت: واژه ی قیمومت را که به معنی قیم بودن است، فارسی زبانان ساخته اند و در زبان عربی کاربردی ندارد و کاربرد قیمومیت نادرست است.
بهتر است چطور بنویسیم؟ 1

کُحل / کــَهل: کحل اسم است به معنای «سـرمه» اما کهل ، صفت اسـت برای مرد میان سـال.

گزارش ها / گزارشات: برخی ها واژه ی فارسی گزارش را با « ات» عربی جمع می بندند که نادرسـت اسـت.

لایتجزا / لایتجزی: این واژه با آن که عربی اسـت املای درسـت آن لایتجزا اسـت و معنای آن تجزیه نا پذیر.

مآخذ / مأخذ: واژه ی عربی مأخذ مفرد و به معنی منبع و محل گرفتن و مآخذ جمع آن است . اما برخی این واژه ها را به جای یک دیگر یعنی مفرد را به جای جمع وجمع را به جای مفرد به کار می برند.

مبرا / مُبری : این واژه ی عربی به معـنی« تبرئه شـده از تهمت» اســت و در فارسی و عربی آ ن را مبرا می نویسـند.

مجرا / مجری: واژه ی مجری اسـم فاعـل مصدر اجراء و به معـنای اجرا کننده اسـت، مانند « مجری قانون ». ولی در عربی مجری را به صورت مجرا نیز تلفظ می کنند که در آن صورت، اسـم مفعول مصدر اجراء و به معنای « اجرا شـده، عملی شـده » اسـت که در فارسی به تر است که به صورت «مجرا» نوشـته شـود تا با «مجری» اشتباه گرفته نشـود.

محظور/ محذور: واژه ی محظور به معـنای « ممنوع و حرام» اسـت و محذور هم به معـنای « آن چه از آن می ترسـند» و هم به معنای «مانع و گرفـتاری» آمده اسـت. یعنی در مواردی که مراد گرفـتاری و مانع و حجب وحیای اخلاقی باشـد باید محذور نوشـت مانند: « محذور اخلاقی » و یا « در محذور قرار گرفتم و پیشـنهاد اورا پذیـرفـتم ».

مسأله / مسئله: این واژه عربی اسـت و در خط عربی به صورت مسـألة نوشـته می شـود و در زبان فارسی هم بسـیاری این اصل را رعایت نموده و آن را به صورت مسأله می نویسـند، نه مسئله.

مسـئوول/ مسـئول: املای این واژه به هردو شـکل آن درسـت اسـت. در عربی البته مسـئوول می نویسـند، اما در فارسی همیشه آن را با یک واو نوشـته اند.

مزمزه / مضمضه: واژه ی مزمزه فارسی و به معـنای چشـیدن و نرم نرم خوردن چیزی است و مضمضه عربی و به معـنای گرداندن آب در دهان برای شـسـتن آن است.

مُعتـَنی به/ متنابه: این واژه عربی اسـت و معنی آن، هـنگفت، مهم و قابل اعتنا اسـت و املای آن نیز به صورت معتنی به درسـت اسـت.

مقتدا / مقتدی : این واژه را که به معنی پیشوا است در عربی مقتدی نوشته اما مقتدا تلفظ می کنند. از این رو در زبان فارسی برای پرهـیـز از اشـتباه خواندن باید آن را مقتدا نوشـت.

منتها / منتهی: این دو واژه را در فارسی بهتر اسـت برحسـب تلفظ شـان بنویسـیم مانند: سـاختمان های این ناحیه هـمه بلند اسـت، منتها محکم نیسـت یا « این خیال باطل به جنون منتهی خواهد شـد» .

نیاگان / نیاکان : در فارسی نیاگ یا نیا به معنی جد است و جمع درست آن نیاگان است نه نیاکان.
بهتر است چطور بنویسیم؟ 1

وهله/ وحله: این کلمه را که به خط عربی وهـله می نویسـند ومعنای آن نوبت و دفعه اسـت، نباید وحله نوشـت، زیـرا که وحله در عربی و در فارسی معنایی ندارد.

هیز / حیز: واژه ی هـیـز به معنای بدکار و بی شـرم اسـت، مانند: او نگاه هـیـز و دریده ای داشـت. و حیز به معنی جا و مکان است.

هیئت / هیأت: واژه ی هیئت عربی و به معنی شـکل و صورت چیزی و نیز به معنی عـده ودسـته ای از مردم است. جمع هیئت نیز هیأت اسـت و نباید یکی را به جای دیگری به کار برد.

دکتر سعید نفیسی ، مهدی پرتوی آملی ، محمد نبی عظیمی


RE: بهتر است چطور بنویسیم؟ - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 09-11-2015

لزوماً تعداد تایپک که مهم نیست اینجور تایپکا وقتی ام نمیگیرن کپی پیستن دیگه ..
مطالب مرتبط رو ادامه بزنید ..
ادغام شد .