24-01-2015، 20:26
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آنچه براى مردان خدا حائز اهمیت است، خشنودى ذات پاك اوست، و امیرمومنان امام على علیه السلام مردى كه براى رضاى خدا چنان در جبهه جنگ شمشیر مى زند و پایمردى نشان مى دهد كه هیچ پهلوانى را یاراى مقاومتش نیست، در نیمه هاى شب چنان اشك مى ریزد و بدرگاه خداوند زارى و سرانجام به حالت اغماء مى افتد، گوئى كه ترسوتر از او یافت نمى شود و به گفته شاعر عرب: «جمعت فى صفاتك الاضداد»؛ یعنى: صفات متضاد در شخص تو ـ امیرالمۆمنین على علیه السلام ـ جمع شده.
آرى او به هنگام خشم بر دشمنان خدا قاطع ولى در مقابل كودك یتیم آنقدر متواضع و مهربان بود كه در برابر طفل یتیم روى خاك مى نشست، دست مرحمت بر سر او گذاشته و آه مى كشید و مى فرمود: بر هیچ چیزى مثل كودكان یتیم آه نكشیده ام. چنانکه در وصیتنامه باشکوه خود فرمود:
«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغَیِّرُوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا تضیعوا [یَضِیعُوا] بِحَضْرَتِكُمْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِكَ الْجَنَّةَ كَمَا أَوْجَبَ اللَّهُ لِآكِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّار؛ (بحارالأنوار، ج 42، ص 199)
درباره یتیمان از خدا بترسید. مبادا كه گرسنه بمانند و در جمع و جامعه شما تباه شوند من از پیامبر خدا شنیدم كه مى فرمود: اگر كسى یتیمى را، تا آنجا كه بى نیاز شود، سرپرستى كند خداوند به پاداش این كار، بهشت را بر او واجب مى كند. چنانچه اگر كسى مال یتیم را بخورد، خداوند- سوختن در- آتش را بر او واجب مى فرماید.
و در جای دیگری فرمود:
«مـا مِنْ مُۆْمِنِ وَ لا مُۆْمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلى رَاءْسِ یَتیمٍ تَرَحُّماً لَهُ اِلاّ كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ مَرَّتْ یَدُهُ عَلَیْها حَسَنَةً؛ (بحارالانوار، ج 72، ص 4)
هـر مـرد و زن با ایمانى كه از دلسوزى و مهر دست نوازش بر سر یتیمى بكشد، خداوند رحمان به هر تار مویى كه از زیر دست او بگذرد برایش ثواب مى نویسد.
علی را حلال کنید
روزى در كوچههاى كوفه به تنهائى راه مى رفت، همانند همه مسلمین در كمال سادگى با نرمى و آرامش و همه جا را زیر نظر داشت، چون مسئول بود و نقش رهبریت جامعه را ایفا مى كرد، در راه زنى را ملاحظه فرمود كه مشك آب بر دوش و ازنفس افتاده، به آرامى نزدیك آمد و آن زن را خسته و رنجیده خاطر یافت، مشك آب را بدوش گرفت تا زن مقدارى استراحت كند، در راه جویاى احوال آن زن شد؟ زن عرضه داشت: شوهرم در یكى از جنگها در سپاه على بن ابى طالب شهید شد، حال من و چند كودك یتیم، بدون سرپرست مانده و آهى در بساط نداریم.
امام على علیه السلام برگشت و آن شب را تا سپیده صبح به ناراحتى گذراند. صبح زنبیل طعامى با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین راه، كسانى از حضرت درخواست مى كردند زنبیل را بدهید ما حمل كنیم .
حضرت مى فرمود:
- روز قیامت اعمال مرا چه كسى به دوش مى گیرد؟
به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید: كیست ؟
حضرت جواب دادند:
كسى كه دیروز تو را كمك كرد و مشك آب را به خانه تو رساند، براى كودكانت طعامى آورده ، در را باز كن!
زن گفت: خداوند از تو راضى شود و بین من و على بن ابیطالب خودش حكم كند.
حضرت وارد شد، به زن فرمود: نان مى پزى یا از كودكانت نگهدارى مى كنى؟
زن گفت: من در پختن نان تواناترم، شما كودكان مرا نگهدار!
زن آرد را خمیر نمود. امام على علیه السلام گوشتى را كه همراه آورده بود كباب مى كرد و با خرما به دهان بچه ها مى گذاشت. با مهر و محبت پدرانه اى لقمه بر دهان كودكان مى گذاشت و هر بار مى فرمود:
از خدا بخواهید كه على را ببخشد.
خمیر كه حاضر شد امیرمۆمنان علیه السلام تنور را هیزم كرد و شعله ور ساخت و چهره مبارك خود را نزدیك مى آورد و به خود خطاب مى كرد: یا على آتش دنیا را مى بینی چه سوزان است! بدان كه آتش آخرت بسیار سوزان تر است.
در این میان یكى از زنان همسایه که امام را می شناخت، وارد شد و به مادر كودكان نهیب زد: واى بر تو! می دانى این آقا كیست؟! این پیشواى مسلمین و زمامدار كشور، على بن ابى طالب علیه السلام است .
زن كه از گفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگى گفت: یا امیرالمۆمنین! از شما خجالت مى كشم، مرا ببخش !
اما حضرت با تواضع و فروتنى زیادى فرمودند: شما ببخشید كه تا كنون مشكلات شما را حل نكرده بودم، از درگاه خدا بخواهید كه على را مورد عفو و بخشش خود قرار بدهد. (بحارالانوار، ج 41، ص 52)
فرزندانم بیایند
عصر خلافت امام على علیه السلام بود. مردى ایرانى از همدان و حلوان (شهرى نزدیك بغداد) مقدارى عسل و انجیر براى امیرالمۆمنین علیه السلام در كوفه آورد.
امام هماندم دستور داد كودكان یتیم را حاضر نمایند. كودكان یتیم را حاضر نمودند، آن حضرت سر مشكهاى عسل را در اختیار آنها قرار داد تا از آن عسل ها بخورند، سپس آن عسل را در میان ظرفها ریخت و بین مردم تقسیم نمود. به حضرت اعتراض كردند كه چرا اجازه مى دهید یتیمان خود از سرظرف ها بخورند؟ حضرت فرمود:
« ان الامام ابوالیتامى و انما العقتهم هذا برعایة الاباء ؛ امام پدر یتیمان است و باید به عنوان پدر به فرزندان خود اجازه چنین كارى را بدهد تا آنان احساس یتیمى نكنند. (بحارالانوار، ج 41، ص 123)
هم سیر و هم خندان
قنبر مى گوید: روزى امـام عـلى عـلیه السّلام از حال زار یتیمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم كـرده در حـالى كـه آن را خـود بـه دوش كـشـیـد، مـرا اجـازه حمل نداد، وقتى بخانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست كرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.
سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـى رفـت و بـچـّه ها را با تقلید از صداى بَع بَع گوسفند مى خنداند،
بچّه ها نیز چنان مى كردند و فراوان خندیدند.
سپس از منزل خارج شدیم. گفتم : مولاى من، امروز دو چیز براى من مشكل بود.
اوّل : آنكه غذاى آنها را خود بر دوش مبارك حمل كردید.
دوم : آنكه با صداى تقلید از گوسفند بچّه ها را مى خنداندید.
امام على علیه السّلام فرمود:
اوّلى براى رسیدن به پاداش، دوّمـى بـراى آن بـود كـه وقـتـى وارد خـانه یتیمان شدم آنها گریه مى كردند، خواستم وقتى خارج مى شوم، آنها هم سیر باشند و هم خندان. (شجره طوبى ص 407 ؛ دُرَرُ المطالب)
مایه غبطه یاران
آری این رفتار ولیّ خدا و امیر مسلمین است با یتیمان جامعه اش. او پدری مهربان بود که چنان محبتی بر آنان روا می داشت که دیگران بر آن غبطه می خوردند. چنانکه ابوالطفیل مى گوید: روزى دیدم على علیه السلام یتیمان را به حضور خود خواست، سپس چنان به یتیمان تفقد و مهربانى مى كرد و به آنها عسل مى خوراند كه بعضى از اصحابش تمنا مى كردند كه اى كاش ما نیز یتیم مى بودیم ] تا مورد توجه و لطف حضرت واقع مى شدیم[.(بحارالانوار، ج 41، ص 29)
آرى او به هنگام خشم بر دشمنان خدا قاطع ولى در مقابل كودك یتیم آنقدر متواضع و مهربان بود كه در برابر طفل یتیم روى خاك مى نشست، دست مرحمت بر سر او گذاشته و آه مى كشید و مى فرمود: بر هیچ چیزى مثل كودكان یتیم آه نكشیده ام. چنانکه در وصیتنامه باشکوه خود فرمود:
«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغَیِّرُوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا تضیعوا [یَضِیعُوا] بِحَضْرَتِكُمْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِكَ الْجَنَّةَ كَمَا أَوْجَبَ اللَّهُ لِآكِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّار؛ (بحارالأنوار، ج 42، ص 199)
درباره یتیمان از خدا بترسید. مبادا كه گرسنه بمانند و در جمع و جامعه شما تباه شوند من از پیامبر خدا شنیدم كه مى فرمود: اگر كسى یتیمى را، تا آنجا كه بى نیاز شود، سرپرستى كند خداوند به پاداش این كار، بهشت را بر او واجب مى كند. چنانچه اگر كسى مال یتیم را بخورد، خداوند- سوختن در- آتش را بر او واجب مى فرماید.
و در جای دیگری فرمود:
«مـا مِنْ مُۆْمِنِ وَ لا مُۆْمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلى رَاءْسِ یَتیمٍ تَرَحُّماً لَهُ اِلاّ كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ مَرَّتْ یَدُهُ عَلَیْها حَسَنَةً؛ (بحارالانوار، ج 72، ص 4)
هـر مـرد و زن با ایمانى كه از دلسوزى و مهر دست نوازش بر سر یتیمى بكشد، خداوند رحمان به هر تار مویى كه از زیر دست او بگذرد برایش ثواب مى نویسد.
علی را حلال کنید
روزى در كوچههاى كوفه به تنهائى راه مى رفت، همانند همه مسلمین در كمال سادگى با نرمى و آرامش و همه جا را زیر نظر داشت، چون مسئول بود و نقش رهبریت جامعه را ایفا مى كرد، در راه زنى را ملاحظه فرمود كه مشك آب بر دوش و ازنفس افتاده، به آرامى نزدیك آمد و آن زن را خسته و رنجیده خاطر یافت، مشك آب را بدوش گرفت تا زن مقدارى استراحت كند، در راه جویاى احوال آن زن شد؟ زن عرضه داشت: شوهرم در یكى از جنگها در سپاه على بن ابى طالب شهید شد، حال من و چند كودك یتیم، بدون سرپرست مانده و آهى در بساط نداریم.
امام على علیه السلام برگشت و آن شب را تا سپیده صبح به ناراحتى گذراند. صبح زنبیل طعامى با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین راه، كسانى از حضرت درخواست مى كردند زنبیل را بدهید ما حمل كنیم .
حضرت مى فرمود:
- روز قیامت اعمال مرا چه كسى به دوش مى گیرد؟
به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید: كیست ؟
حضرت جواب دادند:
كسى كه دیروز تو را كمك كرد و مشك آب را به خانه تو رساند، براى كودكانت طعامى آورده ، در را باز كن!
زن گفت: خداوند از تو راضى شود و بین من و على بن ابیطالب خودش حكم كند.
حضرت وارد شد، به زن فرمود: نان مى پزى یا از كودكانت نگهدارى مى كنى؟
زن گفت: من در پختن نان تواناترم، شما كودكان مرا نگهدار!
زن آرد را خمیر نمود. امام على علیه السلام گوشتى را كه همراه آورده بود كباب مى كرد و با خرما به دهان بچه ها مى گذاشت. با مهر و محبت پدرانه اى لقمه بر دهان كودكان مى گذاشت و هر بار مى فرمود:
از خدا بخواهید كه على را ببخشد.
خمیر كه حاضر شد امیرمۆمنان علیه السلام تنور را هیزم كرد و شعله ور ساخت و چهره مبارك خود را نزدیك مى آورد و به خود خطاب مى كرد: یا على آتش دنیا را مى بینی چه سوزان است! بدان كه آتش آخرت بسیار سوزان تر است.
در این میان یكى از زنان همسایه که امام را می شناخت، وارد شد و به مادر كودكان نهیب زد: واى بر تو! می دانى این آقا كیست؟! این پیشواى مسلمین و زمامدار كشور، على بن ابى طالب علیه السلام است .
زن كه از گفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگى گفت: یا امیرالمۆمنین! از شما خجالت مى كشم، مرا ببخش !
اما حضرت با تواضع و فروتنى زیادى فرمودند: شما ببخشید كه تا كنون مشكلات شما را حل نكرده بودم، از درگاه خدا بخواهید كه على را مورد عفو و بخشش خود قرار بدهد. (بحارالانوار، ج 41، ص 52)
فرزندانم بیایند
عصر خلافت امام على علیه السلام بود. مردى ایرانى از همدان و حلوان (شهرى نزدیك بغداد) مقدارى عسل و انجیر براى امیرالمۆمنین علیه السلام در كوفه آورد.
امام هماندم دستور داد كودكان یتیم را حاضر نمایند. كودكان یتیم را حاضر نمودند، آن حضرت سر مشكهاى عسل را در اختیار آنها قرار داد تا از آن عسل ها بخورند، سپس آن عسل را در میان ظرفها ریخت و بین مردم تقسیم نمود. به حضرت اعتراض كردند كه چرا اجازه مى دهید یتیمان خود از سرظرف ها بخورند؟ حضرت فرمود:
« ان الامام ابوالیتامى و انما العقتهم هذا برعایة الاباء ؛ امام پدر یتیمان است و باید به عنوان پدر به فرزندان خود اجازه چنین كارى را بدهد تا آنان احساس یتیمى نكنند. (بحارالانوار، ج 41، ص 123)
هم سیر و هم خندان
قنبر مى گوید: روزى امـام عـلى عـلیه السّلام از حال زار یتیمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم كـرده در حـالى كـه آن را خـود بـه دوش كـشـیـد، مـرا اجـازه حمل نداد، وقتى بخانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست كرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.
سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـى رفـت و بـچـّه ها را با تقلید از صداى بَع بَع گوسفند مى خنداند،
بچّه ها نیز چنان مى كردند و فراوان خندیدند.
سپس از منزل خارج شدیم. گفتم : مولاى من، امروز دو چیز براى من مشكل بود.
اوّل : آنكه غذاى آنها را خود بر دوش مبارك حمل كردید.
دوم : آنكه با صداى تقلید از گوسفند بچّه ها را مى خنداندید.
امام على علیه السّلام فرمود:
اوّلى براى رسیدن به پاداش، دوّمـى بـراى آن بـود كـه وقـتـى وارد خـانه یتیمان شدم آنها گریه مى كردند، خواستم وقتى خارج مى شوم، آنها هم سیر باشند و هم خندان. (شجره طوبى ص 407 ؛ دُرَرُ المطالب)
مایه غبطه یاران
آری این رفتار ولیّ خدا و امیر مسلمین است با یتیمان جامعه اش. او پدری مهربان بود که چنان محبتی بر آنان روا می داشت که دیگران بر آن غبطه می خوردند. چنانکه ابوالطفیل مى گوید: روزى دیدم على علیه السلام یتیمان را به حضور خود خواست، سپس چنان به یتیمان تفقد و مهربانى مى كرد و به آنها عسل مى خوراند كه بعضى از اصحابش تمنا مى كردند كه اى كاش ما نیز یتیم مى بودیم ] تا مورد توجه و لطف حضرت واقع مى شدیم[.(بحارالانوار، ج 41، ص 29)