06-01-2015، 9:53
متن آهنگ کیست این سمیر زند
♫♫♫
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
این جان جان افزاست این
یا جنت المأواست این
این کیست این این کیست این
این جان جان افزاست این
یا جنت المأواست این
ساقی خوب ماست این
یا باده جانی است این
این کیست این این کیست این
این کیست این این کیست این
این جان جان افزاست این
یا جنت المأواست این
ساقی خوب ماست این
یا باده جانی است این
این کیست این این کیست این
خورشید رخشان می رسد
مست و خرامان میرسد
با گوی و چوگان میرسد
سلطان میدانی است این
سلطان میدانی است این
سلطان میدانی است این
سلطان رستیم از خوف و رجا
عشق از کجا خوف از کجا
ای خاک بر شرمو حیا
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
ای مطرب داووددم
آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم
کاین وقت سرخوانی است این
هنگام سرخوانی است این
امروز مستیم ای پدر
توبه شکستیم ای پدر
از قحط رستیم ای پدر
امسال ارزانی است این
آن آب بازآمد به جو
بر سنگ زن اکنون سبو
سجده کن و چیزی مگو
کاین سیر ربانی است این
کاین سیر ربانی است این
ای مطرب داووددم
آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم
هنگام سرخوانی است این
بسم الله ای روح البقاء ب
سم الله ای شیرین لقاء
بسمالله ای شمس الضحی
بسم الله ای عین الیقین
شعر : مولوی
♫♫♫
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
این جان جان افزاست این
یا جنت المأواست این
این کیست این این کیست این
این جان جان افزاست این
یا جنت المأواست این
ساقی خوب ماست این
یا باده جانی است این
این کیست این این کیست این
این کیست این این کیست این
این جان جان افزاست این
یا جنت المأواست این
ساقی خوب ماست این
یا باده جانی است این
این کیست این این کیست این
خورشید رخشان می رسد
مست و خرامان میرسد
با گوی و چوگان میرسد
سلطان میدانی است این
سلطان میدانی است این
سلطان میدانی است این
سلطان رستیم از خوف و رجا
عشق از کجا خوف از کجا
ای خاک بر شرمو حیا
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
هنگام پیشانی است این
ای مطرب داووددم
آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم
کاین وقت سرخوانی است این
هنگام سرخوانی است این
امروز مستیم ای پدر
توبه شکستیم ای پدر
از قحط رستیم ای پدر
امسال ارزانی است این
آن آب بازآمد به جو
بر سنگ زن اکنون سبو
سجده کن و چیزی مگو
کاین سیر ربانی است این
کاین سیر ربانی است این
ای مطرب داووددم
آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم
هنگام سرخوانی است این
بسم الله ای روح البقاء ب
سم الله ای شیرین لقاء
بسمالله ای شمس الضحی
بسم الله ای عین الیقین
شعر : مولوی