غالبا وقتی درباره امام باقر و امام صادق علیهما السلام مطالعه میکنیم، جنبه علم آموزی این دو فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای ما آشکار میشود و معمولا شرایط این دو امام را یکسان مییابیم. حال آنکه این دو مشعلدار هدایت در شرایط یکسانی زندگی نمیکردهاند که در اینجا میخواهیم اجمالا به تفاوتهای رفتار مردم با این دو امام اجمالا بپردازیم.
چند سوال تأمل برانگیز
برای ما که در دوران غیبت زندگی میکنیم و از طریق کتابها با اهل بیت علیهم السلام آشنا شدهایم آسان است که از فضیلتها و معجزات و نور و قدرت و تدبیر و حکمت و ذکاوت و عبادت و کرم آنها بگوییم و البته هرچه بگوییم کم گفتهایم؛ اما و صد اما که حقیقت وجود ما وقتی آشکار میشود که در کنار ایشان باشیم تا معلوم شود که با آنها چه میکنیم.
آیا افراد فراوانی که در زمان حیات آن بزرگواران از فضیلتهای آنان با خبر بودند، حق آنها را ادا کردهاند؟ آیا آنها را در جایگاهی که خدا برایشان قرار داده، نشاندهاند؟
حقیقت آن است که در هر عصر و دوران، افراد کمی پیدا شدهاند که با جان و دل، اهل بیت علیهم السلام را ولیّ و سروَر خود قرار دهند و در همه امور، خواست آنها را بر خواست خود ترجیح دهند. بقیه مردم یا نسبت به آنان بیتفاوت بودهاند یا به محبت قلبی بسنده کردهاند و به همین حداقل، راضی شدهاند. آیا اگر ما در کنار اهل بیت علیهم السلام باشیم چگونه عمل خواهیم کرد؟
مشابهت و تفاوت زمان دو امام
مشابهت دوران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام با یکدیگر در آن است که مراجعات مردم به ایشان بیشتر از سایر ائمه علیهم السلام بود، اما در همین امر نیز تفاوتهایی از جهت زمانه و نیز مردم وجود داشت.
دیدگانی با عینک عوام زدگی
برخلاف آنچه درباره فضیلتهای خاندان وحی و یکسان بودن آنها از حیث ولایت میدانیم؛ آنچه در عمل رخ داده است، آن است که مردم هر دوره با نگاههای ظاهری خود، آنان را در حد محدودی ارج نهادهاند. مثلاً امام باقر علیه السلام شخصیت علمی و اعتبار اجتماعی زیادی در شهر خود داشت؛ در حالیکه امام صادق علیه السلام که بعد از پدر، دارای همان علم و عمل و قدرت و ذکاوت و سیاست و شجاعت بود، نسبت به پدر دارای جایگاه کمتری بود.
برخلاف آنچه درباره فضیلتهای خاندان وحی و یکسان بودن آنها از حیث ولایت میدانیم؛ آنچه در عمل رخ داده است، آن است که مردم هر دوره با نگاههای ظاهری خود، آنان را در حد محدودی ارج نهادهاند
شهید مطهری در یکی از نوشتههای خویش از عوام زدگی مردم و مشکلاتی از این ناحیه برای علمای روشنبین پیدا میشود اشاره میکند. ایشان چند اقدام اصلاحی و مفید نام میبرد که علمای سابق قصد انجام آن را داشتهاند؛ اما مخالفتهای عمومی مردم مانع از تحقق آنها شدهاست. به عبارت دیگر ایشان در بین دوست داران خود نیز آزاد نبوده و مجبور بودند طبق قواعد نادرست ذهنهای مردم، از آرمانهای خود کوتاه بیایند.
مرحوم آیت الله بروجردی از جمله عالمانی است که جایگاه بالای ایشان در جامعه زمان خود قابل انکار نیست. شهید مطهری میگوید که مرحوم آیة الله بروجردی در ضمن شرح حدیث زیر، از مشابهت آن با وضعیت خودشان خبر دادند و درد دل نمودند:
شخصى از امام صادق علیه السلام سوالی میپرسد و وقتی پاسخ را میشنود به آن حضرت مىگوید: قبلًا همین مسئله از پدر شما امام باقر علیه السلام سۆال شده، ایشان طور دیگر جواب دادهاند، كدامیك درست است؟
حضرت صادق علیه السلام در جواب فرمود: آنچه پدرم گفته درست است. بعد اضافه كردند:
انَّ الشّیعَةَ اتَوْا ابى مُسْتَرْشِدینَ فَافْتاهُمْ بِمُرِّ الْحَقِ وَ اتَوْنى شُكّاكاً فَافْتَیْتُهُمْ بِالتَّقِیَّةِ.( کافی، ج7، ص100)
یعنى: شیعیان، آن وقت كه سراغ پدرم مىآمدند با خلوص نیت مىآمدند و قصدشان این بود كه ببینند حقیقت چیست و بروند عمل كنند، او هم عین حقیقت را به آنها مىگفت. ولى اینها كه مىآیند از من سۆال مىكنند قصدشان هدایت یافتن و عمل نیست، مىخواهند ببینند از من چه مىشنوند و بسا هست كه هرچه از من مىشنوند به این طرف و آن طرف بازگو مىكنند و فتنه بپا مىكنند. من ناچارم كه با تقیّه به آنها جواب بدهم. (مجموعه آثار استاد مطهرى،ج 24، ص499)
این حدیث نشاندهنده یک واقعیت تلخ است که نشان میدهد که شخصی مانند حضرت صادق علیه السلام که میراث دار همه انبیاء است نیز در بلای مردم گرفتار بوده است؛ آن هم نه بلائی از جانب دشمنان، بلکه از جانب دوستان.
ویژه نامه خزان راستی
یک حدیث و چند هشدار
در اینجا مناسبت دارد تا از این حدیث شریف چند نکته را یادآور شویم:
اول) اصحاب ائمه علیهم السلام نیز افرادی مثل ما بودهاند که از محبت آنان دم میزدهاند؛ اما تعداد کمی از آنها حق ائمه علیهم السلام را ادا میکردهاند. لازم است از سرگذشت آنان درس بگیریم تا از خوشخیالی نسبت به خود دست برداریم. به عبارت دیگر، بجای فریفته شدن در ذهنیات خود، به فکر اصلاح اعمال و نیتهای خود باشیم.
دوم) هرگز نباید نظر مردم و عرف را ملاک فکر و عمل خود قرار دهیم؛ زیرا میبینیم که امام باقر علیه السلام در شهر خویش جایگاه بالاتر از امام صادق علیه السلام داشت؛ حال آنکه از نظر خدا و حقیقت، این پدر و پسر، هر دو در زمان خود دارای جایگاه یکسانی از صفات امامت بودهاند. افراد کمی بودهاند که در زمان خود ائمه علیهم السلام این حقیقت را عملاً قبول کرده باشند.
حقیقت آن است که در هر عصر و دوران، افراد کمی پیدا شدهاند که با جان و دل، اهل بیت علیهم السلام را ولیّ و سروَر خود قرار دهند و در همه امور، خواست آنها را بر خواست خود ترجیح دهند. بقیه مردم یا نسبت به آنان بیتفاوت بودهاند یا به محبت قلبی بسنده کردهاند و به همین حداقل، راضی شدهاند. آیا اگر ما در کنار اهل بیت علیهم السلام باشیم چگونه عمل خواهیم کرد؟
سوم) در ورای هر سوالی نیتی قرار دارد. هر وقت سوالی در ذهنمان پیدا شد و به دنبال پاسخ آن بودیم، لازم است به نیت خودمان از آن سوال نیز توجه کنیم. آیا واقعاً قصد فهمیدن و عمل کردن داریم یا تنها به قصد کنجکاوی و شکاکی و نقل قول سوال پرسیدهایم؟
چهارم) وظیفه عالمان آن است که حقایق را بیان کنند و بدعتها را بزدایند، و الّا خائن و ملعون میگردند؛ اما گاه دوستان شرایط را به حدی برای عالمان تنگ میکنند که ناچار به سکوت و خون دل خوردن میشوند؛ زیرا از ایجاد مصیبتی که سختتر از خود آن بدعت است، میترسند.
پنجم) هرگاه مردم همگی خواهان حقیقت و اصلاح امور باشند و به سراغ اهل بیت علیهم السلام بروند، آنان میتوانند با دستانی باز، بهترین نسخهها را برای مردم معرفی کنند، اما واقعیت آن است که دست ائمه علیهم السلام هیچگاه باز نبوده است و این حالت در دوران ظهور صاحب الامر (عج) است که از بین میرود؛ زیرا اراده جمعی مردم بخلاف میلها و هوسهای شخصی، در جهت اصلاح و رشد همه جانبه خواهد شد.
ششم) با وجود مطالب بالا، باز هم امام صادق علیه السلام شیعیان دوران خویش را مانند شیعیان دوران امام باقر علیه السلام،" شیعه" نامیدند که این سخن برآمده از بزرگواری و کرامت این خاندان است و شایسته حیای ماست.
چند سوال تأمل برانگیز
برای ما که در دوران غیبت زندگی میکنیم و از طریق کتابها با اهل بیت علیهم السلام آشنا شدهایم آسان است که از فضیلتها و معجزات و نور و قدرت و تدبیر و حکمت و ذکاوت و عبادت و کرم آنها بگوییم و البته هرچه بگوییم کم گفتهایم؛ اما و صد اما که حقیقت وجود ما وقتی آشکار میشود که در کنار ایشان باشیم تا معلوم شود که با آنها چه میکنیم.
آیا افراد فراوانی که در زمان حیات آن بزرگواران از فضیلتهای آنان با خبر بودند، حق آنها را ادا کردهاند؟ آیا آنها را در جایگاهی که خدا برایشان قرار داده، نشاندهاند؟
حقیقت آن است که در هر عصر و دوران، افراد کمی پیدا شدهاند که با جان و دل، اهل بیت علیهم السلام را ولیّ و سروَر خود قرار دهند و در همه امور، خواست آنها را بر خواست خود ترجیح دهند. بقیه مردم یا نسبت به آنان بیتفاوت بودهاند یا به محبت قلبی بسنده کردهاند و به همین حداقل، راضی شدهاند. آیا اگر ما در کنار اهل بیت علیهم السلام باشیم چگونه عمل خواهیم کرد؟
مشابهت و تفاوت زمان دو امام
مشابهت دوران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام با یکدیگر در آن است که مراجعات مردم به ایشان بیشتر از سایر ائمه علیهم السلام بود، اما در همین امر نیز تفاوتهایی از جهت زمانه و نیز مردم وجود داشت.
دیدگانی با عینک عوام زدگی
برخلاف آنچه درباره فضیلتهای خاندان وحی و یکسان بودن آنها از حیث ولایت میدانیم؛ آنچه در عمل رخ داده است، آن است که مردم هر دوره با نگاههای ظاهری خود، آنان را در حد محدودی ارج نهادهاند. مثلاً امام باقر علیه السلام شخصیت علمی و اعتبار اجتماعی زیادی در شهر خود داشت؛ در حالیکه امام صادق علیه السلام که بعد از پدر، دارای همان علم و عمل و قدرت و ذکاوت و سیاست و شجاعت بود، نسبت به پدر دارای جایگاه کمتری بود.
برخلاف آنچه درباره فضیلتهای خاندان وحی و یکسان بودن آنها از حیث ولایت میدانیم؛ آنچه در عمل رخ داده است، آن است که مردم هر دوره با نگاههای ظاهری خود، آنان را در حد محدودی ارج نهادهاند
شهید مطهری در یکی از نوشتههای خویش از عوام زدگی مردم و مشکلاتی از این ناحیه برای علمای روشنبین پیدا میشود اشاره میکند. ایشان چند اقدام اصلاحی و مفید نام میبرد که علمای سابق قصد انجام آن را داشتهاند؛ اما مخالفتهای عمومی مردم مانع از تحقق آنها شدهاست. به عبارت دیگر ایشان در بین دوست داران خود نیز آزاد نبوده و مجبور بودند طبق قواعد نادرست ذهنهای مردم، از آرمانهای خود کوتاه بیایند.
مرحوم آیت الله بروجردی از جمله عالمانی است که جایگاه بالای ایشان در جامعه زمان خود قابل انکار نیست. شهید مطهری میگوید که مرحوم آیة الله بروجردی در ضمن شرح حدیث زیر، از مشابهت آن با وضعیت خودشان خبر دادند و درد دل نمودند:
شخصى از امام صادق علیه السلام سوالی میپرسد و وقتی پاسخ را میشنود به آن حضرت مىگوید: قبلًا همین مسئله از پدر شما امام باقر علیه السلام سۆال شده، ایشان طور دیگر جواب دادهاند، كدامیك درست است؟
حضرت صادق علیه السلام در جواب فرمود: آنچه پدرم گفته درست است. بعد اضافه كردند:
انَّ الشّیعَةَ اتَوْا ابى مُسْتَرْشِدینَ فَافْتاهُمْ بِمُرِّ الْحَقِ وَ اتَوْنى شُكّاكاً فَافْتَیْتُهُمْ بِالتَّقِیَّةِ.( کافی، ج7، ص100)
یعنى: شیعیان، آن وقت كه سراغ پدرم مىآمدند با خلوص نیت مىآمدند و قصدشان این بود كه ببینند حقیقت چیست و بروند عمل كنند، او هم عین حقیقت را به آنها مىگفت. ولى اینها كه مىآیند از من سۆال مىكنند قصدشان هدایت یافتن و عمل نیست، مىخواهند ببینند از من چه مىشنوند و بسا هست كه هرچه از من مىشنوند به این طرف و آن طرف بازگو مىكنند و فتنه بپا مىكنند. من ناچارم كه با تقیّه به آنها جواب بدهم. (مجموعه آثار استاد مطهرى،ج 24، ص499)
این حدیث نشاندهنده یک واقعیت تلخ است که نشان میدهد که شخصی مانند حضرت صادق علیه السلام که میراث دار همه انبیاء است نیز در بلای مردم گرفتار بوده است؛ آن هم نه بلائی از جانب دشمنان، بلکه از جانب دوستان.
ویژه نامه خزان راستی
یک حدیث و چند هشدار
در اینجا مناسبت دارد تا از این حدیث شریف چند نکته را یادآور شویم:
اول) اصحاب ائمه علیهم السلام نیز افرادی مثل ما بودهاند که از محبت آنان دم میزدهاند؛ اما تعداد کمی از آنها حق ائمه علیهم السلام را ادا میکردهاند. لازم است از سرگذشت آنان درس بگیریم تا از خوشخیالی نسبت به خود دست برداریم. به عبارت دیگر، بجای فریفته شدن در ذهنیات خود، به فکر اصلاح اعمال و نیتهای خود باشیم.
دوم) هرگز نباید نظر مردم و عرف را ملاک فکر و عمل خود قرار دهیم؛ زیرا میبینیم که امام باقر علیه السلام در شهر خویش جایگاه بالاتر از امام صادق علیه السلام داشت؛ حال آنکه از نظر خدا و حقیقت، این پدر و پسر، هر دو در زمان خود دارای جایگاه یکسانی از صفات امامت بودهاند. افراد کمی بودهاند که در زمان خود ائمه علیهم السلام این حقیقت را عملاً قبول کرده باشند.
حقیقت آن است که در هر عصر و دوران، افراد کمی پیدا شدهاند که با جان و دل، اهل بیت علیهم السلام را ولیّ و سروَر خود قرار دهند و در همه امور، خواست آنها را بر خواست خود ترجیح دهند. بقیه مردم یا نسبت به آنان بیتفاوت بودهاند یا به محبت قلبی بسنده کردهاند و به همین حداقل، راضی شدهاند. آیا اگر ما در کنار اهل بیت علیهم السلام باشیم چگونه عمل خواهیم کرد؟
سوم) در ورای هر سوالی نیتی قرار دارد. هر وقت سوالی در ذهنمان پیدا شد و به دنبال پاسخ آن بودیم، لازم است به نیت خودمان از آن سوال نیز توجه کنیم. آیا واقعاً قصد فهمیدن و عمل کردن داریم یا تنها به قصد کنجکاوی و شکاکی و نقل قول سوال پرسیدهایم؟
چهارم) وظیفه عالمان آن است که حقایق را بیان کنند و بدعتها را بزدایند، و الّا خائن و ملعون میگردند؛ اما گاه دوستان شرایط را به حدی برای عالمان تنگ میکنند که ناچار به سکوت و خون دل خوردن میشوند؛ زیرا از ایجاد مصیبتی که سختتر از خود آن بدعت است، میترسند.
پنجم) هرگاه مردم همگی خواهان حقیقت و اصلاح امور باشند و به سراغ اهل بیت علیهم السلام بروند، آنان میتوانند با دستانی باز، بهترین نسخهها را برای مردم معرفی کنند، اما واقعیت آن است که دست ائمه علیهم السلام هیچگاه باز نبوده است و این حالت در دوران ظهور صاحب الامر (عج) است که از بین میرود؛ زیرا اراده جمعی مردم بخلاف میلها و هوسهای شخصی، در جهت اصلاح و رشد همه جانبه خواهد شد.
ششم) با وجود مطالب بالا، باز هم امام صادق علیه السلام شیعیان دوران خویش را مانند شیعیان دوران امام باقر علیه السلام،" شیعه" نامیدند که این سخن برآمده از بزرگواری و کرامت این خاندان است و شایسته حیای ماست.