04-10-2014، 19:04
مردم! شما را به یاد آورى مرگ، سفارش مىكنم، از مرگ كمتر غفلت كنید، چگونه مرگ را فراموش مىكنید در حالى كه او شما را فراموش نمىكند؟ و چگونه طمع مىورزید در حالى كه به شما مهلت نمىدهد؟ مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است، آنها را به گورشان حمل مىكردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آیند.( نهج البلاغه ترجمه دشتی/ خطبه 188) و مرگ آینده دور یا نزدیکی است که در نهایت با آن مواجه خواهیم شد.
مرگ چیست؟
شخصى به علىّ بن الحسین علیهما السّلام عرض كرد: مرگ چیست؟ فرمود: براى مۆمن، مانند از تن در آوردن لباس چركین و پر از شپش، و رهائى از قیدها و زنجیرهاى گران و ملبس شدن به فاخرترین لباس و (بوئیدن) خوشبوترین بویها، و سوارشدن بر (رامترین) مركبها و مأوا گرفتن در مأنوسترین منازل، و براى كافران مانند از تن به در آوردن لباسهاى فاخر و انتقال از منزلهاى مأنوس و بر تن كردنچركینترین و زبرترین لباسها، و رفتن به وحشتناكترین منازل، و (چشیدن) سختترین شكنجههاست.
و از محمّد بن علىّ علیهماالسّلام پرسیدند كه: مرگ چیست؟ فرمود: همان خوابى است كه شب هنگام شما را فرا مىگیرد، با این تفاوت كه مرگ مدّتش طولانى تر است و شخص از آن بیدار نگردد، مگر در روز قیامت، وقتى انسان در خواب انواع شادمانى را ببیند كه نتواند وصف كند، و همچنین از اقسام ترس چیزهایى ببیند كه قادر به توصیف حدّ آن نباشد، پس آن حال شادى یا ترس در خواب چگونه است؟ این است مرگ، پس خود را براى آن مهیّا سازید.(معانی الأخبار / ترجمه محمدى /ج2 / 197)
مرگ و چیرگی او بر انسان:
پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مى فرماید: خداوند، آفریدهاى را نیافریده است مگر آنكه بر آن فرماندهى قرار داده كه بر آن چیرگى دارد، و این براى آن است كه چون خداوند تبارك و تعالى دریاهاى شیب را بیافرید بر خود بالیدند و جوشیدند و گفتند: چه چیز بر ما چیرگى تواند یافت؟ و خداوند زمین را آفرید و آن را بر پشت دریا پهن كرد و گسترد و دریارام زمین شد.
سپس فرمود: زمین بر خود بالید و گفت: چه چیز بر من چیره گردد؟ سپس باد بر خود بالید و طوفان به راه انداخت و دامن كشید و گفت: چه چیز بر من چیرگى تواند؟ و خداوند انسان را آفرید كه ساختن آغازید و چاره اندیشید و آن را برگرفت كه از باد و جز آن خود را نهان مىداشت، و بدین ترتیب باد هم خوار شد. و سپس انسان سر به شورش برداشت و گفت: چه چیز قدرتى بیش از من دارد؟ و خداوند مرگ را براى او آفرید و انسان نیز به خوارى كشیده شد. (بهشت كافى / ترجمه روضه كافى/ 191) و این مرگ محو کننده لذت های او و پایان بخش خوشی و ناخوشی های اوست. حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مىفرماید كه: بسیار به خاطر بیاورید، محوكننده لذّتها را.
پرسیدند كه: چه چیز است آن؟ فرمود: مردن. (مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان / 507 ) و حضرت علی علیه السلام در این باره فرمودند: مرگ نابود كننده لذّتها، تیره كننده خواهشهاى نفسانى، و دور كننده اهداف شماست، مرگ دیدار كنندهاى دوست نداشتنى، هماوردى شكست ناپذیر و كینه توزى است كه بازخواست نمىشود(نهج البلاغة / ترجمه دشتى/ خطبه 230 )
وصف حال مردگان
حضرت علی علیه السلام در وصف حال مردگان چنین فرمودهاند: در حالى كه آنها داراى عزّت پایدار، و درجات والاى افتخار بودند. پادشاهان حاكم، یا رعیّت سر فراز بودند كه سرانجام به درون برزخ راه یافتند، و زمین آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدنهاى آنان خورد، و از خون آنان نوشید پس در شكاف گورها بى جان و بدون حركت پنهان مانده اند. نه از دگرگونیها نگرانند و نه از زلزلهها ترسناك، و نه از فریادهاى سخت هراسى دارند.
غائب شدگانى كه كسى انتظار آنان را نمىكشد، و حاضرانى كه حضور نمى یابند، اجتماعى داشتند و پراكنده شدند، با یكدیگر مهربان بودند و جدا گردیدند، اگر یادشان فراموش گشت، یا دیارشان ساكت شد، براى طولانى شدن زمان یا دورى مكان نیست، بلكه جام مرگ نوشیدند. گویا بودند و لال شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبدیل شد، چنان آرمیدند كه گویا بیهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفتهاند. همسایگانى هستند كه با یكدیگر انس نمىگیرند و دوستانىاند كه به دیدار یكدیگر نمىروند.
پیوندهاى شناسایى در میانشان پوسیده، و اسباب برادرى قطع گردیده است. با اینكه در یك جا گرد آمدهاند تنهایند، رفیقان یكدیگرند و از هم دورند، نه براى شب صبحگاهى مىشناسند، و نه براى روز شامگاهى. شب، یا روزى كه به سفر مرگ رفتهاند براى آنها جاویدان است. خطرات آن جهان را وحشتناكتر از آنچه مىترسیدند یافتند، و نشانههاى آن را بزرگتر از آنچه مىپنداشتند مشاهده كردند.براى رسیدن به بهشت یا جهنّم، تا قرارگاه اصلىشان مهلت داده شدند، و جهانى از بیم و امید برایشان فراهم آمد. اگر مى خواستند آنچه را كه دیدند توصیف كنند، زبانشان عاجز مىشد.
حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشمهاى عبرت بین، آنها را مىنگرد، و گوش جان اخبارشان را مىشنود، كه با زبان دیگرى با ما حرف مىزنند و مىگویند: چهرههاى زیبا پژمرده و بدنهاى ناز پرورده پوسیده شد، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشاندهایم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یكدیگر به ارث بردهایم، خانههاى خاموش قبر بر ما فرو ریخته، و زیبایىهاى اندام ما را نابود، و نشانههاى چهرههاى ما را دگرگون كرده است.اقامت ما در این خانههاى وحشتزا طولانى است، نه از مشكلات رهایى یافته، و نه از تنگى قبر گشایشى فراهم شد. ( نهج البلاغه ترجمه دشتی/ خطبه 221)
چرا انسان مرگ را دوست ندارد
مردى خدمت پیامبرخدا (صلی الله علیه) رسید و به او گفت: چگونه است كه من مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا مالى دارى؟ گفت: آرى. فرمود: آیا آن را پیش از مرگ (به گور خود) فرستادهاى؟گفت: نه. فرمود: براى همین است مرگ را دوست ندارى. (الخصال / ترجمه جعفرى / ج1 / 27)
مرگ چیست؟
شخصى به علىّ بن الحسین علیهما السّلام عرض كرد: مرگ چیست؟ فرمود: براى مۆمن، مانند از تن در آوردن لباس چركین و پر از شپش، و رهائى از قیدها و زنجیرهاى گران و ملبس شدن به فاخرترین لباس و (بوئیدن) خوشبوترین بویها، و سوارشدن بر (رامترین) مركبها و مأوا گرفتن در مأنوسترین منازل، و براى كافران مانند از تن به در آوردن لباسهاى فاخر و انتقال از منزلهاى مأنوس و بر تن كردنچركینترین و زبرترین لباسها، و رفتن به وحشتناكترین منازل، و (چشیدن) سختترین شكنجههاست.
و از محمّد بن علىّ علیهماالسّلام پرسیدند كه: مرگ چیست؟ فرمود: همان خوابى است كه شب هنگام شما را فرا مىگیرد، با این تفاوت كه مرگ مدّتش طولانى تر است و شخص از آن بیدار نگردد، مگر در روز قیامت، وقتى انسان در خواب انواع شادمانى را ببیند كه نتواند وصف كند، و همچنین از اقسام ترس چیزهایى ببیند كه قادر به توصیف حدّ آن نباشد، پس آن حال شادى یا ترس در خواب چگونه است؟ این است مرگ، پس خود را براى آن مهیّا سازید.(معانی الأخبار / ترجمه محمدى /ج2 / 197)
مرگ و چیرگی او بر انسان:
پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مى فرماید: خداوند، آفریدهاى را نیافریده است مگر آنكه بر آن فرماندهى قرار داده كه بر آن چیرگى دارد، و این براى آن است كه چون خداوند تبارك و تعالى دریاهاى شیب را بیافرید بر خود بالیدند و جوشیدند و گفتند: چه چیز بر ما چیرگى تواند یافت؟ و خداوند زمین را آفرید و آن را بر پشت دریا پهن كرد و گسترد و دریارام زمین شد.
سپس فرمود: زمین بر خود بالید و گفت: چه چیز بر من چیره گردد؟ سپس باد بر خود بالید و طوفان به راه انداخت و دامن كشید و گفت: چه چیز بر من چیرگى تواند؟ و خداوند انسان را آفرید كه ساختن آغازید و چاره اندیشید و آن را برگرفت كه از باد و جز آن خود را نهان مىداشت، و بدین ترتیب باد هم خوار شد. و سپس انسان سر به شورش برداشت و گفت: چه چیز قدرتى بیش از من دارد؟ و خداوند مرگ را براى او آفرید و انسان نیز به خوارى كشیده شد. (بهشت كافى / ترجمه روضه كافى/ 191) و این مرگ محو کننده لذت های او و پایان بخش خوشی و ناخوشی های اوست. حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مىفرماید كه: بسیار به خاطر بیاورید، محوكننده لذّتها را.
پرسیدند كه: چه چیز است آن؟ فرمود: مردن. (مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان / 507 ) و حضرت علی علیه السلام در این باره فرمودند: مرگ نابود كننده لذّتها، تیره كننده خواهشهاى نفسانى، و دور كننده اهداف شماست، مرگ دیدار كنندهاى دوست نداشتنى، هماوردى شكست ناپذیر و كینه توزى است كه بازخواست نمىشود(نهج البلاغة / ترجمه دشتى/ خطبه 230 )
وصف حال مردگان
حضرت علی علیه السلام در وصف حال مردگان چنین فرمودهاند: در حالى كه آنها داراى عزّت پایدار، و درجات والاى افتخار بودند. پادشاهان حاكم، یا رعیّت سر فراز بودند كه سرانجام به درون برزخ راه یافتند، و زمین آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدنهاى آنان خورد، و از خون آنان نوشید پس در شكاف گورها بى جان و بدون حركت پنهان مانده اند. نه از دگرگونیها نگرانند و نه از زلزلهها ترسناك، و نه از فریادهاى سخت هراسى دارند.
غائب شدگانى كه كسى انتظار آنان را نمىكشد، و حاضرانى كه حضور نمى یابند، اجتماعى داشتند و پراكنده شدند، با یكدیگر مهربان بودند و جدا گردیدند، اگر یادشان فراموش گشت، یا دیارشان ساكت شد، براى طولانى شدن زمان یا دورى مكان نیست، بلكه جام مرگ نوشیدند. گویا بودند و لال شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبدیل شد، چنان آرمیدند كه گویا بیهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفتهاند. همسایگانى هستند كه با یكدیگر انس نمىگیرند و دوستانىاند كه به دیدار یكدیگر نمىروند.
پیوندهاى شناسایى در میانشان پوسیده، و اسباب برادرى قطع گردیده است. با اینكه در یك جا گرد آمدهاند تنهایند، رفیقان یكدیگرند و از هم دورند، نه براى شب صبحگاهى مىشناسند، و نه براى روز شامگاهى. شب، یا روزى كه به سفر مرگ رفتهاند براى آنها جاویدان است. خطرات آن جهان را وحشتناكتر از آنچه مىترسیدند یافتند، و نشانههاى آن را بزرگتر از آنچه مىپنداشتند مشاهده كردند.براى رسیدن به بهشت یا جهنّم، تا قرارگاه اصلىشان مهلت داده شدند، و جهانى از بیم و امید برایشان فراهم آمد. اگر مى خواستند آنچه را كه دیدند توصیف كنند، زبانشان عاجز مىشد.
حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشمهاى عبرت بین، آنها را مىنگرد، و گوش جان اخبارشان را مىشنود، كه با زبان دیگرى با ما حرف مىزنند و مىگویند: چهرههاى زیبا پژمرده و بدنهاى ناز پرورده پوسیده شد، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشاندهایم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یكدیگر به ارث بردهایم، خانههاى خاموش قبر بر ما فرو ریخته، و زیبایىهاى اندام ما را نابود، و نشانههاى چهرههاى ما را دگرگون كرده است.اقامت ما در این خانههاى وحشتزا طولانى است، نه از مشكلات رهایى یافته، و نه از تنگى قبر گشایشى فراهم شد. ( نهج البلاغه ترجمه دشتی/ خطبه 221)
چرا انسان مرگ را دوست ندارد
مردى خدمت پیامبرخدا (صلی الله علیه) رسید و به او گفت: چگونه است كه من مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا مالى دارى؟ گفت: آرى. فرمود: آیا آن را پیش از مرگ (به گور خود) فرستادهاى؟گفت: نه. فرمود: براى همین است مرگ را دوست ندارى. (الخصال / ترجمه جعفرى / ج1 / 27)