30-08-2014، 12:08
تا حالا فکر کرده ای که این وجدان که مدام ما را درگیر خودش می کند درواقع چیست؟ چرا انجام دادن کارهای بد برای ما سنگین و سخت است؟ چرا وقتی کار ناشایستی می کنیم به ما می گویند بی وجدان؟!
هر انسانی در درون خود خوبی ها و بدی هایی دارد. در انسان نیروهای گوناگونی وجود دارد که هم می تواند او را به سمت بدی ها سوق دهد و هم به سمت خوبی ها. مهم این است که ما این ابعاد وجودی خود را بشناسیم تا بتوانیم کنترل آنها را در اختیار خود درآوریم.
بیایید کمی از «وجدان» بگوییم. اصلاً این وجدان چیست؟ چرا یک لحظه هم آدم را رها نمی کند؟ این وجدان همان نفس ملامت گر ماست. این نیرو، بخشی از جان ما است که ما را ملامت و سرزنش می کند. خب مشخص است که این ملامت وقتی انجام می گیرد که شخصی کاری بر خلاف فطرت و وجدانش انجام دهد. البته این ملامت گری هم در دنیا رخ می دهد و هم در آخرت؛ پس:
1. هم انسان مۆمنِ صالح و هم انسان كافرِ و ستمگر، دارای نفس لوّامه (ملامتگر) هستند؛ زیرا نفسِ هر دوى اینها، فرد را در قیامت ملامت مىكند. نفس كافر، كافر را به خاطر کفر و ستمش ملامت مىكند و نفس مۆمن، مۆمن را به خاطر كمى اطاعت و اندک بودن خیر رساندنش ملامت مىكند.
2. طبق آیه (وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ) یعنی «هنگامى كه عذاب (الهى) را مىبینند پشیمانى خود را پنهان مىكنند». می تواند منظور از نفس لوّامه، فقط نفس فرد كافر باشد كه در قیامت به خاطر كفر و معصیتى كه در دنیا مرتكب شده او را ملامت مىكند.
3. همچنین نفس لوامه را میتوان به نفس آدمى (بطور عموم) تطبیق داد كه وقتی از دستورات الهی نافرمانی می کند مورد ملامت خدای تعالی قرار می گیرد.
4. یک برداشت دیگر هم می توان داشت و آن اینکه نفس ملامت گر، نفس انسان مۆمن است كه همواره او را در دنیا به خاطر گناهان و سرپیچىاش از اطاعت خداوند، ملامت مىكند که البته بهره این ملامتگری در دنیا را، روز قیامت خواهد برد.
در مجموع میتوان گفت که مرتبهای از نفس انسان که انسان را سرزنش میکند، تذکر میدهد، پشیمان میشود و توبه میکند، به عنوان نفس ملامتگر شناخته شده است. این همان است که همه ما به عنوان «وجدان» میشناسیم.
وجدان در دنیا برای مۆمنینِ بیدار است، اما در آخرت کافرین نیز وجدانشان بیدار می شود که البته سودی به حالشان ندارد.
آدمی جایگاه خویش را خود برمیگزیند؛ اگر نفس خود را از آلودگی و پستی نگه دارد، بلند مرتبه میشود و اگر آن را نگه ندارد پست و فرومایه میگردد. راهکار آن بلند مرتبگی گوش به فرمان وجدان بودن است
پس نفس سرزنشگر مانند دادگاهی است که در وجود هر کسی هست، حتی کافر و خاطی به خاطر انجام خطاهایشان، از درون نفسِ خودشان، سرزنش میشوند، هرچند کوتاه مدت باشد و یا به آن اعتنایی نکنند. این دادگاه درونی ارزش بسیار عظیمی در رشد و تعالی انسان دارد و به همین دلیل خداوند به آن قسم یاد میکند، چراکه مسیر را برای رسیدن به مرتبه نفس مطمئنه هموار میسازد.
این وجدان به چه درد می خورد؟
برای اینکه به کارکردهای وجدان خود پی ببریم خوب است که به فرمایشات امام علی (ع) اشاره کنیم:
1. اطاعت: امیرالمۆمنین یکی از کارکردهای وجدان را اطاعت از خداوند منان می شمارد. فطرت آدمی بر اساس پیروی از سنن الهی و اطاعت از خداوند بنا شده. پس اگر انسان از خود غافل نباشد، صدای تذکرات وجدان خود را، هنگامی که غیر از فطرتش عمل می کند به خوبی خواهد شنید.
2. ریاضت: ندای وجدان در زندگی همه ما بارها و بارها فریاد برآورده که این کار که کردم درست نبود و آن کار را باید می کردم. البته بُرد با آن کسی است که به ندای وجدان خود پاسخ مثبت دهد و هر چند سخت، اما از راه غلط بازگردد. گاهی سختی بازگشت از بیراهه یا نرفتن به بیراهه آنقدر سخت است که از آن تعبیر به ریاضت می شود.
3. یکی دیگر از کارکردهای وجدان که باید در روزمره با آن سرو کار داشته باشیم؛ حسابرسی است: حسابرسیِ به موقع ما را از مهلکه قیامت نجات می دهد. حسابرسی به موقع، مانند این است که بعد از هر جلسه که استاد درس می دهد، آن درس را خوب بخوانیم تا برای شب امتحان انباشته نشود و حتی احتمالاً نتیجه آن کم شدن نمره یا قبول نشدن نباشد.
پس در واقع آدمی جایگاه خویش را خود برمیگزیند؛ اگر نفس خود را از آلودگی و پستی نگه دارد، بلند مرتبه میشود و اگر آن را نگه ندارد پست و فرومایه میگردد. راهکار آن بلند مرتبگی گوش به فرمان وجدان بودن است.
نفس
نفس مطمئنه (آرام و مطمئن)
اطمینان و آرامشی که پس از جدال نفس لوّامه (وجدان) با نفس امّاره (نفسی که به بدی فرمان می دهد) حاصل میشود، نفس و روح انسان را به مرتبهای میرساند که به آن نفس مطمئنه میگویند. در این مرتبه انسان به سکون و آرامش دست یافته و ناآرامی روحی و حیرت و سرگشتگی ندارد. چنین شخصی به آنچه خداوند اراده فرموده، راضی و از رضای او، خداوند نیز از او راضی خواهد بود؛ چراکه دیگر هیچ ثروت و محنتی و هیچ رنگی از دنیا او را به گناه نمیکشاند. او که بر اثر نفس لوّامه، همواره در حالت سرزنش و تهذیب بوده و بر اثر تزکیه مداوم و احساس حضور حق تعالی، آرامش یافته است، جز به فضیلت به هیچ چیز دیگر نمیاندیشد و جز به حق و حقیقت به چیز دیگری عمل نمیکند. دائماً به یاد حق است و در عمل به سوی رضای حق گام برمیدارد. پیوسته به آرامش و اطمینان رهنمون میشود و در نهایت سالک مجذوب شدهای است که به لقای حق میرسد.
این همان چیزی است که امام حسین علیه السلام به آن رسید و خدواند ایشان را در قرآن کریم (سوره مبارکه فجر، آیه 27) چنین توصیف فرمود: (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ)
نتیجه آن که انسان باید از هوای نفس (نفس امّاره) دوری کرده و به سرزنش وجدان خویش (نفس لوّامه) گوش بسپارد تا به آرامش روح و رضای الهی (نفس مطمئنه) نائل شود.