24-07-2014، 9:56
-تو اکثر این رمان ها داستان از زبان یه دختر نقل میشه
2-دختر توی داستان حتما باید خوشگل باشه...یا یه دختر با چشمای آبی وموهای بور..یا یه دختر چشم ابرو مشکی با موهای مشکی و چهره ی خیلی خیلی جذاب و دیوانه کننده(اصلا مگه دختر زشت هم وجود داره؟!)
3-این دختر داستان خیلی هم خوش اندام و ترکه ای و قد بلنده(واااااااییییییییییی� �)
4-خانواده ی دختر خیلی پولدارن و باباش یا شرکت داره یا تاجره و همیشه هم خیلی دختره رو دوس داره(خوش به حالش)
5-دختره یا تک فرزنده..یا یه داداش داره که تو خارج درس خونده (کلا باید یکی از فک و فامیلای دختره یه پسر خوشکل ..درس خون..خارج رفته باشه)
5-این دختر داستان ما..تو فامیلش تکه و با همه فرق داره و همه از ننه بزرگ 200 ساله تا نوه ی دختر عمه مامانش که تازه به دنیا اومده عاشقشن و تو مهمانی های مختلف هی چه خوشگل شدی چه خوشگل شدی واسش راه میندازن در ضمن همه ی پسرای فامیلم جز طرفداراشن و دیگه نگووووووووووو
6-این خانواده همیشه با هم خوبن و عاشق همدیگن و هیچ مشکل خاصی هم ندارن همه هم فربونشون برم پولدارو مهمونی بگیر
7-از همه اینا که بگذریم میرسیم به اسم دختر داستان که حتما باید یه اسم عجق و جق و یا یه اسم ناناز با کلاس باشه...توجه بفرمایید:هستی...طناز.. آناهید...ترسا...غزال..نازی..پا رمیدا..آرنیکا..فریال و...و...و.. و ما هیچ وقت رمانی رو نمیخونیم که دختر توش اسمایی مثله:\..فاطمه.. زهرا..خدیجه..فخری..مه لقا..مهین و داشته باشه
8-از نظر تحصیلاتم که دیگه چی بگم...زرنگ..شاگرد اول...و یه رشته ی باحال تو یه دانشگاه خفن(حتما باید خفن باشه)
9-دختر داستان ما ...تو دانشگاهش تکه...همه پسرا و حتی استادا خاطر خواهشن و پسرایی که همه ی دخترا چششون دنبالشونه به این دختر داستان ما ارادت خاصی دارن
10-هم عاشق غرور و نجابت در عین پر رویی این دختر قرار میگیرن(بابا این دیگه چیه؟!)
11-همیشه یه پسر خاله..یا پسر عمو و خلاصه یکی از این پسرای فک و فامیل دختره
بهش ارادت دارن..دختره هم خیلی باهاش صمیمیه و مثل برادر خودش دوسش داره(آخییییییییی )
12-پسر داستانی که این دختر ما عاشقش میشه همیشه یه پسر مغرور و هیکل دار جذاب و ردیف و تحصیل کرده و قد بلند و خوشگل و پولدارو با کلاس و خلاصه خیلی دختر کشه و به کسی هم محل نمیده...(وای...بیا منو بگیر...هه هه شوخیدم...برو بابا)
13-اسم پسرام جالبه:آرتان..آرا..آرتام..فرب� �..بهراد..امیر..فرزام..کیان..آ� �یاو ارشیا..از این اسمای ناناز و ایرانی باحال..تا حالا هیچ پسری که دارای اسم هایی مانند:کاظم..جعفر..عبدالله...م جنبی.و مرتضی..حجت..و..یا دیده نشده..یا اگه هم باشه..خیلی خیلی کمن..
14-اکثر مواقع بین دختر و پسر داستان ما کل کل وجود داره و پسره یا رئیس شرکتیه که دختر توش کار میکنه ..یا تو دانشگاه دخترست..یا یکی از فک و فامیلاشونه که بعد از 99 سال یهویی و کاملا اتفاقی جلوش سبز میشه..
15-بعد از یک سری جنگ و جدال همیشه اول دخترست که زیر زیرکی عاشق میشه(ای شیطون)
16-این دختر و پسر تو مهمونی ها و عروسی های مختلف همدیگه رو می بینن و همیشه دختره با لباسای خوشگل و خوکشلیه چش درارش پسره رو میخ میکنه
17-تو اکثر داستانا محرم ونامحرمی وجود نداره و همه تو مهمونی ها و عروسی ها وپارتی ها بی حجاب و هیچی حاضرمیشن و وقتی هم دختر و پسر عاشق هم بشن دیگه حتی اگه پسره خیلی هم چشم پاک و معتقد باشه و به قول خودش به هیچ دختری محل نمیده...ولی بازار لب و بغل و ناز و نوازشش با این دختر داستان ما داغ داغه
18-پسره تو داستان با همه خوبه و خودش هر کاری میکنه ولی رو دختره خیلی تعصب داره وهمیشه به پسرای دیگه ی داستان حسادت میکنه و اگه ببینه کسی با دتره لاس میزنه..دهنش رو سرویس میکنه
19-تو داستان همیشه یکی دوتا دختر نچسب ..افاده ای که خیلی هم آرایش میکنن و با آرایش خوشگلن و لباسای چیز دار می پوشن..عاشق پسر داستان هستن و همه جا میخوان این دختر بیچاره ی داستان مارو حرص بدن..اما خودتون بگی..این دختر بیچاره ی ما به غیر از حرص خوردن چیکار میتونه بکنه؟!
20-همیشه یه سیلی از طرف یکی از شخصیت های داستان به اون یکی زده میشه..که مال پسرا از روی عشق و تعصب زیاده و مال دخترا از روی چشم سفیدی و پررویی(بی انصافاااااااا)
21-داستان انقد کش پیدا میکنه که آدم دلش میخواد کلشو بکوبونه تو دیوار که چرا اینا انقد شاسمیخ بازی در میارن وما رو حرص میدن...بلاخره بعد از هزارن صفحه ای که خونده میشه دریک حرکت ضربتی ..هنگامی که همه چیز به پایان رسیده است...هوا تاریک..فضا گرفته و غم انگیز است و نفس ها در سینه حبس شده و صدای زوزه ی...(وای ببخشید...چی دارم میگم) ناگهان پسر داستان ما در یک حرکت ناگهانی...
22-بقیشو که خودتون میدونید(راهنمایی:اونا حال میکنن..ما می میریم)
شوخی کردم ها...جنبه داشته باشید
حرف آخر:
حرف اخر اینکه درسته که همه ی این چیزا خیلی تکراری و کلیشه ایه اما خیلی های دیگه از این تکرار ها..از این کلیشه ها..از این حس و حال ها خوششون میاد و با وجود تکراری بودنش بازم رمانای اینجوری رو دوس دارین..اما نکته اینجاست...که هیچ کس تا حالا خیلی عمیق بهش فکر نکرده...هر یک از ما تو زندگی شخصیمون به دنبال چیزایی میگردیم که ارزوها و آرمان های ما رو تشکیل میدن.. دلیل اینکه ما این جور فضاها و شخصیت ها رو دوس داریم اینه که خیلی از ما خلاء چنین چیزایی رو تو زندگیمون احساس میکنیم..به دنبال عشق پاک و واقعی ..احساس همدلی و شاید یه زندگی مرفه و بی دغدغه هستیم...میخوایم خودمون و اطرافیانمونو کامل و بی نقص ببینیم و به همین دلیله که هیچ دختروپسر عاشقی هیچوقت تو رمانا:زشت نیست..بی سواد نیست..گدا نیست...
نظر خودتونو راجع به مطالبی که گفته شد بیان کنید...مرسی
2-دختر توی داستان حتما باید خوشگل باشه...یا یه دختر با چشمای آبی وموهای بور..یا یه دختر چشم ابرو مشکی با موهای مشکی و چهره ی خیلی خیلی جذاب و دیوانه کننده(اصلا مگه دختر زشت هم وجود داره؟!)
3-این دختر داستان خیلی هم خوش اندام و ترکه ای و قد بلنده(واااااااییییییییییی� �)
4-خانواده ی دختر خیلی پولدارن و باباش یا شرکت داره یا تاجره و همیشه هم خیلی دختره رو دوس داره(خوش به حالش)
5-دختره یا تک فرزنده..یا یه داداش داره که تو خارج درس خونده (کلا باید یکی از فک و فامیلای دختره یه پسر خوشکل ..درس خون..خارج رفته باشه)
5-این دختر داستان ما..تو فامیلش تکه و با همه فرق داره و همه از ننه بزرگ 200 ساله تا نوه ی دختر عمه مامانش که تازه به دنیا اومده عاشقشن و تو مهمانی های مختلف هی چه خوشگل شدی چه خوشگل شدی واسش راه میندازن در ضمن همه ی پسرای فامیلم جز طرفداراشن و دیگه نگووووووووووو
6-این خانواده همیشه با هم خوبن و عاشق همدیگن و هیچ مشکل خاصی هم ندارن همه هم فربونشون برم پولدارو مهمونی بگیر
7-از همه اینا که بگذریم میرسیم به اسم دختر داستان که حتما باید یه اسم عجق و جق و یا یه اسم ناناز با کلاس باشه...توجه بفرمایید:هستی...طناز.. آناهید...ترسا...غزال..نازی..پا رمیدا..آرنیکا..فریال و...و...و.. و ما هیچ وقت رمانی رو نمیخونیم که دختر توش اسمایی مثله:\..فاطمه.. زهرا..خدیجه..فخری..مه لقا..مهین و داشته باشه
8-از نظر تحصیلاتم که دیگه چی بگم...زرنگ..شاگرد اول...و یه رشته ی باحال تو یه دانشگاه خفن(حتما باید خفن باشه)
9-دختر داستان ما ...تو دانشگاهش تکه...همه پسرا و حتی استادا خاطر خواهشن و پسرایی که همه ی دخترا چششون دنبالشونه به این دختر داستان ما ارادت خاصی دارن
10-هم عاشق غرور و نجابت در عین پر رویی این دختر قرار میگیرن(بابا این دیگه چیه؟!)
11-همیشه یه پسر خاله..یا پسر عمو و خلاصه یکی از این پسرای فک و فامیل دختره
بهش ارادت دارن..دختره هم خیلی باهاش صمیمیه و مثل برادر خودش دوسش داره(آخییییییییی )
12-پسر داستانی که این دختر ما عاشقش میشه همیشه یه پسر مغرور و هیکل دار جذاب و ردیف و تحصیل کرده و قد بلند و خوشگل و پولدارو با کلاس و خلاصه خیلی دختر کشه و به کسی هم محل نمیده...(وای...بیا منو بگیر...هه هه شوخیدم...برو بابا)
13-اسم پسرام جالبه:آرتان..آرا..آرتام..فرب� �..بهراد..امیر..فرزام..کیان..آ� �یاو ارشیا..از این اسمای ناناز و ایرانی باحال..تا حالا هیچ پسری که دارای اسم هایی مانند:کاظم..جعفر..عبدالله...م جنبی.و مرتضی..حجت..و..یا دیده نشده..یا اگه هم باشه..خیلی خیلی کمن..
14-اکثر مواقع بین دختر و پسر داستان ما کل کل وجود داره و پسره یا رئیس شرکتیه که دختر توش کار میکنه ..یا تو دانشگاه دخترست..یا یکی از فک و فامیلاشونه که بعد از 99 سال یهویی و کاملا اتفاقی جلوش سبز میشه..
15-بعد از یک سری جنگ و جدال همیشه اول دخترست که زیر زیرکی عاشق میشه(ای شیطون)
16-این دختر و پسر تو مهمونی ها و عروسی های مختلف همدیگه رو می بینن و همیشه دختره با لباسای خوشگل و خوکشلیه چش درارش پسره رو میخ میکنه
17-تو اکثر داستانا محرم ونامحرمی وجود نداره و همه تو مهمونی ها و عروسی ها وپارتی ها بی حجاب و هیچی حاضرمیشن و وقتی هم دختر و پسر عاشق هم بشن دیگه حتی اگه پسره خیلی هم چشم پاک و معتقد باشه و به قول خودش به هیچ دختری محل نمیده...ولی بازار لب و بغل و ناز و نوازشش با این دختر داستان ما داغ داغه
18-پسره تو داستان با همه خوبه و خودش هر کاری میکنه ولی رو دختره خیلی تعصب داره وهمیشه به پسرای دیگه ی داستان حسادت میکنه و اگه ببینه کسی با دتره لاس میزنه..دهنش رو سرویس میکنه
19-تو داستان همیشه یکی دوتا دختر نچسب ..افاده ای که خیلی هم آرایش میکنن و با آرایش خوشگلن و لباسای چیز دار می پوشن..عاشق پسر داستان هستن و همه جا میخوان این دختر بیچاره ی داستان مارو حرص بدن..اما خودتون بگی..این دختر بیچاره ی ما به غیر از حرص خوردن چیکار میتونه بکنه؟!
20-همیشه یه سیلی از طرف یکی از شخصیت های داستان به اون یکی زده میشه..که مال پسرا از روی عشق و تعصب زیاده و مال دخترا از روی چشم سفیدی و پررویی(بی انصافاااااااا)
21-داستان انقد کش پیدا میکنه که آدم دلش میخواد کلشو بکوبونه تو دیوار که چرا اینا انقد شاسمیخ بازی در میارن وما رو حرص میدن...بلاخره بعد از هزارن صفحه ای که خونده میشه دریک حرکت ضربتی ..هنگامی که همه چیز به پایان رسیده است...هوا تاریک..فضا گرفته و غم انگیز است و نفس ها در سینه حبس شده و صدای زوزه ی...(وای ببخشید...چی دارم میگم) ناگهان پسر داستان ما در یک حرکت ناگهانی...
22-بقیشو که خودتون میدونید(راهنمایی:اونا حال میکنن..ما می میریم)
شوخی کردم ها...جنبه داشته باشید
حرف آخر:
حرف اخر اینکه درسته که همه ی این چیزا خیلی تکراری و کلیشه ایه اما خیلی های دیگه از این تکرار ها..از این کلیشه ها..از این حس و حال ها خوششون میاد و با وجود تکراری بودنش بازم رمانای اینجوری رو دوس دارین..اما نکته اینجاست...که هیچ کس تا حالا خیلی عمیق بهش فکر نکرده...هر یک از ما تو زندگی شخصیمون به دنبال چیزایی میگردیم که ارزوها و آرمان های ما رو تشکیل میدن.. دلیل اینکه ما این جور فضاها و شخصیت ها رو دوس داریم اینه که خیلی از ما خلاء چنین چیزایی رو تو زندگیمون احساس میکنیم..به دنبال عشق پاک و واقعی ..احساس همدلی و شاید یه زندگی مرفه و بی دغدغه هستیم...میخوایم خودمون و اطرافیانمونو کامل و بی نقص ببینیم و به همین دلیله که هیچ دختروپسر عاشقی هیچوقت تو رمانا:زشت نیست..بی سواد نیست..گدا نیست...
نظر خودتونو راجع به مطالبی که گفته شد بیان کنید...مرسی