22-04-2020، 1:44
(آخرین ویرایش در این ارسال: 22-04-2020، 2:16، توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱.)
دور افتاده ، دور افتاده
دور افتاده ، دور افتاده
دور افتاده ، دور افتاده
تووی فالت عکسِ نور افتاده
دور افتاده ، دور افتاده
تووی فالت ، غروب افتاده
سلام ، اومده یارا شیرینی بده حالا
سلامتیش سلامِ شب زنده دارا
سلامتیش سلامتی شبو انگار خونه است
جاسم از پله های بهارستان اومد
بیرون تا دَف بزنه چون غلام قمره
ضرب مطرب خورد سِر شد گونه هام از اثرش
سلامتیش سلامتِ روان و جان و مال
بی زمان بی مکان ، زنده باد انسان
یه جایی زیرِ ابرا انگاری گیره اما
جدایی میشه هر بار بانیِ ترس و لرزا
صد البته بسته شدن همه در ها
پدر هامون پسرهامون ، خونواده سپر ها
اینجا که دیگه دریا هم نمیشه رفت
سَر ها جدا شدن از مرد ها زن ها
بدن ها روی همه تلنبار
ولی بهونه گیرا بهونه میکنن سرما رو
توو این لالو ، ماییم و اون قضیه ی حالو
اون همه گوله که رسید به شقیقه یِ یارو
جایی که لاتی نداشت هیچ بخیه یِ بازو
اینا مقدمات تشکیلِ قبیله یِ آروم شد
سایه یِ تصویر خمیده ی پارو روی
آشیونه برف و بوم و ضمیمه یِ قانون کن
همیشه یه خانوم رو میبینم توو خیابون
که میبینه توو نگام اون یه پیرمرده آروم رو
القصه رسیدم من به حسش
میکنم یه کمِ حس آمیخته به ترس رو مزه
مثلِ جایی که یه راس داره و هزار سودا
توو هر چاله چولِ هرزش ، مو لای درزش
میره میگه میگی مگه دیدی چطور ارزش
خورد شد آره زیره پا لودرای ارتش
من بچه ی چالهرزم
تو حتی اسمش رو نشنیدی تا حالا
(021)
مهم نیست ، حسش کن
دنیا نبود و نیست ، چون جایی عادلانه
خدارو شکر زیره سقفِ خونه گرمِ چایی خانواده
گاهی با یه اشارهی تو صبح میشه شب
صبر کن صبر ، آروم شه این تب
تموم شه این شب ، تموم شه این شب
یه جایی زیره ابرا انگاری گیره اما
جدایی میشه هر بار ، بانی ترس و لرزا
صد البته بسته شدنِ همه درها
پدر ها ، پسر ها ، توو خانواده سپر ها
یه جایی زیرِ ابرا ، گواهی میده فردا
دعای پیرمردا ، غباره میره اما
دوباره میشه دست ها مشت
رو لب هاتون