08-07-2021، 21:20
متن آهنگ اونم مثل منه بامداد و یارا و دیگرد
[قسمت اول]
اونم مثِ منه یه پسر کوچولو رو پله
جلو خونه دمِ دره
که میذارن سر به سرش
نمیذارن حرف بزنه نامردا ، آدم ها
اونم مثِ منه یه دختر هفت ساله
غرق تووی رویای شادش رو بالش
بلند میشه از خواب نازش خب باشه
بدش میاد توو صف مدرسه باشه
اونم مثِ من تقریبا ترسید از آدم بدا
آدم خوبِ قصه شد دردی از جامعه
خونواده نشد دوا ترجیح داد
قمار کنه و ببازه هر چی داشت
اونم مثِ من گند زد به بردن
ساخت باخت خودش رو زد به مردن
جنب نخورد بقیه حقش رو خوردن
پوستشو کندن پسش آوردن
[قسمت دو]
اونم مثِ منه دنبالِ هنره
ازش باید خواهش کنی که هر وری نره
عاشق تجربهاست درو بست و رفت سفر
زد قیده درس و مشق
اونم مثِ منه یه عراقیِ جوون
میره رای میده با صدایِ اذون
میخونه دعا اسلحه بشه ارزون
یه دونه بخره مثِ آدمای ترسو
اونم مثِ منه یه مادر پیره
چروک چروک تجربه به موی سفیدش گیره
اونم مثِ من به یه چیزی وابستهاست
اونم اگه بچش نباشه میمیره
اونم مثِ من باخت فقط کل عمرش
همه زدن رو دوشش و گفتن بردی
بغضش رو قورت داده
زور میگن کور باشه ولی دید میزنه
از لای درهای پشتش
[قسمت سه]
اونم مثِ من بود
سرودو از بر زمزمه میکرد
وقتی دستش میزد یخ
اِگزوزا داغ بودن گازو پر میکردن
مرز پرگهر ، مرز پرگهر
اونم مثِ من بود وقتی که جون میداد
حس میکرد زنده میشه یه جای بهتر
خسته بود و خوشحال
از خروج از این محور
خمپاره آتیش جیغو ناله نفرت
اونم مثِ منه درگیر ماتمه
سر میکشه یه ضرب واسه تلخی آخرش
شعله های آتیشهِ میسوزه تنش
منتظر روزیِ که سرد بشه خاکسترش
ساده دل و ترسو اونم مثِ من بود
صبا پا میشد با یه صورتِ اخمو
طلبکار از عالم بدهکار به ساعت
منتظر معجزهست بخوابه راحت
[قسمت اول]
اونم مثِ منه یه پسر کوچولو رو پله
جلو خونه دمِ دره
که میذارن سر به سرش
نمیذارن حرف بزنه نامردا ، آدم ها
اونم مثِ منه یه دختر هفت ساله
غرق تووی رویای شادش رو بالش
بلند میشه از خواب نازش خب باشه
بدش میاد توو صف مدرسه باشه
اونم مثِ من تقریبا ترسید از آدم بدا
آدم خوبِ قصه شد دردی از جامعه
خونواده نشد دوا ترجیح داد
قمار کنه و ببازه هر چی داشت
اونم مثِ من گند زد به بردن
ساخت باخت خودش رو زد به مردن
جنب نخورد بقیه حقش رو خوردن
پوستشو کندن پسش آوردن
[قسمت دو]
اونم مثِ منه دنبالِ هنره
ازش باید خواهش کنی که هر وری نره
عاشق تجربهاست درو بست و رفت سفر
زد قیده درس و مشق
اونم مثِ منه یه عراقیِ جوون
میره رای میده با صدایِ اذون
میخونه دعا اسلحه بشه ارزون
یه دونه بخره مثِ آدمای ترسو
اونم مثِ منه یه مادر پیره
چروک چروک تجربه به موی سفیدش گیره
اونم مثِ من به یه چیزی وابستهاست
اونم اگه بچش نباشه میمیره
اونم مثِ من باخت فقط کل عمرش
همه زدن رو دوشش و گفتن بردی
بغضش رو قورت داده
زور میگن کور باشه ولی دید میزنه
از لای درهای پشتش
[قسمت سه]
اونم مثِ من بود
سرودو از بر زمزمه میکرد
وقتی دستش میزد یخ
اِگزوزا داغ بودن گازو پر میکردن
مرز پرگهر ، مرز پرگهر
اونم مثِ من بود وقتی که جون میداد
حس میکرد زنده میشه یه جای بهتر
خسته بود و خوشحال
از خروج از این محور
خمپاره آتیش جیغو ناله نفرت
اونم مثِ منه درگیر ماتمه
سر میکشه یه ضرب واسه تلخی آخرش
شعله های آتیشهِ میسوزه تنش
منتظر روزیِ که سرد بشه خاکسترش
ساده دل و ترسو اونم مثِ من بود
صبا پا میشد با یه صورتِ اخمو
طلبکار از عالم بدهکار به ساعت
منتظر معجزهست بخوابه راحت