12-12-2014، 20:39
تردیدی نیست که امام خمینی(ره) به عنوان یک احیاگر بزرگ دینی تلاش های وسیع بی وقفه و موفقی برای طرح چهره ای جذاب از اسلام در دنیای معاصر به انجام رساند.
شاید مهم ترین ممیزه این گونه احیاگری با انواع دیگر آن در جهان اسلام توجه و تاکید امام بر واقعیت های روزگار ما و به زبانی دیگر در نظر داشتن مقتضیات زمان و تعیین کننده بودن زمان و مکان در اجتهاد است. احیای تفکر دینی و بازگشت به خویشتنی که امام مظهر آن بود بازگشت به حقیقتی بود که گرچه در گذشته بیان شده ولی فرازمانی و فرامکانی است و در برابر واقعیت های زمانه سر ستیز ندارد.
جنبش کم نظیری که امام آن را رهبری کرد و به پیروزی و استقرار رسانید، رستاخیز بزرگی بود که سازگار با گفتمان غالب انسان عصر ما در درون مرزهای ملی و فراتر از آن بود. به این ترتیب اسلامی که امام مبین و معرف آن است، دینی است که در عین حال که به اصالت ها و ارزش های رحمانی، معنوی و راهگشای دین اهتمام جدی دارد بر احیای حقوق فراموش شده و پایمال شده یا ناشناخته انسان و حق حضور واقعی مردم در تعیین سرنوشت و به عبارتی دیگر جمهوریت و مردم سالاری اصرار می کند.
کار بزرگ امام احیای دین به وسیله مردم و احقاق حقوق مردم به وسیله دین بود.رمز مهم موفقیت های امام در این مسیر را باید توجه جدی ایشان به مقتضیات زمان و مکان هم در بعد داخلی و هم بعد خارجی آن دانست. بر این اساس است که از همان ابتدا امام با بهره گیری از نمادهای مدرن حکومت و سیاست در جهان معاصر و تجارب تاریخی ایران و سایر ملت ها قالبی برای نظام و حکومت تعیین کردند که ضمن حفظ اصول و ارزش ها پاسخگوی نیازها و تحولات جامعه و نسل امروز باشد و با منطق دنیای امروز نیز بسازد.
همین رویکرد بود که قبل از پیروزی انقلاب شعار حکومت اسلامی را به جمهوری اسلامی تغییر داد، و براساس همین رویکرد است که امام در تشریح جمهوری اسلامی با صراحت گفتند این جمهوری همان جمهوری است که در همه جا هست.
در شناخت اندیشه و راه امام شاید امروز توجه به همین مبنا بیش از هر چیز مورد نیاز باشد. متاسفانه این نکته مهم امروز از دو سو مورد غفلت و بی توجهی است و سوءبرداشت ها و گمراهی های سیاسی از سویی و ارائه تصویری غیر واقعی از امام را از سوی دیگر در پی دارد. در یک طرف گروهی تصور می کنند می توان با اقتضائات و ملاک های سال های اولیه انقلاب به مسائل امروز ایران و جهان پرداخت و درباره آنها داوری و تصمیم گیری کرد. در این بینش گمان می رود که با مشابهت سازی مسائل امروز با آن شرایط و مشابه قلمداد کردن تصمیم های امروز با آن تصمیمات انقلابی است که مشکلات کشور و حتی جهان حل می شود.
صاحبان این دیدگاه حفظ ارزش ها و اصولگرایی را در مشابه سازی و مشابه نمایی و تکرار همان روش ها و شعارهای سه دهه قبل می بینند. حاصل این تفکر آن است که به رغم تغییرات گسترده و عمیقی که هم در نظام بین الملل و هم عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در کشور صورت گرفته است، عدم توجه به شرایط و مقتضیات زمان و مکان به نوعی اخباری گری و جزمیت منتهی شده و لطمات جبران ناپذیری به کشور وارد کند.
چنین رویکردی از یک سو شناخت مسائل واقعی و تصمیم گیری درباره آنها را از مسیر عقلانی و علمی خارج می کند و از سوی دیگر تصویری غیر واقعی و غیر منطقی از انقلاب اسلامی و مسائل آن دوران به نسل جدیدی که آن مقطع مهم را ندیده است ارائه می کند. در طرف دیگر بینشی قرار می گیرد که با ملاک ها و مقتضیات امروز حوادث و تحولات دوران انقلاب و عملکرد امام راحل را در سه دهه قبل ارزیابی و تحلیل می کند.
این رویکرد نیز همچون رویکرد اول دور از واقعیت و گمراه کننده است و در نهایت به نادیده گرفتن زمینه ها، ضرورت ها و دستاوردهای دوران انقلاب و دفاع مقدس و امثال آن و رشد نوعی گسستگی و بی حافظگی تاریخی می انجامد.
در صورتی که ارزیابی آن دوران در ظرف زمانی و مکانی خود نتایج و دستاوردهای کاملاً متفاوتی را در پی دارد که توجه به آنها می تواند محرک و پیش برنده جامعه ما در این دوران نیز باشد. این دو رویکرد هرچند در تقابل با یکدیگرند اما در عمل تقویت کننده همدیگر هستند. برجستگی مهم اندیشه و راه حضرت امام که امروز نیز همچنان می تواند راهگشا و سرنوشت ساز باشد این بود که امام هرگز در گذشته متوقف نمی ماندند و اسیر گذشته نمی شدند، همواره با تحولات زمانه حرکت می کردند و در برابر مسائل جامعه با حفظ اصول ولی با توجه به شرایط و اقتضائات زمان و مکان تصمیم مناسب را می گرفتند.
شاید همین رویکرد بود که موجب شد بیشترین مرزهای نظری و عملی امام در آخرین سال های عمر را مرزبندی های صریح و قاطع با تحجر و واپسگرایی تشکیل دهد و تا به آنجا پیش رود که ایشان شهادت در این راه را آرزو کنند. چنین است که باید از امام به عنوان فقیه، عارف، سیاستمدار و مبارزی ماندگار که به نام خدا، راه هایی نو در برابر مردم و با مردم گشود، همچنان بیاموزیم.
شاید مهم ترین ممیزه این گونه احیاگری با انواع دیگر آن در جهان اسلام توجه و تاکید امام بر واقعیت های روزگار ما و به زبانی دیگر در نظر داشتن مقتضیات زمان و تعیین کننده بودن زمان و مکان در اجتهاد است. احیای تفکر دینی و بازگشت به خویشتنی که امام مظهر آن بود بازگشت به حقیقتی بود که گرچه در گذشته بیان شده ولی فرازمانی و فرامکانی است و در برابر واقعیت های زمانه سر ستیز ندارد.
جنبش کم نظیری که امام آن را رهبری کرد و به پیروزی و استقرار رسانید، رستاخیز بزرگی بود که سازگار با گفتمان غالب انسان عصر ما در درون مرزهای ملی و فراتر از آن بود. به این ترتیب اسلامی که امام مبین و معرف آن است، دینی است که در عین حال که به اصالت ها و ارزش های رحمانی، معنوی و راهگشای دین اهتمام جدی دارد بر احیای حقوق فراموش شده و پایمال شده یا ناشناخته انسان و حق حضور واقعی مردم در تعیین سرنوشت و به عبارتی دیگر جمهوریت و مردم سالاری اصرار می کند.
کار بزرگ امام احیای دین به وسیله مردم و احقاق حقوق مردم به وسیله دین بود.رمز مهم موفقیت های امام در این مسیر را باید توجه جدی ایشان به مقتضیات زمان و مکان هم در بعد داخلی و هم بعد خارجی آن دانست. بر این اساس است که از همان ابتدا امام با بهره گیری از نمادهای مدرن حکومت و سیاست در جهان معاصر و تجارب تاریخی ایران و سایر ملت ها قالبی برای نظام و حکومت تعیین کردند که ضمن حفظ اصول و ارزش ها پاسخگوی نیازها و تحولات جامعه و نسل امروز باشد و با منطق دنیای امروز نیز بسازد.
همین رویکرد بود که قبل از پیروزی انقلاب شعار حکومت اسلامی را به جمهوری اسلامی تغییر داد، و براساس همین رویکرد است که امام در تشریح جمهوری اسلامی با صراحت گفتند این جمهوری همان جمهوری است که در همه جا هست.
در شناخت اندیشه و راه امام شاید امروز توجه به همین مبنا بیش از هر چیز مورد نیاز باشد. متاسفانه این نکته مهم امروز از دو سو مورد غفلت و بی توجهی است و سوءبرداشت ها و گمراهی های سیاسی از سویی و ارائه تصویری غیر واقعی از امام را از سوی دیگر در پی دارد. در یک طرف گروهی تصور می کنند می توان با اقتضائات و ملاک های سال های اولیه انقلاب به مسائل امروز ایران و جهان پرداخت و درباره آنها داوری و تصمیم گیری کرد. در این بینش گمان می رود که با مشابهت سازی مسائل امروز با آن شرایط و مشابه قلمداد کردن تصمیم های امروز با آن تصمیمات انقلابی است که مشکلات کشور و حتی جهان حل می شود.
صاحبان این دیدگاه حفظ ارزش ها و اصولگرایی را در مشابه سازی و مشابه نمایی و تکرار همان روش ها و شعارهای سه دهه قبل می بینند. حاصل این تفکر آن است که به رغم تغییرات گسترده و عمیقی که هم در نظام بین الملل و هم عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در کشور صورت گرفته است، عدم توجه به شرایط و مقتضیات زمان و مکان به نوعی اخباری گری و جزمیت منتهی شده و لطمات جبران ناپذیری به کشور وارد کند.
چنین رویکردی از یک سو شناخت مسائل واقعی و تصمیم گیری درباره آنها را از مسیر عقلانی و علمی خارج می کند و از سوی دیگر تصویری غیر واقعی و غیر منطقی از انقلاب اسلامی و مسائل آن دوران به نسل جدیدی که آن مقطع مهم را ندیده است ارائه می کند. در طرف دیگر بینشی قرار می گیرد که با ملاک ها و مقتضیات امروز حوادث و تحولات دوران انقلاب و عملکرد امام راحل را در سه دهه قبل ارزیابی و تحلیل می کند.
این رویکرد نیز همچون رویکرد اول دور از واقعیت و گمراه کننده است و در نهایت به نادیده گرفتن زمینه ها، ضرورت ها و دستاوردهای دوران انقلاب و دفاع مقدس و امثال آن و رشد نوعی گسستگی و بی حافظگی تاریخی می انجامد.
در صورتی که ارزیابی آن دوران در ظرف زمانی و مکانی خود نتایج و دستاوردهای کاملاً متفاوتی را در پی دارد که توجه به آنها می تواند محرک و پیش برنده جامعه ما در این دوران نیز باشد. این دو رویکرد هرچند در تقابل با یکدیگرند اما در عمل تقویت کننده همدیگر هستند. برجستگی مهم اندیشه و راه حضرت امام که امروز نیز همچنان می تواند راهگشا و سرنوشت ساز باشد این بود که امام هرگز در گذشته متوقف نمی ماندند و اسیر گذشته نمی شدند، همواره با تحولات زمانه حرکت می کردند و در برابر مسائل جامعه با حفظ اصول ولی با توجه به شرایط و اقتضائات زمان و مکان تصمیم مناسب را می گرفتند.
شاید همین رویکرد بود که موجب شد بیشترین مرزهای نظری و عملی امام در آخرین سال های عمر را مرزبندی های صریح و قاطع با تحجر و واپسگرایی تشکیل دهد و تا به آنجا پیش رود که ایشان شهادت در این راه را آرزو کنند. چنین است که باید از امام به عنوان فقیه، عارف، سیاستمدار و مبارزی ماندگار که به نام خدا، راه هایی نو در برابر مردم و با مردم گشود، همچنان بیاموزیم.