25-11-2020، 10:32
وقتی رسیدیم به رخت خوابنرسیده خوابم برد.داشت چشمام گرم میشد که بردیا اومد بالا سرم.
-پری بیداری؟
-ارره
-میگما من از این به بعد ظهرا میبرمت یادت باشه.
من-اوهوم
-ساعت ۶ بیدار باشیا
من-با بابا که برم بهتره.ساعت ۶ اخه.؟
-اخه بابا دیگه نمیتونه ببرتت
-چرا
-نمیدونم
-حالا تو برو تا فردا هم خدا بزرگه.بزار بخوابم.
پاشد و رفت.
فردا:
بردیا-پریا بیدار شدی؟
من-ارهههههههههه
-خوب چرا داد میزنی؟
-مریضم!میفهمی یا بیشتر بگم؟
دستاشو به نشونه تسلیم اورد بالا.
-صاحب کار جدیدک یه وقت اخراجت نکنه؟
با شنیدن اسم صاحب کار جدید برق سه فاز از کلم پرید.
من-بردیا میخوام لباس عوض کنم.
-من؟اها ببخشید
از اتاق رفت بیرون.خندم گرفت.
من-بردیا بیا سوار شو دیگه!
-اومدم
سوار شد.
من-لاو ترکونیات رو بزرا برای بعد.همین الانش ۱۰ دقیقه دیر کردم.گاز بده.
خنده ای کرد و گفت:بشین بریم.
............
با سرعت به سمت رستوران دویدم.اوه اوه !بدبخت شدم! دیر رسیدم.
تارا-پریای عنتر چرا دیر اومدی؟راستی با میر هم درباره شرایطامون حرف زدیم .حقوقمون هم گفت.
من-پس با این حساب دیگه.....
تارا-اونو ولش کن برو تو اتاقش کارت داره.
ترستمام وجودم روگرفته بود.
در زدم.
-بیا تو
اخم خیلی وحشتناکی کرده بود.
-برای چیدیر اومدی؟
من-ترافیک بود.
-که کرافیک بود؟
من-بله
-خونتون کجاست؟
من-خونمون سمت............ .
چشاش گرد شد.
-دانشگاه میری؟
من-بله
-کی؟
من-این هفته رو مرخصی گرفته بودم برای اضافه کاری.
-برایچی اضافه کاری؟
-پری بیداری؟
-ارره
-میگما من از این به بعد ظهرا میبرمت یادت باشه.
من-اوهوم
-ساعت ۶ بیدار باشیا
من-با بابا که برم بهتره.ساعت ۶ اخه.؟
-اخه بابا دیگه نمیتونه ببرتت
-چرا
-نمیدونم
-حالا تو برو تا فردا هم خدا بزرگه.بزار بخوابم.
پاشد و رفت.
فردا:
بردیا-پریا بیدار شدی؟
من-ارهههههههههه
-خوب چرا داد میزنی؟
-مریضم!میفهمی یا بیشتر بگم؟
دستاشو به نشونه تسلیم اورد بالا.
-صاحب کار جدیدک یه وقت اخراجت نکنه؟
با شنیدن اسم صاحب کار جدید برق سه فاز از کلم پرید.
من-بردیا میخوام لباس عوض کنم.
-من؟اها ببخشید
از اتاق رفت بیرون.خندم گرفت.
من-بردیا بیا سوار شو دیگه!
-اومدم
سوار شد.
من-لاو ترکونیات رو بزرا برای بعد.همین الانش ۱۰ دقیقه دیر کردم.گاز بده.
خنده ای کرد و گفت:بشین بریم.
............
با سرعت به سمت رستوران دویدم.اوه اوه !بدبخت شدم! دیر رسیدم.
تارا-پریای عنتر چرا دیر اومدی؟راستی با میر هم درباره شرایطامون حرف زدیم .حقوقمون هم گفت.
من-پس با این حساب دیگه.....
تارا-اونو ولش کن برو تو اتاقش کارت داره.
ترستمام وجودم روگرفته بود.
در زدم.
-بیا تو
اخم خیلی وحشتناکی کرده بود.
-برای چیدیر اومدی؟
من-ترافیک بود.
-که کرافیک بود؟
من-بله
-خونتون کجاست؟
من-خونمون سمت............ .
چشاش گرد شد.
-دانشگاه میری؟
من-بله
-کی؟
من-این هفته رو مرخصی گرفته بودم برای اضافه کاری.
-برایچی اضافه کاری؟