09-03-2019، 16:22
صدای خشم از درِ اول بود ، عاشقانه هاش از درِ بعد بود
دعای یک زن عین یه مادر ، گلوله شکافتش سینه ی مردو
بود صدای فقر اخبارِ جنون ، برهنه دهن توو اذهانِ عُموم
گلوله شکافتش گلوی فردو ، سکوت گرفت راهرو رو
من متولدِ راه رو ام ، رطوبت دیوار و نم
خیلی سالو دوییدم توو خودم بی حال و خم
شیشه ای رو ندیدم ، پشتش باشه چیزی جز من
شد برا من طبیعت این پوشش سنگی که خیسه و سرد
کلی تَه سیگار پشتِ تصمیمام توو پیچِ آخر راهرو
روبروم سفید پشتِ سر سیاه رویِ من نخورد بارکد
شاهی ام که تووش سرباز داشت ماهی هم که تووش صد سال داشت
زِمزمم پیچید توو گوشت که سقوط حکم پرواز داشت
از شروعِ این بازی ، هر روز تکرار و تکرار
انتهای این راهرو ، کجا میرسه این بار
توو عمقِ نفس هام ، یه آه نشسته انگار
یه گلوله توو سرم ، گذشتم ریخت رو دیوار
از شروعِ این بازی ، هر روز تکرار و تکرار
انتهای این راهرو ، کجا میرسه این بار
توو عمقِ نفس هام ، یه آه نشسته انگار
بس که مُردم توو این راه ، مرگ و سایه ام من این بار
من صدایِ اونور دیوارم ، میتونی صدامو بشنوی
تو تنها درِ ساکت اینجایی ، میتونی مرزا رو بشکنی
چی هستی که بُغضت میکشه گلمو ناخن
چی هستی که بودنت میکنه روحمو آروم
کی هستی دِ روانی بگو من میدونم که این در باز میشه به روم
میشنوم نبضاتو میکوبم به تووم ، میبینیم حس میشم میدونم بدون
نصف آدم نصف روح ، حس باور بهم بود
نصف تارم نصف پود ، نصف خاکم نصف کود
قلب دیوار پُر روزنه بود ، تاریکی میداد یه فرصتِ نور
که شاید بتونه بسازه رویاشو توویِ اعماق با معظلِ اون
رویِ فکرش یه ضربدر زرد ، روزایِ رفتشو زد سرِ ضرب
بازی أ قبل هم مسخره تر ، هم زندست اینجا هم بستر بعد
اسبابتو جمع کن که این آخرین صلحم با توئه
این لحظه ی خروجمونه سرودِ سقوطِ این پُله
من از شهرِ فرشته هام ، قرمز تووی نوشته هام
خداحافظ سر خورده ها ، خالی های اینجا تا پُرش
از شروعِ این بازی ، هر روز تکرار و تکرار
انتهای این راهرو ، کجا میرسه این بار
توو عمقِ نفس هام ، یه آه نشسته انگار
یه گلوله توو سرم ، گذشتم ریخت رو دیوار
از شروعِ این بازی ، هر روز تکرار و تکرار
انتهای این راهرو ، کجا میرسه این بار
توو عمقِ نفس هام ، یه آه نشسته انگار
بس که مُردم توو این راه ، مرگ و سایه ام من این بار