امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نگاهی به ملک الموت، گم شدگانِ جاده تقدیر

#1
عده ای پس از شرکت در یک مهمانی متوجه میشوند که به دلیلی ناشناخته و مرموز نمی توانند از یک اتاق خارج شوند....
این خلاصه داستان فیلمی معروف از لوییس بونوئل است. در ابتدا آنچه جلوه نمایی میکند یک خانه مجلل و تعدادی بورژوا با اداهای بورژوایی خود هستند. فیلم را به دو بخش میتوان تقسیم کرد: بخش اول در مهمانی و بخش دوم گرفتار شدن در اتاق. فیلم را میتوان به هفت سکانس زیر نیز تقسیم کرد:

1- تدارک برای مهمانی
2- مهمانی
3- گرفتار شدن در اتاق
4- تلاش برای بقا
5- انتظار
6- خروج
7- کلیسا

سه سکانس ابتدایی را میتوان در بخش نخست و چهار سکانس انتهایی را در بخش دوم تقسیم کرد. در بخش اول نخست شاهد مهیا شدن تدارکاتی برای آغاز یک مهمانی هستیم. همچنین مستخدمین خانه که هرکدام به یک شکل از خانه خارج میشوند. سپس شاهد مهمانی مجلل خانه ادموندو نوبیله هستیم. تفریحات بورژوایی به کلیشه ای ترین شکل خود نمایش داده میشوند. مضحک، بی معنا و خسته کننده. پس از نواختن پیانو توسط بلانکا شاهد اتفاق عجیبی هستیم. مهمانان خداحافظی نمیکنند و در خانه ادموندو میمانند. صبح فردا مهمانان متوجه میشوند که نمیتوانند از اتاقی که در آن گرد هم آمده بودند خارج شوند. مهمترین و در عین حال ساده ترین سوالات در این بخش رخ میدهد. چرا نمیتوانند از اتاق خارج شوند؟ آیا طلسم یا جادویی وجود دارد؟ بین اتاق و سالن دیگر حتی یک در هم وجود ندارد. پس چه چیزی این افراد را در اتاق گرفتار کرده است؟ چطور خولیو، پیشخدمت خانه از سوی دیگر توانست وارد اتاق شود اما بعد هنگام خروج قادر نبود؟ سوالاتی که تا پایان فیلم هم به درستی به آنها پرداخته نمیشود و پاسخهای آنها کشف نمیشود.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نگاهی به ملک الموت، گم شدگانِ جاده تقدیر 1

پیش ازینکه به بخش دوم بپردازیم لازم است به چند عنصر ساختاری در بخش نخست پرداخته شود. در سکانس اول شاهد تکرار برخی از صحنه ها هستیم. بونوئل درباره این تکرارها در کتاب خاطراتش اینطور مینویسد:

«بعد از مونتاژ فیلم، فیگوئروآ که مدیر فیلم برداری بود مرا کنار کشید و گفت:
- لوییس یک چیز ناجوری پیش آمده.
+ چی شده؟
- صحنه ورود مهمانها توی فیلم تکرار شده.
نمیدانم او که خودش هر دو صحنه را فیلمبرداری کرده بود چطور توانسته بود باور کند که هم من و هم تدوین کننده فیلم چنین اشتباه فاحشی مرتکب شده باشیم!»


به جز صحنه ورود مهمانان که در ابتدای سکانس دوم تکرار میشود دو صحنه دیگر نیز تکرار میشود. یکی قدردانی ادمودنو از سیولیا سر میز شام و دیگری صحنه مواجهه کریستین اوگالده و لئاندرو گومز. صحنه مواجهه بسیار عجیب تر از دو صحنه دیگر تکرار میشود. اولین مواجهه به صورت معارفه توسط یک دوست مشترک شکل میگیرد که این دو را به هم معرفی میکند. در صحنه ای که کمی جلوتر به آن میرسیم لئاندرو درحال خوردن قرصهایش هست که ناگهان کریستین را میبیند و گویی کریستین دوست قدیمی اوست که سالها یکدیگر را ملاقات نکرده اند. پس از نواختن پیانو مجددا این دو به شکل دو غریبه توسط آلبرتو، رهبر اکستر به هم معرفی میشوند.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نگاهی به ملک الموت، گم شدگانِ جاده تقدیر 1

پس از این سکانس دیگر هیچ صحنه ای به این شکل تکرار نمیشود. تمامی این تکرارها متعلق به سکانس مهمانی است. مشخص است که فیلم از عنصر تکرار در سکانس مهمانی، برای اشاره به تکراری بودن، کلیشه ای بودن و خسته کننده بودن انواع رفتار و گفتار در این نوع مهمانی ها استفاده کرده است. در دقایق پایانی سکانس مهمانی، صحنه ای از نواختن پیانو توسط بلانکا دیده میشود. دوربین با یک حرکت پن مروری، از روی بلانکا به سمت محل نشستن سایر مهمانان میرود. یک تکرار مهم دیگر که میتوان آنرا مهمترین تکرار فیلم دانست، همین صحنه است. در پایان سکانس خروج نیز شبیه این صحنه تکرار میشود اما اینبار وضعیت با قبل فرق دارد. در صحنه اول مهمانان در یک مهمانی مجلل با وضعیتی تمیز و مرتب اما در صحنه دوم با سر و وضعی نامناسب و به هم ریخته هستند. این تغییر به چه دلیل رخ داده است؟

فیلم دو جنبه بسیار واضح دارد. یک جنبه نقد بورژوازی و طبقه سرمایه دار حاکم و جنبه دیگر نقد مذهب. این دو دیدگاه با یکدیگر تقابل ندارند و از منظر هرکدام که به فیلم نگریسته شود تفاسیری قابل ارائه است. اما در این مطلب بیشتر جنبه مذهبی پرداخته میشود. نقد مذهب در «ملک الموت» از جنبه طرح مساله جبر و اختیار مطرح میشود. شاید این جنبه ای نخ نما و تکراری به نظر برسد و شاید به هیچ عنوان ربطی به مذهب پیدا نکند. بحث جبر و اختیار یک مسئله فلسفی است و مذاهب در سطوحی پایین تر درگیر این مساله هستند. اما نکته حساس و مهم این است که مساله جبر و اختیار عموما بزرگترین تناقض فلسفی ادیان و مذاهب است. اکثر مذاهب نتوانسته اند تکلیف خود را به صورت فلسفی با این موضوع روشن کنند. نهایتا به جهت اینکه تاکید بر اختیار بشر، بسیاری از مذاهب را میتواند از ریشه بزند، بسیاری از آنها بین این دو امر جبر، تقدیر یا همان مشیت الهی را انتخاب کرده اند.

در ابتدای فیلم نمایی از نام خیابانی که خانه ادموندو در آن واقع است دیده میشود: «خیابان مشیت الهی»

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نگاهی به ملک الموت، گم شدگانِ جاده تقدیر 1

فیلم به وضوح در این نما اشاره به موضوع جبر و تقدیرگرایی دارد. در سکانس نخست خدمتکاران خانه یکی پس از دیگری از خانه خارج میشوند. حتی تهدیدهای صاحبخانه کارساز نیست و آنها از اخراج شدن نمیترسند. هیچ چیز نمیتواند آنها را مجبور به ماندن کند. تنها خولیو میماند و به صاحبخانه خدمت میکند که او نیز اسیر اتاق مرموز میشود. سوالی که در طول فیلم ذهن بیننده را به خود معطوف میکند این است: چرا این افراد به سادگی از اتاق خارج نمیشوند؟ ساده ترین کار این است که اراده کنند و از اتاق خارج شوند. پس چرا دست به این اقدام بسیار ساده نمیزنند؟ با هیچ عقلی سازگار نیست که عده ای در اتاقی باشند که حتی در نداشته باشد، اما نتوانند از آن خارج شوند! در خلاصه فیلم گفته میشود که به علتی مرموز و ناشناخته این افراد در اتاق ماندگار شده اند. اما مساله این است که هیچ علت ناشناخته ای وجود ندارد. این مساله در سکانس خروج به وضوح دیده میشود. لتیسیا به سادگی اما با شعف خاصی میگوید: "دیروقت است و باید برویم". مهمانان تنها کشف میکنند که فقط باید اراده کنند و بروند. همین و بس.

فیلم بدین ترتیب نشان میدهد که اگر امور خارج از اختیار انسان باشد و بنای امور بر مشیت و تقدیر باشد چه وضعیت اسفناک و خنده داری رخ میدهد. «ملک الموت» یک کمدی سیاه است و نشان میدهد که بدون اختیار، چگونه افراد از انسانیت دور میشوند. در این میان کم تحمل بودن طبقه بورژوای جامعه نیز به تصویر کشیده میشود. اما تمامی آن رفتارهای وحشیانه و به دور از انسانیت را میتوان به خروج مهمانان از انسانیت نسبت داد.
بونوئل مدت شش سال در فرانسه زندگی کرده است. هرچند زمان حضور او در فرانسه با فراگیر شدن تفکرات اگزیستنسیالیستی در این کشور فاصله دارد، اما شیوه نگرش سارتری به مساله انسان و اصالت بشر را میتوان در «ملک الموت» و دیدگاهش نسبت به مساله اختیار یافت.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نگاهی به ملک الموت، گم شدگانِ جاده تقدیر 1

سارتر عقیده داشت که انسان تنها موجودی است که وجودش بر ماهیتش مقدم است. در کتاب «هستی و نیستی» درباره اختیار بشر اینچنین مینویسد:
«تنها انسان است كه چون فاعل مختار است، خودش، خودش را مي‌سازد. اما حيوانات هر كدام براي خودشان ساختاري طبيعي (=غير اختياري) دارند و به طور غريزي، رفتار خاص خود را دارند؛ اما انسان چون فاعل مختار است، خودش، خودش را مي‌سازد. هر انسان يك موجود خودساخته است. تنها چيزي كه در انسان‌ها، مشترك و ثابت است، اختيار است.»

علاوه براینکه مهمانان قادر به خروج نیستند، افراد دیگر نیز از خارج قادر به وارد شدن به خانه نیستند. ارتباط اعضای خانه با خارج به طول کل قطع شده است. آنها عملا دیگر وجود ندارند. به زبانی دیگر فیلم تلویحا نشان میدهد که اگر تقدیر و مشیت الهی اصل و اساس دنیا بود دیگر انسان وجود نداشت. همانطور که وجود مهمانان داخل خانه منتفی شد. با توجه به این دیدگاه سارتر، میتوان وجود حیوانات در داخل خانه و کلیسا را نیز توجیه کرد. سکانس پایانی، در کلیسا و پس از خواندن دعا، مجددا همان مساله رخ میدهد و حاضرین در کلیسا نمیتوانند از آن خارج شوند. مجددا درب کلیسا باز است. اما اینبار کشیش نمیتواند خارج شود و در کلیسا باقی میماند. همهمه ای در کلیسا ایجاد میشود و میفهمیم مجددا همان ماجرا تکرار شده است. مجددا عنصر تکرار در فیلم مشاهده میشود.

از دیدگاه نقد تقدیرگرایی، برای عنصر تکرار در فیلم توجیهی وجود دارد. اگر به زندگی واقعی نگریسته شود، اختیار بشر، علت یا حداقل یکی از علل مهم تکراری نبودن زندگی اوست. در فیلم هرجاکه تکرار رخ میدهد برای مهمانان یا همان بی اختیارهای فیلم است. مستخدمین و آشپز مختارند. آنها مجبور به ماندن نمیشوند. حتی با تهدید اخراج با اختیار خود به دنبال آنچه میخواهند میروند. اما آنها که اختیار ندارند محکوم به سکون و زندگی تکراری هستند. نکته ای که پس از دیدن «ملک الموت» بسیار به چشم می آید نبوغ بونوئل پس از سالها فیلمسازی است. اتفاقی که برای بسیاری از فیلمسازان رخ نمیدهد و در دوران جوانی تمام خلاقیتهای خود را آشکار میکنند و پس از آن دیگر چیزی برای گفتن ندارند. اتفاقی که تا آخرین آثار برای بونوئل رخ نداد.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نگاهی به ملک الموت، گم شدگانِ جاده تقدیر 1
منبع: Salamcinama.ir
.La mort est le remède
پاسخ
 سپاس شده توسط ρσєѕɪ ، red_Queen
آگهی
#2
پی بردن به این‌که بونوئل هوشمندانه شخصیت‌ها و اخلاقیات آن‌ها را انتخاب و جای‌گذاری کرده کار دشواری نیست، اما توجه به نقاط ضعف و قوت هر شخصیت و کنار هم قرار دادن آن‌ها برای پیدا کردن یک الگوی کامل رفتاری کمی بیشتر نیاز به فکر کردن دارد.

فیلم The Exterminating Angel یا «ملک‌الموت» محصول 1962 واقعه‌ای عجیب و سورئال را از دریچه‌ی دوربین یکی از مهم‌ترین کارگردانان تاریخ سینما یعنی «لوئیس بونوئل» روایت می‌کند. در این فیلم که داستان یک میهمانی عجیب را روایت می‌کند، می‌توان ظرافت‌های بسیاری را یافت که بهتر است خودتان آن‌ها را کشف کنید.

سینمای لوئیس بونوئل مملو از نشانه‌ها و صحنه‌های سورئالی است که خود پایه‌گذار اصلی آن محسوب می‌شود. پس از موفقیت فیلم‌هایی همچون «فراموش‌شدگان» و «ویریدیانا» بونوئل که از کار در کشور خود محروم شده بود، دست به ساختِ فیلمی انتقادی از دولتِ ژنرال فرانکو زد.
نتیجه یکی از شاهکارهای سینمای سورئال و یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما است که با دقت بسیار سعی در ارائه‌ی تصویری استعاری از وضعیت حکومت اسپانیا در آن دوران دارد. زمانی که بونوئل را مجبور کرد برخی از فیلم‌های خود را سانسور کند و بالاخره او را از زادگاهش راند.

نگاهی به ملک الموت، گم شدگانِ جاده تقدیر 1

نگاه بونوئل در بسیاری از فیلم‌هایش ممکن است نگاهی سیاسی تعبیر و تلقی شود، اما بدون شک ملک‌الموت یکی از بهترین نمونه‌ها محسوب می‌شود. او به هر حال برای انتخاب‌های خود دلیلی داشته و وقتی همه‌ی تکه‌های پازل، که اتفاقا در فیلم The Exterminating Angel به سختی پیدا می‌شوند را کنار هم می‌گذاریم، می‌توانیم این تصویر را به وضوح تماشا کنیم. تصویری که به جرات می‌توان گفت یکی از جذاب‌ترین روایت‌های سورئال سینما را ساخته است.
در این مطلب برای جلوگیری از لوث شدن داستان فیلم توضیح بیشتری در این باره نخواهیم داد و سعی می‌کنیم به زودی در مطلبی جداگانه به نقد فیلم و بررسی این نشانه‌ها بپردازیم، اما با کمی دقت می‌توانید همه چیز را خودتان دریابید.

فیلم از ابتدا تا انتها با شخصیت‌های خود و واکنش‌ آن‌ها به موقعیت بحرانی پیش آمده جلو می‌رود. اگرچه گاهی دوربین بونوئل از اتاق حبس میهمانان خارج می‌شود و از بیرون به وقایع نگاه می‌کند، جهت‌گیری کارگردان کاملا مشخص اوست. بونوئل تلاش می‌کند بدون برجای گذاشتن ردپایی از خشونت، وضعیت خشن آدم‌های بحران‌زده در کنار هم را به تصویر بکشد. او برای این کار یک دلیلِ سورئال نیاز دارد و نشانه‌ها و لمس‌هایی از سورئالیسم که همواره در سینمای او قابل رصد هستند.

این نشانه‌ها این بار اما به شکلی دیگر نمود پیدا می‌کنند و کلیت داستان را شکل می‌دهند، در حالی که ممکن است در بسیاری دیگر از فیلم‌های ساخته شده توسط بونوئل، آن‌ها را در حاشیه‌ی رویدادها و نهایتا در کنار اتفاقات اصلی در نقش مکمل ببینیم.

نگاهی به ملک الموت، گم شدگانِ جاده تقدیر 1

آن‌چه در این وضعیت اهمیت پیدا می‌کند رفتار آدم‌ها و تلاش آن‌ها برای رهایی است. پی بردن به این‌که بونوئل هوشمندانه شخصیت‌ها و اخلاقیات آن‌ها را انتخاب و جای‌گذاری کرده کار دشواری نیست، اما توجه به نقاط ضعف و قوت هر شخصیت و کنار هم قرار دادن آن‌ها برای پیدا کردن یک الگوی کامل رفتاری کمی بیشتر نیاز به فکر کردن دارد. در حالی که در فیلم The Exterminating Angel بیش از همیشه انسان‌ها درگیر با یک مسئله‌ی واحد هستند، هیچ‌کدام از آن‌ها که اتفاقا از یک طبقه‌ی اجتماعی و به ظاهر هم‌فکر هستند یکسان فکر نمی‌کنند و این تفاوت در اندیشیدن و عمل کردن است که اصل موضوع را شکل می‌دهد.

فیلم The Exterminating Angel یکی از ساخته‌های پر حرف و بسیار ظریف لوئیس بونوئل است. کارگردانی که به جرات می‌توان گفت آثار مشابه بسیار کمی دارد و در هر فیلم خود تلاش کرده تا به جنبه‌ای متفاوت از زندگی انسان‌ها و امیال آن‌ها بپردازد، اگرچه برخی از مضامین تکرار شونده را می‌توان به راحتی در فیلم‌های ساخته شده توسط او پیدا کرد. خیلی ساده می‌توان گفت که The Exterminating Angel یک شاهکار سینمایی است که در هر سکانس خود، ابزاری برای پیدا کردنِ واقعیت موجود در جامعه‌اش را پنهان کرده که تماشاگر با یافتن و دسترسی به آن ابزار موفق به نزدیک شدن به هدف کارگردان می‌گردد.

ایده‌ی فیلم ملک‌الموت یک ایده‌ی بکر و مخصوص بونوئل است و اجرای آن، به غایت هنرمندانه صورت گرفته و به همین خاطر آن را ماندگار کرده است. استفاده‌ی بونوئل از نشانه‌ها و دست‌یازیدن به نقش‌‌های متفاوت انسان‌ها و ایجاد انتظار در مخاطب در بهترین سطح ممکن قرار دارد، اگرچه برخی گاف‌های تصویری و ایرادات جزئی ممکن است تصویر نهایی را خدشه‌دار جلوه بدهند و تماشاگر دقیق را کمی آزار دهد. وقتی همه چیز در پایان با یک راه حل ساده اما هوشمندانه به حالت اول برمی‌گردد، مخاطب متوجه می‌شود که کارگردان دقیقا به دنبال چه چیزی در بین این آدم‌ها می‌گشته و چطور با ایجاد یک مانع بزرگ، آن‌ها را در مخمصه‌ای غیر قابل حل گیر انداخته تا خود واقعی‌شان را نشان دهند و از پشت نقاب‌های زیبا و تجملاتی اجتماعی‌شان بیرون بیایند.
.La mort est le remède
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  فیلم تقدیر شده جشنواره ونیز راهی جشنواره جهانی فیلم فجر شد
  نگاهی دیگر به کرونا به بهانه مستند"لمس مرگ"/کسانی که "مرگ"برایشان عدد نشد!
  نگاهی به سرنوشت شوم بازیگران « Glee » به بهانه مرگ ناگهانی نایا ریورا
  نگاهی به Sex, Lies And Videotape
  نگاهی به وضعیت مدل هایی که به سینما وارد شده اند
  نگاهی به عوامل موفقیت هالیوود از زمان تاسیس تا زمان حال + تصاویر
Star شهلا ریاحی،داریوش‌اسدزاده،پری صابری و.... در قاب یک تقدیر
  نگاهی به موز ها، ساختۀ وودی آلن.
  نگاهی به فیلم "Barry Lyndon 1975"
  ”نگاهی به فیلم توت‌فرنگی‌های وحشی؛ خاطرات یک مُرده”

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان