08-02-2019، 23:05
سلیقۀ من آن است که به جای داشتن مترسک در اطراف خود، بگذاریم غارت شویم. باز هم پای سلیقه در میان است، فقط سلیقه.
دانش طربناک، کتاب سوم، پاره 184
دانش طربناک، کتاب سوم، پاره 184
|
گفتارهایی از فریدریش نیچه - فراسوی نیک و بد |
|||||||||||
08-02-2019، 23:05
سلیقۀ من آن است که به جای داشتن مترسک در اطراف خود، بگذاریم غارت شویم. باز هم پای سلیقه در میان است، فقط سلیقه.
دانش طربناک، کتاب سوم، پاره 184
28-02-2019، 21:17
مزدورانه ترین روش در ضایع کردنِ یک آرمان این است که از آن با دلایل سفسطه آمیز عمداً دفاع کنند.
دانش طربناک، کتاب سوم، پاره 191
07-03-2019، 13:42
من نمی خواهم اخلاق بدهم، اما به کسانی که این کار را می کنند توصیه می کنم که اگر می خواهید هرگونه ارزش و اعتباری را از بهترین چیزها بگیرید مانند گذشتگان همچنان دربارۀ آنها سخن بگویید، آنها را در رأس اخلاق خود قرار دهید و از صبح تا غروب دربارۀ سعادت، فضیلت، آرامش روح، درستکاری و پاداش و جزای طبیعت چیزها صحبت کنید. به موازات آنکه شما بدینگونه صحبت کردید، این چیزهای خوب سرانجام در میان مردم محبوبیت خواهد یافت، و همه به طرفداریِ آنها فریاد بر خواهند کشید. اما از همین لحظه، هر آنچه طلا بود زائل می شود و حتی هر چیزی که حاویِ طلاست به سرب بدل خواهد شد.
در حقیقت، شما در هنر کیمیازدایی و در بی ارزش ساختن چیزها استاد شده اید! اما یک بار هم به عنوان آزمایش نسخۀ دیگری بردارید تا خلافِ چیزی را که دنبالش هستید به دست آورید؛ یعنی این چیزهای عالی را نفی کنید، تمجید عوامل را از این چیزها بگیرید، از گسترش آنها جلوگیری کنید، آنها را دوباره به شرم روح های تنها بدل سازید، و بگویید که اخلاق میوه ممنوعه است. شاید در آن صورت آن دسته از مردانی را که اهمیت دارند، یعنی گروه قهرمانان را بتوانید به طرف آرمان خود جذب کنید. البته در این صورت، این آرمان باید هراس را الغا کند، نه انزجاری را که تاکنون القا می کرد. در واقع، آیا انسان وسوسه نمی شود که همانند استاد اکارت [عارف آلمانی] بگوید که: «من از خدا می خواهم که مرا از خدا نجات دهد.» فریدریش نیچه، دانش طربناک، کتاب پنجم
07-03-2019، 14:12
آری دوستِ من، تو همسایگانِ خویش را مایهیِ عذابِ وجدانی. زیرا شایستهی تو نیستند. از این رو از تو بیزار اند و آرزومندِ مکیدنِ خونِ تو اند.
همسایگانات همیشه مگسانِ زهرآگین خواهند بود و آنچه در تو بزرگ است، همان بایدِشان زهرآگینتر و هرچه مگسوارتر کند. بگریز، دوستِ من، به تنهاییات بگریز! بدانجا که بادی تند و خنک وزان است! سرنوشتِ تو مگس تاراندن نیست. نیچه،چنین گفت زرتشت،درباره مگسان بازار
خواست و ارادۀ جاودان ساختن هم به دو تفسیر نیاز دارد:
از طرفی این خواست می تواند ناشی از عشق و سپاس باشد (در این صورت هنری که از آن زاده می شود همیشه هنر تمجید و به عرش اعلی بردن است، چنان که روبنس ستایشگری شورانگیز می شود، حافظ رندی باوقار و گوته روشن بین و خیرخواه. این هنر بر هر چیزی نوری می تاباند و هر چیز کوچک خود را در هاله ای از نور قرار می دهد.) اما از طرف دیگر این خواست می تواند تمنای مردی درمانده باشد که به شدن رنج می کشد و با شکنجه های بی رحمانه دست به گریبان است و می خواهد مهر طبیعت آزردۀ خویش را به هر آنچه که شخضی و خاص اوست به صورت قانونی عام و گریزناپذیر بزند: مردی که در حقیقت با ثبت و ضبط تصویر خود و تصویر عذاب خود با سوزاندن هر چیز انتقام می گیرد. این شکل آخر نیاز به جاودان ساختن، همان بدبینیِ رمانتیک در رساترین شکل خود است، خواه به صورت فلسفۀ اراده، با شوپنهاور ظاهر شود یا نزد واگنر به صورت موسیقی متجلی گردد. این همان بدبینیِ رمانتیک، آخرین واقعۀ بزرگ در تاریخ مقدرات بشر است. فریدریش نیچه، دانش طربناک، کتاب پنجم، پاره 370
08-03-2019، 16:21
ای جادوگرِ زمان، لحظات از دهان کف آلودِ تو،
آرام، یکی پس از دیگری، بیرون می آید. من با انزجار فریاد می زنم که: لعنت به ورطۀ ابدیت جهان پولادین و تغییرناپذیر است و گاوِ نرِ خشمگین فریادی نمی شنود. در وجودم با برق خنجز نوشته شده است جهان قلب ندارد و نارضایتی از این وضع بیهوده است. همان، پیوست، قافیه چون دارو
09-07-2019، 21:52
(25-02-2018، 14:38)Actinium نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. اذا نظرت للهاوية ، فهي ستنظر اليك ايضاً .. لا تقاتل الوحوش حتى لا تصبح وحشاً مثلهم..
10-07-2019، 13:51
از این چیزا زیاد شنیدم
(10-07-2019، 13:51)sadra winner نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. نوع مطالعه انسان باید با روش سخنگو کردن پرندگان متفاوت باشد. پرندگان سخنگو صرفا از آواهایی که آدمی تولید میکند تقلید می کنند اما آدمی می بایست علاوه بر شنود یا خوانش آواها آنها را هضم و فهم نیز بکند. منظور اینکه صرف «پر کردن گوش» بی شک باعث ملال است؛ مانند غذایی که اگر در جهاز هاضمه مراحل جذب و هضم را طی نکند به اصطلاح سر دل می نشیند و انسان رو-دل می کند. پس مطالعه خوب مطالعه ای است که آدمی در طی آن مانند فرایند یک گوارش خوشایند جذب و دفع عالی داشته باشد و حتی گاز معده ای نیز اگر شد آخرش رها کند! البته عده ای فرایند مطالعه کتاب را به آمیزش جنسی تشبیه کرده اند که به خاطر محظورات سنی و قانونی سایت از بیان آن در می گذریم. | |||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
تلقی فریدریش نیچه درباره حافظ | |||||
سخنان فردریش نیچه |