دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بايد خاطر نشان شد كه لفظ پيامبر در زبان فارسى بصورت عام بكار مى رود وشامل رسول ونبى هر دو مى شود در حاليكه در لسان آيات و روايات ، اين دو از هم تفكيك شده اند . لذا بهتر است در اينجا فرق نبى و رسول و امام را كه در روايات نيز چنين آمده ، بازگو كنيم . در ابتدا روايتى را از كتاب شريف اصول كافى مى آوريم كه به بيان فرق اين سه عنوان پرداخته است : « عَلِىُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ قَالَ كَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمَعْرُوفِىُّ إِلَى الرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِى مَا الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِىِّ وَ الْإِمَامِ قَالَ فَكَتَبَ أَوْ قَالَ الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِىِّ وَ الْإِمَامِ أَنَّ الرَّسُولَ الَّذِى يُنْزَلُ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَيَرَاهُ وَ يَسْمَعُ كَلَامَهُ وَ يُنْزَلُ عَلَيْهِ الْوَحْىُ وَ رُبَّمَا رَأَى فِى مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْيَا إِبْرَاهِيمَ ع وَ النَّبِىُّ رُبَّمَا سَمِعَ الْكَلَامَ وَ رُبَّمَا رَأَى الشَّخْصَ وَ لَمْ يَسْمَعْ وَ الْإِمَامُ هُوَ الَّذِى يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ لَا يَرَى الشَّخْصَ الكافى » ( ج 1 ، ص 176 ، باب الفرق بين الرسول و النبى و المحدث ) . از حضرت امام رضا ( ع ) بوسيله نامه پرسيده شد كه فرق بين رسول و نبى و امام چيست ؟ امام ( ع ) فرمودند يا اينكه نوشتند : فرقشان اين است كه همانا رسول كسى است كه جبرئيل ( ع ) بر او نازل مى شود و او وى را مى بيند و سخنش را هم مى شنود و بر او وحى نازل مى كند و چه بسا در خواب هم او را ببيند مانند رؤياى حضرت ابراهيم ( ع ) . اما نبى كسى است كه بسا همان كلام را بشنود وچيزى نبيند و چه بسا ببيند ولى چيزى نشنود . وامام كسى است كه كلام فرشه را مى شنود ولى شخص او را نمى بيند . اين فرقهايى بود كه در اين روايت بصورت شفاف تبيين شده بود ولى علماء نيز فرقهايى در رابطه با اين سه عنوان از برگزيدگان الهى ، بيان كرده اند كه بصورت اختصار به آن اشاره مى شود . نبى و رسول كسى است كه راه را بر مردم آشكار كند وارائه راه و طريق مى كند ولى امام با سيطره اى كه بر ملكوت انسان ها دارد دست آنها را گرفته و با خود همراه مى كند و مردم را به پيمودن راه وامى دارد . براين اساس مقام امامت از نبوت بالاتر است و به همين دليل ، ابراهيم خليل ، مدتها پس از آنكه به پيامبرى رسيد و پس از پيروزى در امتحانهاى متعدد ، به مقام امامت نائل آمد . البته توجّه شود كه برخى از انبياء نيز امام بوده اند . قرآن كريم در داستان حضرت ابراهيم ( ع ) تصريح مىكند كه : مقام امامت در اواخر عمر ابراهيم ( ع ) و پس از اين كه از مقام نبوت برخوردار بود و از آزمايشهاى مختلف الهى سربلند بيرون آمد ، به آن حضرت اعطا شد : وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِى ياد آور هنگامى كه خداوند ، ابراهيم را به امورى چند ، امتحان فرمود و او همه را به درستى به جا مىآورد ، خداوند به او گفت : من تو را امام قرار خواهم داد . ابراهيم عرض كرد : آيا اين مقام امامت را به فرزندان من نيز عطا مىفرمايى . ( بقره / 124 ) . از اين آيه فهميده مىشود قضيه اعطاى امامت ، در سنين پيرى آن حضرت و بعد از تولد اسماعيل و اسحاق و اسكان اسماعيل و هاجر در مكه و امتحان ذبح فرزند بوده است . چون حضرت ابراهيم ( ع ) سؤال مىكند : آيا مقام امامت به فرزندان من هم عطا مىشود درحالى كه حضرت ابراهيم تا سنين پيرى ، فرزندى نداشتند و در ساليان آخر عمرشان ، خداوند اسماعيل و اسحاق را به ايشان اعطا كرد . و امام كسى است كه از وجودى برتر ، در عصر خود برخوردار بوده ، در نقطه اوج و قله هرم هستى قراردارد . به همين جهت باطن امام ، همانند باطن پيامبر ، با نور ولايت حق روشن بوده ، با عالم حقايق و معانى غيبى ارتباط دارد . امام ، همانند پيامبر ، واسطه فيض ميان خلق و حق ، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حريم وحى و شريعت است . امّا پيامبر نيست يعنى ، مسؤوليت نبوّت و رسالت را به او ندادهاند و به آن صورت كه بر پيامبران وحى مىشده است به آنان آموزههاى غيبى و شريعت وحى نشده است امّا تمام آنچه بر انبياء گذشته وحى شده در پيش اوست . پس نبى عنوان عامى است به اين بيان كه هر رسولى نبى است ولى هر نبيى رسول نيست . يعنى تمام پيامبران از مقام نبوت برخوردار بودند و خبر هاى غيبى به آنها داده مى شد وبا فرشته وحى ارتباط داشند ولى همه رسول نبودند . و امامت هم منصبى الهى است كه خداوند به بندگان خاص خود از انبياء واولياء عطا كرده و عده قليلى از پيامبران بوداند كه به مقامى رسيده بودند كه به امامت هم برگزيده شوند ، مانند حضرت ابراهيم ( ع ) و پيامبر اسلام حضرت محمد ( ص ) . و از اولياى الهى ، امامان معصوم شيعه نيز داراى چنان مقام عصمتى هستند كه خداوند متعال آنها را بعنوان پيشواى مسلمين و وصى پيامبر بر گزيد . در انتها چند كتاب نيز معرفى مى شود كه براى مطالعه بيشتر مى توانيد به آنها مراجعه نماييد : 1 - آموزش كلام اسلامى ، سعيد مهر ، ج 2 ، ص . 12 2 - امام شناسى ، علامه تهرانى ، ج . 1 3 - راهنماشناسى ، آيت ا . . . محمد تقى مصباح ، ج 2 ، ص 613
بايد خاطر نشان شد كه لفظ پيامبر در زبان فارسى بصورت عام بكار مى رود وشامل رسول ونبى هر دو مى شود در حاليكه در لسان آيات و روايات ، اين دو از هم تفكيك شده اند . لذا بهتر است در اينجا فرق نبى و رسول و امام را كه در روايات نيز چنين آمده ، بازگو كنيم . در ابتدا روايتى را از كتاب شريف اصول كافى مى آوريم كه به بيان فرق اين سه عنوان پرداخته است : « عَلِىُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ قَالَ كَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمَعْرُوفِىُّ إِلَى الرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِى مَا الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِىِّ وَ الْإِمَامِ قَالَ فَكَتَبَ أَوْ قَالَ الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِىِّ وَ الْإِمَامِ أَنَّ الرَّسُولَ الَّذِى يُنْزَلُ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَيَرَاهُ وَ يَسْمَعُ كَلَامَهُ وَ يُنْزَلُ عَلَيْهِ الْوَحْىُ وَ رُبَّمَا رَأَى فِى مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْيَا إِبْرَاهِيمَ ع وَ النَّبِىُّ رُبَّمَا سَمِعَ الْكَلَامَ وَ رُبَّمَا رَأَى الشَّخْصَ وَ لَمْ يَسْمَعْ وَ الْإِمَامُ هُوَ الَّذِى يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ لَا يَرَى الشَّخْصَ الكافى » ( ج 1 ، ص 176 ، باب الفرق بين الرسول و النبى و المحدث ) . از حضرت امام رضا ( ع ) بوسيله نامه پرسيده شد كه فرق بين رسول و نبى و امام چيست ؟ امام ( ع ) فرمودند يا اينكه نوشتند : فرقشان اين است كه همانا رسول كسى است كه جبرئيل ( ع ) بر او نازل مى شود و او وى را مى بيند و سخنش را هم مى شنود و بر او وحى نازل مى كند و چه بسا در خواب هم او را ببيند مانند رؤياى حضرت ابراهيم ( ع ) . اما نبى كسى است كه بسا همان كلام را بشنود وچيزى نبيند و چه بسا ببيند ولى چيزى نشنود . وامام كسى است كه كلام فرشه را مى شنود ولى شخص او را نمى بيند . اين فرقهايى بود كه در اين روايت بصورت شفاف تبيين شده بود ولى علماء نيز فرقهايى در رابطه با اين سه عنوان از برگزيدگان الهى ، بيان كرده اند كه بصورت اختصار به آن اشاره مى شود . نبى و رسول كسى است كه راه را بر مردم آشكار كند وارائه راه و طريق مى كند ولى امام با سيطره اى كه بر ملكوت انسان ها دارد دست آنها را گرفته و با خود همراه مى كند و مردم را به پيمودن راه وامى دارد . براين اساس مقام امامت از نبوت بالاتر است و به همين دليل ، ابراهيم خليل ، مدتها پس از آنكه به پيامبرى رسيد و پس از پيروزى در امتحانهاى متعدد ، به مقام امامت نائل آمد . البته توجّه شود كه برخى از انبياء نيز امام بوده اند . قرآن كريم در داستان حضرت ابراهيم ( ع ) تصريح مىكند كه : مقام امامت در اواخر عمر ابراهيم ( ع ) و پس از اين كه از مقام نبوت برخوردار بود و از آزمايشهاى مختلف الهى سربلند بيرون آمد ، به آن حضرت اعطا شد : وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِى ياد آور هنگامى كه خداوند ، ابراهيم را به امورى چند ، امتحان فرمود و او همه را به درستى به جا مىآورد ، خداوند به او گفت : من تو را امام قرار خواهم داد . ابراهيم عرض كرد : آيا اين مقام امامت را به فرزندان من نيز عطا مىفرمايى . ( بقره / 124 ) . از اين آيه فهميده مىشود قضيه اعطاى امامت ، در سنين پيرى آن حضرت و بعد از تولد اسماعيل و اسحاق و اسكان اسماعيل و هاجر در مكه و امتحان ذبح فرزند بوده است . چون حضرت ابراهيم ( ع ) سؤال مىكند : آيا مقام امامت به فرزندان من هم عطا مىشود درحالى كه حضرت ابراهيم تا سنين پيرى ، فرزندى نداشتند و در ساليان آخر عمرشان ، خداوند اسماعيل و اسحاق را به ايشان اعطا كرد . و امام كسى است كه از وجودى برتر ، در عصر خود برخوردار بوده ، در نقطه اوج و قله هرم هستى قراردارد . به همين جهت باطن امام ، همانند باطن پيامبر ، با نور ولايت حق روشن بوده ، با عالم حقايق و معانى غيبى ارتباط دارد . امام ، همانند پيامبر ، واسطه فيض ميان خلق و حق ، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حريم وحى و شريعت است . امّا پيامبر نيست يعنى ، مسؤوليت نبوّت و رسالت را به او ندادهاند و به آن صورت كه بر پيامبران وحى مىشده است به آنان آموزههاى غيبى و شريعت وحى نشده است امّا تمام آنچه بر انبياء گذشته وحى شده در پيش اوست . پس نبى عنوان عامى است به اين بيان كه هر رسولى نبى است ولى هر نبيى رسول نيست . يعنى تمام پيامبران از مقام نبوت برخوردار بودند و خبر هاى غيبى به آنها داده مى شد وبا فرشته وحى ارتباط داشند ولى همه رسول نبودند . و امامت هم منصبى الهى است كه خداوند به بندگان خاص خود از انبياء واولياء عطا كرده و عده قليلى از پيامبران بوداند كه به مقامى رسيده بودند كه به امامت هم برگزيده شوند ، مانند حضرت ابراهيم ( ع ) و پيامبر اسلام حضرت محمد ( ص ) . و از اولياى الهى ، امامان معصوم شيعه نيز داراى چنان مقام عصمتى هستند كه خداوند متعال آنها را بعنوان پيشواى مسلمين و وصى پيامبر بر گزيد . در انتها چند كتاب نيز معرفى مى شود كه براى مطالعه بيشتر مى توانيد به آنها مراجعه نماييد : 1 - آموزش كلام اسلامى ، سعيد مهر ، ج 2 ، ص . 12 2 - امام شناسى ، علامه تهرانى ، ج . 1 3 - راهنماشناسى ، آيت ا . . . محمد تقى مصباح ، ج 2 ، ص 613