08-12-2011، 20:07
متن سخنراني كورش زعيم در پاسارگاد :
✿در اين پنجمين سال برپايي روز جهاني كورش و سومين سال بنيانگذاري اين روز بنام روز ملي ايران، من ايراني بودن شما را در اين روز خجسته شادباش مي گويم. بيشتر ما كه در اينجا گرد آمده ايم و اين روز فرخنده ملي را بزرگ مي داريم، در اين پندار هستيم كه كورش فردي استثنايي و بي همتا در جامعه ايراني بوده است. در صورتيكه اينجور نيست. كورش يك ايراني راستين بود، زيرا در خانواده و جامعه ايراني پرورش يافته و آموزش ديده بود. در آن زمان، هزاران هزار كورش در ايران مي زيستند كه ما يكي از آنان را كه بخت پادشاهي و جاودانگي يافتن در تاريخ را پيدا كرد مي شناسيم. در آن زمان جامعه ايراني كورش مي پروراند. پدر او كورش بود، دوستانش كورش بودند، مربيانش كورش بودند، مادرش كورش بود، همسرش كورش بود و فرماندهانش همه كورش. ما صدها سال است كه بعلت تحميل انديشه ها، گفتار و كردار ناايراني، از آن فرهنگ زيباي آدم ساز درست انديشي، راستگويي، گفتار و كردار نيك فاصله گرفته ايم و ديگر ايراني راستين نيستيم. اينكه ما كورش را اينگونه گرامي مي داريم، نشانگر آن خواهش و آرزوي دروني ماست كه دوباره ايراني باشيم.
در آن دوران، يك دولتمرد هرگز دروغ نمي گفت، در اين دوران هرگز راست نمي گويد. در آن دوران، سردمدارن كشور نه تنها به خزانه ملت دست دراز نمي كردند، بلكه به خزانه كشورهاي بيگانه تسخير شده هم دست دراز نمي كردند؛ در اين دوران نه تنها خزانه ملت را تهي مي كنند، بلكه كشورهاي بيگانه هم خزانه ملت ما را تهي مي كنند. در آن دوران، هر ديوانسالاري كه دروغ مي گفت يا به مردم خشونت مي كرد يا به حقوق مردم تجاوز مي نمود، بي درنگ نكوهش و از كار بركنار مي شد؛ در اين دوران، ارتقاي درجه مي يابد. در آن دوران، همه مردم فرهيخته جهان متمدن مي خواستند از كشور خود بگريزند و در ايران زندگي كنند؛ در اين زمان، همه ايرانيان فرهيخته ميخواهند از ايران بگريزند و در كشورهاي ديگر زندگي كنند. در آن زمان، حاكميت ايران پيشاهنگ حقوق بشر و نوعدوستي بود؛ در اين دوران، حاكميت ايران به تنها چيزي كه تن در نمي دهد حقوق بشر و نوعدوستي است. در آن زمان، همه مردم جهان متمدن، ايران را دوست و ايراني را گرامي مي داشتند؛ در اين زمان، همه مردم جهان متمدن از ايران گريزانند و به ايراني بدگمان. در آن زمان، ملت ايران داراترين و آسوده زي ترين مردم جهان بودند؛ در اين زمان يكي از فقيرترين و پريشان زي ترين.
اكنون ما ايرانيان بخود آمده ايم، از خواب چند صدساله بيدار شده ايم، خود را در آينه ديده ايم و به وحشت افتاده ايم كه اين ما نيستيم. ما ايراني بوده ايم و ايراني زيسته ايم، و مي خواهيم دوباره ايراني زندگي كنيم؛ ... و اين خواهد شد.
اين شيرملت ايران است كه از خواست ما پشتيباني خواهد كرد و خورشيد مهر ايران را دوباره بر پشت خود بر اين سرزمين و سراسر جهان خواهد تاباند. ما به آنان كه سده هاست ملت ما را در بند انديشه هاي ناسازنده و ناپذيرفتني خود گرفتار كرده اند مي گوييم: برو به پيشه خود برس كه پيشه ملت ايران آزادي و آزادگي است.
اين سبز ايران سبز شادماني و پيشرفت و آباداني است و بازيچه دست هيچ كس و گروه نيست. اين
سپيد ايران سپيد آشتي و دوستي ملت ايران با همه ملت هاي جهان است و ما دست همزيستي و دوستي و همكاري را به سوي همه مردم جهان دراز خواهيم كرد؛ كه ايراني نه تنها مرگ كسي را خواهان نيست بلكه سربلندي همه ملت ها را خواهان است. ما فقط اگر بتوانيم در ميان همه ملتهاي پيشرو و سربلند جهان بدرخشيم و سربلند باشيم ملت ايران هستيم. و اين سرخ ايران نشان تهديد و جنگ خواهي و خونريزي نيست، نشانه عشق و شادابي و انرژِي زندگي است. ما اين عشق و انرژي را به ملتمان باز خواهيم گرداند.
اي تويي كه خورشيد من ايراني را گرفتي تا در تاريكي و ايستايي ذهن تو تصور تنهايي كنم، بدان كه من ذهن مرده تو را آنقدر با جنبش آزادگي خود تكان خواهم داد تا زنده و پويا گردد. من دل تاريك تو را با فرهنگ جهان بين ايرانيم روشن خواهم كرد تا از تاريكخانه خود بيرون آيي.
تو تاريكي انديشه خود را بر من تحميل كردي، ولي من تو را به روشنايي ايراني بودن خواهم كشاند و ستم تو را با مهرباني خود درهم خواهم شكست. من ايراني تا تو را انسان نكنم از پاي نخواهم نشست و لذت و افتخار ايراني بودن را به تو خواهم چشاند.✿
كورش زعيم
پاسارگاد
✿در اين پنجمين سال برپايي روز جهاني كورش و سومين سال بنيانگذاري اين روز بنام روز ملي ايران، من ايراني بودن شما را در اين روز خجسته شادباش مي گويم. بيشتر ما كه در اينجا گرد آمده ايم و اين روز فرخنده ملي را بزرگ مي داريم، در اين پندار هستيم كه كورش فردي استثنايي و بي همتا در جامعه ايراني بوده است. در صورتيكه اينجور نيست. كورش يك ايراني راستين بود، زيرا در خانواده و جامعه ايراني پرورش يافته و آموزش ديده بود. در آن زمان، هزاران هزار كورش در ايران مي زيستند كه ما يكي از آنان را كه بخت پادشاهي و جاودانگي يافتن در تاريخ را پيدا كرد مي شناسيم. در آن زمان جامعه ايراني كورش مي پروراند. پدر او كورش بود، دوستانش كورش بودند، مربيانش كورش بودند، مادرش كورش بود، همسرش كورش بود و فرماندهانش همه كورش. ما صدها سال است كه بعلت تحميل انديشه ها، گفتار و كردار ناايراني، از آن فرهنگ زيباي آدم ساز درست انديشي، راستگويي، گفتار و كردار نيك فاصله گرفته ايم و ديگر ايراني راستين نيستيم. اينكه ما كورش را اينگونه گرامي مي داريم، نشانگر آن خواهش و آرزوي دروني ماست كه دوباره ايراني باشيم.
در آن دوران، يك دولتمرد هرگز دروغ نمي گفت، در اين دوران هرگز راست نمي گويد. در آن دوران، سردمدارن كشور نه تنها به خزانه ملت دست دراز نمي كردند، بلكه به خزانه كشورهاي بيگانه تسخير شده هم دست دراز نمي كردند؛ در اين دوران نه تنها خزانه ملت را تهي مي كنند، بلكه كشورهاي بيگانه هم خزانه ملت ما را تهي مي كنند. در آن دوران، هر ديوانسالاري كه دروغ مي گفت يا به مردم خشونت مي كرد يا به حقوق مردم تجاوز مي نمود، بي درنگ نكوهش و از كار بركنار مي شد؛ در اين دوران، ارتقاي درجه مي يابد. در آن دوران، همه مردم فرهيخته جهان متمدن مي خواستند از كشور خود بگريزند و در ايران زندگي كنند؛ در اين زمان، همه ايرانيان فرهيخته ميخواهند از ايران بگريزند و در كشورهاي ديگر زندگي كنند. در آن زمان، حاكميت ايران پيشاهنگ حقوق بشر و نوعدوستي بود؛ در اين دوران، حاكميت ايران به تنها چيزي كه تن در نمي دهد حقوق بشر و نوعدوستي است. در آن زمان، همه مردم جهان متمدن، ايران را دوست و ايراني را گرامي مي داشتند؛ در اين زمان، همه مردم جهان متمدن از ايران گريزانند و به ايراني بدگمان. در آن زمان، ملت ايران داراترين و آسوده زي ترين مردم جهان بودند؛ در اين زمان يكي از فقيرترين و پريشان زي ترين.
اكنون ما ايرانيان بخود آمده ايم، از خواب چند صدساله بيدار شده ايم، خود را در آينه ديده ايم و به وحشت افتاده ايم كه اين ما نيستيم. ما ايراني بوده ايم و ايراني زيسته ايم، و مي خواهيم دوباره ايراني زندگي كنيم؛ ... و اين خواهد شد.
اين شيرملت ايران است كه از خواست ما پشتيباني خواهد كرد و خورشيد مهر ايران را دوباره بر پشت خود بر اين سرزمين و سراسر جهان خواهد تاباند. ما به آنان كه سده هاست ملت ما را در بند انديشه هاي ناسازنده و ناپذيرفتني خود گرفتار كرده اند مي گوييم: برو به پيشه خود برس كه پيشه ملت ايران آزادي و آزادگي است.
اين سبز ايران سبز شادماني و پيشرفت و آباداني است و بازيچه دست هيچ كس و گروه نيست. اين
سپيد ايران سپيد آشتي و دوستي ملت ايران با همه ملت هاي جهان است و ما دست همزيستي و دوستي و همكاري را به سوي همه مردم جهان دراز خواهيم كرد؛ كه ايراني نه تنها مرگ كسي را خواهان نيست بلكه سربلندي همه ملت ها را خواهان است. ما فقط اگر بتوانيم در ميان همه ملتهاي پيشرو و سربلند جهان بدرخشيم و سربلند باشيم ملت ايران هستيم. و اين سرخ ايران نشان تهديد و جنگ خواهي و خونريزي نيست، نشانه عشق و شادابي و انرژِي زندگي است. ما اين عشق و انرژي را به ملتمان باز خواهيم گرداند.
اي تويي كه خورشيد من ايراني را گرفتي تا در تاريكي و ايستايي ذهن تو تصور تنهايي كنم، بدان كه من ذهن مرده تو را آنقدر با جنبش آزادگي خود تكان خواهم داد تا زنده و پويا گردد. من دل تاريك تو را با فرهنگ جهان بين ايرانيم روشن خواهم كرد تا از تاريكخانه خود بيرون آيي.
تو تاريكي انديشه خود را بر من تحميل كردي، ولي من تو را به روشنايي ايراني بودن خواهم كشاند و ستم تو را با مهرباني خود درهم خواهم شكست. من ايراني تا تو را انسان نكنم از پاي نخواهم نشست و لذت و افتخار ايراني بودن را به تو خواهم چشاند.✿
كورش زعيم
پاسارگاد