18-03-2014، 22:54
ايران در دوره نخستوزيري محمد مصدق، يکي از چالش برانگيزترين و پُرهياهوترين ادوار سياسي تاريخ معاصر خود را سپري نمود. جداي از رويکرد اقتصادي و همچنين سياست خارجي متفاوت نسبت به دولتهاي سابق، مصدق سعي نمود در عرصه داخلي هم از استبداد حاکم بر فضاي سياسي ايران بکاهد. در همين راستا بود که در دوره زمامداري او، مطبوعات زيادي از همه طيفهاي سياسي، اعم از مليگرايان ليبرال و سوسيال، سلطنتطلب، اسلامگرا و کمونيست منتشر شده و آزادانه به ابراز نظرات خود ميپرداختند. البته اعطاي اين آزادي بيان، بدون مناقشه و چالش نبود، بلکه سبب سوءاستفاده برخي نشريات، از فضاي باز سياسي موجود گرديده، و کار به هتک حرمت، افترا و تخطّي از چارچوب قانون منجر ميشد. مسئلهاي که به کرّات، دامن شخصِ نخستوزير وقت ايران را هم گرفته، او را در نوک پيکان حملات لفظي شديد برخي از مطبوعات قرار داد. در اين مقاله کوتاه، نمونههايي از محتواي مطالب يک نشريه (هفتهنامه که به طور متناوب منتشر ميشد) سلطنتطلب با عنوان صبح وصال آورده شده، تا از اين طريق، به رويکرد نشريه مذکور نسبت به نخستوزير ايران، و همچنين چگونگي ايفاي نقشِ آن، به عنوان نمونهاي از عناصر سلطنتطلب، در تضعيف و سقوط دولت دکتر مصدق پي برده شود.
اولين شماره صبح وصال دقيقا يک ماه بعد از قيام سي تير1331ش منتشر گرديد. اين شماره، با توجه به جوّ سياسي حاکم بر کشور يعني موضع قدرت مصدق در کنار کاشاني و با حمايت گسترده مردم ايران، و در آن سو، ضعف دربار پهلوي؛ بسيار محتاطانه بوده و فقط شامل نصايح و پيشنهادهايي به شرح زير ميگرديد:
«تصويب قانون انتخابات که حق راي را به باسوادان تفويض نمايد از خواستههاي مردم روشن ضمير اين مملکت ميباشد. آقاي دکتر مصدق! اکنون که لايحه اختيارات به تصويب مجلسين رسيده و با فداکاري افراد دستجات مختلف، شما مجددا زمام امور کشور محروم و ستمديده ما را به دست گرفتهايد و اوضاع و احوال نيز به دلخواه شما و ياران شما جريان دارد... شايسته است لايحه انتخابات را هر چه زودتر تدوين و به تصويب آن همت گماريد». 1
به رغم اينکه در ماههاي نخستينِ بعد از قيام سي تير، حزم و محافظهکاري در دستور کار مسئولين صبح وصال قرار داشت، با اين حال، آنان نميتوانستند به طور کامل، تظاهر به بيطرفي نموده و ماهيت خود را مخفي نگه دارند، چنان که به صورت تلويحي و حتي بعضا مستقيم، حمايت خود را از شاه ابراز مينمودند: «شاه براي حفظ قانون اساسي و استقلال و صيانت کشور ايران لازم است اما عقيده ما. در اين مدت 11 سال سلطنت اعليحضرت ملت ايران شاهد فداکاري و از خودگذشتگيهاي بيشمار اين پادشاه دموکرات و بيغرض بوده است. در اين مدت هر وقت که افراد فاسدي در دربار رخنه کرده بودند به موقعيت پادشاه ما لطمه زدند...». 2
صبح وصال تا اوايل سال1332ش، به اين خط مشي محتاطانه خود ادامه داد، اما از بهار1332ش که به تدريج موقعيت نخستوزير ايران رو به تزلزل بود، دست اندرکاران نشريه موردنظر، از فرصت استفاده نموده و درصدد تضعيفِ پايههاي دولت مصدق برآمدند: «نخستوزيري تيمسار سرلشکر زاهدي. آقاي زاهدي کماکان در مجلس متحصّن است و عموم وکلاء، نظر به سوابق وطنخواهي که از او در خدمات گذشتهاش به مملکت سراغ دارند، نسبت به او ابراز تمايل ميکنند و قدر مسلم اين است که بعد از سقوط حکومت مصدق که به همين زودي عملي خواهد شد به طور مسلم زاهدي نخستوزير خواهد شد». 3
مسئولان نشريه، براي اينکه عمقِ کينه و نفرت خود را نسبت به نخستوزير نشان دهند، حتي از مطالب کاملا کاذب و نامتعارف نيز بهره ميبردند: «اعلام جنون دکتر مصدق، تقاضاي نصب قيم براي نخستوزير. طبق قانون مصدقالسلطنه مجنون است و هر عملي انجام دهد از درجه اعتبار ساقط است. ما مستدلّا ثابت کردهايم که مصدق مبتلا به جنون است. آقاي دادستان محترم، امضاکنندگان اين نامه با کمال بيطرفي و خالي از هرگونه حُب و بغضي، صرفا به نداي وجدان... مطلب زير را به استحضار ميرساند و تقاضاي عطف توجه سريع داريم». 4
اوج اين رويکرد خصمانه، در تابستان1332ش و به خصوص، يک ماه منتهي به کودتاي 28 مرداد بود که افترا و اهانت به بالاترين سطح خود رسيد. از يکسو، او را متّهم به خيانت به کشور و اجنبيپرستي ميکند: «... حکومت نکبتبار مصدق که در لباس مبارزه با انگليس بزرگترين خدمت را به انگليس کرد، ساقط خواهد شد...». از سوي ديگر، مدعي ميشود که نخست وزير وقت ايران، «مصدق از يکطرف دست گدائي به سوي بيگانگان دراز ميکند و از طرف ديگر ملت ايران را تهديد مينمايد»5، به علاوه، اتهام خودسري و خودکامگي را متوجه مصدق مينمايد:
دنياي آزاد و مردم اين کشور بدانند دکتر مصدقالسلطنه پيرمرد هفتادوچند ساله ميخواهد در روز سي تير1332ش به دستياري حزب نيروي سوم و حزب ايران با همکاري نوکران کرملين حزب منفور توده در تهران به ادارات روزنامههاي مخالف و نمايندگاني که حاضر نيستند عمليات خلاف قانون او را تاييد کنند، يورش آورده و با قتل مخالفين و غارت اموال آنها در ايران تغيير رژيم را عملي و حکومت ديکتاتوري سياه ايجاد نمايند هر کس در روز سي تير آلت دست اين مرد فرتوت بشود... ندانسته به سرنوشت نسل آينده کشور خيانت کرده است.6
ترفند ديگري که صبح وصال، از طريق آن، در پي تضعيف موقعيت مصدق و تزلزل دولت او برآمد، حمايت از افراد سلطنتطلبي مثل فضلالله زاهدي و ياران سابق و جدّيترين مخالفان وقت نخستوزير مانند بقايي، حائريزاده و زهري... 7 بود چنان که با تيتر درشت «درود بر دکتر بقائي کرماني فرزند رشيد و دلاور کرمان»، « دکتر بقائي کرماني با تحصن خود در مجلس نگذارد دولت عوامفريب مصدق خانه ملت را ويران کند»8، «دفاع از دکتر بقايي، دفاع از حق و حقيقت است»9، درصدد تخريب وجهه مصدق برآمد. اين نشريه، با اغراقگويي و نشر اکاذيب، مُجدّانه درصدد تشديد اختلاف ميان دو زعيم نهضت ملي يعني کاشاني و مصدق نيز برآمده بود. 10 در آن طرف هم، از هر راهي براي تخريب وجهه طرفداران مصدق، از جمله ادّعاي کفر و ظاهرمآبي براي عبدلله معظمي گرفته، «عمروعاصِ حاضر دکتر عبدالله معظمي مملکت را به طرف اضمحلال سوق ميدهد... نظر به اينکه نويسنده از عقايد باطني اين مرد مزدور اطلاع دارم... قسم ياد ميکنم که نامبرده به قرآن و اسلام و ديانت عقيده ندارد...»11، تا وارد نمودنِ اتّهام کمونيستي به يکي از نزديکان مصدق12، و همچنين ارائه مطالب بسيار ناروا و وقيحانه در مورد يکي از طرفداران تندروي نخست وزير13، در نشريه مورد بحث، درج ميشد.
يکي از حربههاي مهم صبح وصال در راستاي مبارزه مطبوعاتي عليه مصدق، تبليغات بر محور اين نکته بود که نخست وزير وقت ايران، درصدد ارتباط تنگاتنگ با کمونيستهاست تا سلطنت پهلوي را برچيند:
اين هم يک دليل ديگر بر همکاري دولت مصدق با تودهايها. آيا دکتر مصدق در نظر دارد مجلس موسسان تشکيل دهد و تغيير رژيم را عملي کند...بعد از اينکه سازش مصدق با حزب منفور توده در مورد رفراندوم برملا گرديد، مردم مشاهد ميکنند در و ديوار تمام خيابانها پر از شعارهاي ضد دربار و سلطنت شده و پارچههايي بر سر چهارراهاي بزرگ نصب شده و روي آنها نوشته شده است: از دولت بخواهيم هرچه زودتر مجلس موسسان را تشکيل دهد. اين شعارها ميرساند که در پشت پرده سياست و ائتلاف ننگيني که با حزب توده شد و مهندس رضوي، زيرکزاده، حسيبي، شايگان، سنجابي موقعيت را مناسب ديدند و کاري که نتواستند در سال 1325 هنگام ائتلاف با پيشهوري و غلام يحيي انجام دهند اکنون مصمم به اجراي آن نقشه ايران فناکن هستند. 14
مسئولين اين نشريه، به طور مکرّر با انتشار مطالب غيرمستند و از طريق اغراقگويي، سعي در سياهنمايي و ايجاد «توده هراسي» داشته تا بدين ترتيب به افکار عمومي القا نمايند، کمونيستها، از طريق ارتباط نزديک با عناصر دولتي، درصدد گسترش نفوذ خود در جامعه ميباشند:
اسرار فعاليتهاي محرمانه حزب توده را براي تشکيل مجلس موسسان فاش ميکنيم. بخشنامه کميته مرکزي حزب توده درباره تهديد مخالفين تشکيل موسسان. اسرار جلسه سرّي شريعتزاده و متين دفتري و خدابنده براي تغييير رژيم. همانطوريکه خوانندگان گرامي اطلاع دارند چند روز قبل از رفراندوم، ناگهان حزب منفور و منحوس توده شعارهاي عجيب و بي سابقهاي به ميان آورد که تشکيل مجلس موسسان از مهمترين آنها بود. اکنون فاش شده که در موضوع تشکيل مجلس موسسان، ميان دولت و حزب توده توافقهايي صورت گرفت و ائتلاف اين دو عنصر ضدملي به حدي رسيد که ما در اين شماره اسرار آن را براي اولين بار فاش ميکنيم. طبق اخبار موثقي که به اين روزنامه رسيده پس از رفراندوم در تهران در منزل يحيي خدابنده عضو هيئت رئيسه جمعيت ضد استعمار که ماسک ديگر حزب منفور توده است جلسه محرمانهاي به رياست شريعتزاده تشکيل شد... .15
دست اندرکاران صبح وصال، مدعي بودند که هدف اصلي مصدق از نزديکي با حزب توده، براندازي پهلوي، ايجاد حکومت جمهوري و به دنبال آن نيز در اختيارگرفتنِ زمام امور کشور به عنوان اولين رئيس جمهور ايران است. آنان بر اين ادعاي خود پافشاري نموده و به طور مداوم نيز آن را، با عباراتي همچون، «دکتر محمد مصدق! آرزوي رئيس جمهور شدن را بگور خواهد برد ان شاءالله»16 تکرار ميکردند. در راستاي اين رويکرد خود، با ارائه نامه سرگشادهاي تحت عنوان «اعليحضرتا! وطن در خطر است»، محمدرضا پهلوي را مورد مخاطب قرار ميدهد:
نامه سرگشاده به اعليحضرت همايوني. اعليحضرتا مملکت را دريابيد! بالاخره مصدق نشان داد از تصميم شومي که براي انحلال مجلس اعلام کرد کوتاه نخواهد آمد. بله ايشان لجباز هستند و براي اثبات اين فضيلت تا پاي جان ميکوشند...جز روزنامه جرس (شورش کريمپور شيرازي)، ارگان سفارت شوروي (روزنامههاي توده) و نيروي سوم خليل ملکي دزد خائن که تمام مردم به خيانت او واقفند و بالاخره روزنامه باختر امروز روزنامه دکتر فاطمي معلوم الحال که به جاسوسي هر سه دولت نيرومند کنوني دنيا مفتخر است، کدام يک از روزنامههاي اين کشور کدام يک از جرايد ارگان احزاب ملي را ديدهايد که فرياد هراس و ناله اضطراب خود را از رفراندوم بلند نکرده است...اعليحضرتا بزرگترين حاميان دکتر مصدق در انجام رفراندوم حزب بيگانهپرست توده و موتلفين سابق آن يک طرف و نوکران مسلم همسايه جنوبي از طرف ديگر است. آيا نتيجه چنين عملي که موردپسند اين دو دسته است چه ميتواند باشد؟!... يکبار ديگر برادران خون آشام قشقائي به خيال ديرين افتادهاند و براي غصب تاج و تخت ايران اين پيرمرد مصروع ديوانه را آلت دست کردهاند؟!!... اعليحضرتا امروز آخرين پناهگاه ملت شما هستيد ملت ايران چشم به مقام شامخ سلطنت دوخته و مترصد است ببيند اعليحضرت احترام قسمي را که به قران مجيد ياد فرمودهايد چگونه حفظ خواهيد فرمود و چگونه به وظيفه خطير صيانت استقلال و حفظ قوميت ما مردم قيام خواهيد فرمود؟ 17
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نشريه صبح وصال، شماره1، 31 مرداد1331ش، ص1.
2. همان، شماره 2، 14شهريور1331ش، ص1.
3. همان، شماره 3، 22خرداد 1332ش، صص1و3.
4. همان، شماره 5، 30 خرداد 1332ش، صص1و3.
5. همان، شماره 10، 27 تير 1332ش، ص4.
6. همان، صص1و2.
7. نک: همان، شماره 11، 4 مرداد 1332ش، ص4 .
8. براي نمونه، نک: همان، شمارههاي3-12 .
9. همان، شماره11، ص4.
10. همان، شماره 3، ص1و4 .
11. همان، شماره 14، 25مرداد1332ش، صص1و3 .
12. همان، شماره 12، 10مرداد 1332ش، ص1 .
13. همان، شماره 11، ص2 .
14. همان، شماره 12، ص3.
15. همان، شماره 13، 17مرداد 1332ش، ص2 .
16. همان، شماره 14، صص1و4 .
17. همان، شماره 13، ص3 .
اولين شماره صبح وصال دقيقا يک ماه بعد از قيام سي تير1331ش منتشر گرديد. اين شماره، با توجه به جوّ سياسي حاکم بر کشور يعني موضع قدرت مصدق در کنار کاشاني و با حمايت گسترده مردم ايران، و در آن سو، ضعف دربار پهلوي؛ بسيار محتاطانه بوده و فقط شامل نصايح و پيشنهادهايي به شرح زير ميگرديد:
«تصويب قانون انتخابات که حق راي را به باسوادان تفويض نمايد از خواستههاي مردم روشن ضمير اين مملکت ميباشد. آقاي دکتر مصدق! اکنون که لايحه اختيارات به تصويب مجلسين رسيده و با فداکاري افراد دستجات مختلف، شما مجددا زمام امور کشور محروم و ستمديده ما را به دست گرفتهايد و اوضاع و احوال نيز به دلخواه شما و ياران شما جريان دارد... شايسته است لايحه انتخابات را هر چه زودتر تدوين و به تصويب آن همت گماريد». 1
به رغم اينکه در ماههاي نخستينِ بعد از قيام سي تير، حزم و محافظهکاري در دستور کار مسئولين صبح وصال قرار داشت، با اين حال، آنان نميتوانستند به طور کامل، تظاهر به بيطرفي نموده و ماهيت خود را مخفي نگه دارند، چنان که به صورت تلويحي و حتي بعضا مستقيم، حمايت خود را از شاه ابراز مينمودند: «شاه براي حفظ قانون اساسي و استقلال و صيانت کشور ايران لازم است اما عقيده ما. در اين مدت 11 سال سلطنت اعليحضرت ملت ايران شاهد فداکاري و از خودگذشتگيهاي بيشمار اين پادشاه دموکرات و بيغرض بوده است. در اين مدت هر وقت که افراد فاسدي در دربار رخنه کرده بودند به موقعيت پادشاه ما لطمه زدند...». 2
صبح وصال تا اوايل سال1332ش، به اين خط مشي محتاطانه خود ادامه داد، اما از بهار1332ش که به تدريج موقعيت نخستوزير ايران رو به تزلزل بود، دست اندرکاران نشريه موردنظر، از فرصت استفاده نموده و درصدد تضعيفِ پايههاي دولت مصدق برآمدند: «نخستوزيري تيمسار سرلشکر زاهدي. آقاي زاهدي کماکان در مجلس متحصّن است و عموم وکلاء، نظر به سوابق وطنخواهي که از او در خدمات گذشتهاش به مملکت سراغ دارند، نسبت به او ابراز تمايل ميکنند و قدر مسلم اين است که بعد از سقوط حکومت مصدق که به همين زودي عملي خواهد شد به طور مسلم زاهدي نخستوزير خواهد شد». 3
مسئولان نشريه، براي اينکه عمقِ کينه و نفرت خود را نسبت به نخستوزير نشان دهند، حتي از مطالب کاملا کاذب و نامتعارف نيز بهره ميبردند: «اعلام جنون دکتر مصدق، تقاضاي نصب قيم براي نخستوزير. طبق قانون مصدقالسلطنه مجنون است و هر عملي انجام دهد از درجه اعتبار ساقط است. ما مستدلّا ثابت کردهايم که مصدق مبتلا به جنون است. آقاي دادستان محترم، امضاکنندگان اين نامه با کمال بيطرفي و خالي از هرگونه حُب و بغضي، صرفا به نداي وجدان... مطلب زير را به استحضار ميرساند و تقاضاي عطف توجه سريع داريم». 4
اوج اين رويکرد خصمانه، در تابستان1332ش و به خصوص، يک ماه منتهي به کودتاي 28 مرداد بود که افترا و اهانت به بالاترين سطح خود رسيد. از يکسو، او را متّهم به خيانت به کشور و اجنبيپرستي ميکند: «... حکومت نکبتبار مصدق که در لباس مبارزه با انگليس بزرگترين خدمت را به انگليس کرد، ساقط خواهد شد...». از سوي ديگر، مدعي ميشود که نخست وزير وقت ايران، «مصدق از يکطرف دست گدائي به سوي بيگانگان دراز ميکند و از طرف ديگر ملت ايران را تهديد مينمايد»5، به علاوه، اتهام خودسري و خودکامگي را متوجه مصدق مينمايد:
دنياي آزاد و مردم اين کشور بدانند دکتر مصدقالسلطنه پيرمرد هفتادوچند ساله ميخواهد در روز سي تير1332ش به دستياري حزب نيروي سوم و حزب ايران با همکاري نوکران کرملين حزب منفور توده در تهران به ادارات روزنامههاي مخالف و نمايندگاني که حاضر نيستند عمليات خلاف قانون او را تاييد کنند، يورش آورده و با قتل مخالفين و غارت اموال آنها در ايران تغيير رژيم را عملي و حکومت ديکتاتوري سياه ايجاد نمايند هر کس در روز سي تير آلت دست اين مرد فرتوت بشود... ندانسته به سرنوشت نسل آينده کشور خيانت کرده است.6
ترفند ديگري که صبح وصال، از طريق آن، در پي تضعيف موقعيت مصدق و تزلزل دولت او برآمد، حمايت از افراد سلطنتطلبي مثل فضلالله زاهدي و ياران سابق و جدّيترين مخالفان وقت نخستوزير مانند بقايي، حائريزاده و زهري... 7 بود چنان که با تيتر درشت «درود بر دکتر بقائي کرماني فرزند رشيد و دلاور کرمان»، « دکتر بقائي کرماني با تحصن خود در مجلس نگذارد دولت عوامفريب مصدق خانه ملت را ويران کند»8، «دفاع از دکتر بقايي، دفاع از حق و حقيقت است»9، درصدد تخريب وجهه مصدق برآمد. اين نشريه، با اغراقگويي و نشر اکاذيب، مُجدّانه درصدد تشديد اختلاف ميان دو زعيم نهضت ملي يعني کاشاني و مصدق نيز برآمده بود. 10 در آن طرف هم، از هر راهي براي تخريب وجهه طرفداران مصدق، از جمله ادّعاي کفر و ظاهرمآبي براي عبدلله معظمي گرفته، «عمروعاصِ حاضر دکتر عبدالله معظمي مملکت را به طرف اضمحلال سوق ميدهد... نظر به اينکه نويسنده از عقايد باطني اين مرد مزدور اطلاع دارم... قسم ياد ميکنم که نامبرده به قرآن و اسلام و ديانت عقيده ندارد...»11، تا وارد نمودنِ اتّهام کمونيستي به يکي از نزديکان مصدق12، و همچنين ارائه مطالب بسيار ناروا و وقيحانه در مورد يکي از طرفداران تندروي نخست وزير13، در نشريه مورد بحث، درج ميشد.
يکي از حربههاي مهم صبح وصال در راستاي مبارزه مطبوعاتي عليه مصدق، تبليغات بر محور اين نکته بود که نخست وزير وقت ايران، درصدد ارتباط تنگاتنگ با کمونيستهاست تا سلطنت پهلوي را برچيند:
اين هم يک دليل ديگر بر همکاري دولت مصدق با تودهايها. آيا دکتر مصدق در نظر دارد مجلس موسسان تشکيل دهد و تغيير رژيم را عملي کند...بعد از اينکه سازش مصدق با حزب منفور توده در مورد رفراندوم برملا گرديد، مردم مشاهد ميکنند در و ديوار تمام خيابانها پر از شعارهاي ضد دربار و سلطنت شده و پارچههايي بر سر چهارراهاي بزرگ نصب شده و روي آنها نوشته شده است: از دولت بخواهيم هرچه زودتر مجلس موسسان را تشکيل دهد. اين شعارها ميرساند که در پشت پرده سياست و ائتلاف ننگيني که با حزب توده شد و مهندس رضوي، زيرکزاده، حسيبي، شايگان، سنجابي موقعيت را مناسب ديدند و کاري که نتواستند در سال 1325 هنگام ائتلاف با پيشهوري و غلام يحيي انجام دهند اکنون مصمم به اجراي آن نقشه ايران فناکن هستند. 14
مسئولين اين نشريه، به طور مکرّر با انتشار مطالب غيرمستند و از طريق اغراقگويي، سعي در سياهنمايي و ايجاد «توده هراسي» داشته تا بدين ترتيب به افکار عمومي القا نمايند، کمونيستها، از طريق ارتباط نزديک با عناصر دولتي، درصدد گسترش نفوذ خود در جامعه ميباشند:
اسرار فعاليتهاي محرمانه حزب توده را براي تشکيل مجلس موسسان فاش ميکنيم. بخشنامه کميته مرکزي حزب توده درباره تهديد مخالفين تشکيل موسسان. اسرار جلسه سرّي شريعتزاده و متين دفتري و خدابنده براي تغييير رژيم. همانطوريکه خوانندگان گرامي اطلاع دارند چند روز قبل از رفراندوم، ناگهان حزب منفور و منحوس توده شعارهاي عجيب و بي سابقهاي به ميان آورد که تشکيل مجلس موسسان از مهمترين آنها بود. اکنون فاش شده که در موضوع تشکيل مجلس موسسان، ميان دولت و حزب توده توافقهايي صورت گرفت و ائتلاف اين دو عنصر ضدملي به حدي رسيد که ما در اين شماره اسرار آن را براي اولين بار فاش ميکنيم. طبق اخبار موثقي که به اين روزنامه رسيده پس از رفراندوم در تهران در منزل يحيي خدابنده عضو هيئت رئيسه جمعيت ضد استعمار که ماسک ديگر حزب منفور توده است جلسه محرمانهاي به رياست شريعتزاده تشکيل شد... .15
دست اندرکاران صبح وصال، مدعي بودند که هدف اصلي مصدق از نزديکي با حزب توده، براندازي پهلوي، ايجاد حکومت جمهوري و به دنبال آن نيز در اختيارگرفتنِ زمام امور کشور به عنوان اولين رئيس جمهور ايران است. آنان بر اين ادعاي خود پافشاري نموده و به طور مداوم نيز آن را، با عباراتي همچون، «دکتر محمد مصدق! آرزوي رئيس جمهور شدن را بگور خواهد برد ان شاءالله»16 تکرار ميکردند. در راستاي اين رويکرد خود، با ارائه نامه سرگشادهاي تحت عنوان «اعليحضرتا! وطن در خطر است»، محمدرضا پهلوي را مورد مخاطب قرار ميدهد:
نامه سرگشاده به اعليحضرت همايوني. اعليحضرتا مملکت را دريابيد! بالاخره مصدق نشان داد از تصميم شومي که براي انحلال مجلس اعلام کرد کوتاه نخواهد آمد. بله ايشان لجباز هستند و براي اثبات اين فضيلت تا پاي جان ميکوشند...جز روزنامه جرس (شورش کريمپور شيرازي)، ارگان سفارت شوروي (روزنامههاي توده) و نيروي سوم خليل ملکي دزد خائن که تمام مردم به خيانت او واقفند و بالاخره روزنامه باختر امروز روزنامه دکتر فاطمي معلوم الحال که به جاسوسي هر سه دولت نيرومند کنوني دنيا مفتخر است، کدام يک از روزنامههاي اين کشور کدام يک از جرايد ارگان احزاب ملي را ديدهايد که فرياد هراس و ناله اضطراب خود را از رفراندوم بلند نکرده است...اعليحضرتا بزرگترين حاميان دکتر مصدق در انجام رفراندوم حزب بيگانهپرست توده و موتلفين سابق آن يک طرف و نوکران مسلم همسايه جنوبي از طرف ديگر است. آيا نتيجه چنين عملي که موردپسند اين دو دسته است چه ميتواند باشد؟!... يکبار ديگر برادران خون آشام قشقائي به خيال ديرين افتادهاند و براي غصب تاج و تخت ايران اين پيرمرد مصروع ديوانه را آلت دست کردهاند؟!!... اعليحضرتا امروز آخرين پناهگاه ملت شما هستيد ملت ايران چشم به مقام شامخ سلطنت دوخته و مترصد است ببيند اعليحضرت احترام قسمي را که به قران مجيد ياد فرمودهايد چگونه حفظ خواهيد فرمود و چگونه به وظيفه خطير صيانت استقلال و حفظ قوميت ما مردم قيام خواهيد فرمود؟ 17
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نشريه صبح وصال، شماره1، 31 مرداد1331ش، ص1.
2. همان، شماره 2، 14شهريور1331ش، ص1.
3. همان، شماره 3، 22خرداد 1332ش، صص1و3.
4. همان، شماره 5، 30 خرداد 1332ش، صص1و3.
5. همان، شماره 10، 27 تير 1332ش، ص4.
6. همان، صص1و2.
7. نک: همان، شماره 11، 4 مرداد 1332ش، ص4 .
8. براي نمونه، نک: همان، شمارههاي3-12 .
9. همان، شماره11، ص4.
10. همان، شماره 3، ص1و4 .
11. همان، شماره 14، 25مرداد1332ش، صص1و3 .
12. همان، شماره 12، 10مرداد 1332ش، ص1 .
13. همان، شماره 11، ص2 .
14. همان، شماره 12، ص3.
15. همان، شماره 13، 17مرداد 1332ش، ص2 .
16. همان، شماره 14، صص1و4 .
17. همان، شماره 13، ص3 .