06-03-2014، 16:00
پدر : دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر : نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
... پسر : آهان اگر اینطور است ، قبول است
پدر به دیدار بیل گیتس می رود...
پدر : برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس : اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیر عامل بانک جهانی است
بیل گیتس : اوه ، که اینطور ! در این صورت قبول است
پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود...
پدر : مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل : اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر : اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه ، اگر اینطور است ، باشه
دو معامله به این ترتیب انجام می شود
×نتیجه اخلاقی :
حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی بدست آورید ، اما باید روش مثبتی برگزینید
پسر : نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
... پسر : آهان اگر اینطور است ، قبول است
پدر به دیدار بیل گیتس می رود...
پدر : برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس : اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیر عامل بانک جهانی است
بیل گیتس : اوه ، که اینطور ! در این صورت قبول است
پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود...
پدر : مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل : اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر : اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه ، اگر اینطور است ، باشه
دو معامله به این ترتیب انجام می شود
×نتیجه اخلاقی :
حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی بدست آورید ، اما باید روش مثبتی برگزینید