امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان جالب و آموزنده سرباز و پیرمرد

#1
پرستار مردي با يونيفرم ارتشي و با ظاهري خسته و مضطرب را بالاي سر بيماري آورد و به پيرمردي که روي تخت دراز کشيده بود گفت : آقا پسر شما اينجاست ! پرستار مجبور شد چند بار حرفش را تکرار کند تا بيمار چشمانش را باز کند. پيرمرد به سختي چشمانش را باز کرد و در حاليکه به خاطر حمله قلبي درد ميکشيد جوان يونيفرم پوشي که کنار چادر اکسيژن ايستاده بود را ديد و دستش را بسوي او دراز کرد و سرباز دست زمخت او را که در اثر سکته لمس شده بود در دست گرفت و گرمي محبت را در آن حس کرد …
پرستار يک صندلي برايش آورد و سرباز توانست کنار تخت بنشيند و تمام طول شب آن سرباز کنار تخت نشسته بود و در حاليکه نور ملايمي به آنها ميتابيد دست پيرمرد را گرفته بود و جملاتي از عشق و استقامت برايش ميگفت. پس از مدتي پرستار به او پيشنهاد کرد که کمي استراحت کند ولي او نپذيرفت.
آن سرباز هيچ توجهي به رفت و آمد پرستار ، صداهاي شبانه بيمارستان ، آه و ناله بيماران ديگر و صداي مخزن اکسيژن رساني نداشت و در تمام مدت با آرامش صحبت ميکرد و پيرمرد در حال مرگ بدون آنکه چيزي بگويد تنها دست پسرش را در تمام طول شب محکم گرفته بود ؛ در آخر پيرمرد مرد و سرباز دست بيجان او را رها کرد و رفت تا به پرستار بگويد.
وقتي پرستار آمد و ديد پيرمرد مرده شروع کرد به سرباز تسليت و دلداري دادن ولي سرباز حرف او را قطع کرد و پرسيد : اين مرد که بود ؟
پرستار با حيرت جواب داد : پدرتون ؟
سرباز گفت : نه اون پدر من نيست ، من تا به حال او را نديده بودم !!!
پرستار گفت : پس چرا وقتي من شما را پيش او بردم چيزي نگفتيد ؟
سرباز گفت : ميدونم اشتباه شده بود ولي اون مرد به پسرش نياز داشت و پسرش اينجا نبود و وقتي ديدم او آنقدر مريض است که نميتواند تشخيص دهد من پسرش نيستم و چقدر به وجود من نياز دارد تصميم گرفتم بمانم. در هر صورت من امشب آمده بودم اينجا تا آقاي ويليام گري را پيدا کنم. پسر ايشان کشته شده و من مامور شدم تا اين خبر را به ايشان بدهم. راستي اسم اين پيرمرد چه بود ؟
پرستار در حاليکه اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت : ويليام گري !!!
پاسخ
 سپاس شده توسط M ATIN
آگهی
#2
خیلی خیلی عالی بود مخصوصا آخر داستانcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان کوتاه عاشقانه
  بار کج هیچ گاه به مقصد نمی رسد: داستان الاغ سخت کوش و بز حسود
  داستان اموزنده به خدایت نگو چرا
  داستان عشق مرا بغل کن
Book داستان ترسناک
  داستان وحشتناک(یکمی)
  داستان خنده دار و طنزی
  داستان به دنیا اومدن سید پوتین
  داستان واقعی ترسناک درباره اتفاقات عجیب
  فال جالب حروف اول اسم مجموعه : انواع فال های گوناگون فال جالب حروف اول اسم توجه : در

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان