مطابق برخی از تقسیمبندیها، شعبده، شاخهای از علم است. یک شعبدهباز با حقههایش میتواند مردم را متعجب کند و یا خشم آنها را نیز برانگیزاند، دانشمندانی مانند گالیله و کوپرنیک هم در دوره خود با ادعای بیان چرخش زمین به دور خورشید و گرد بودن زمین، کفرگو و جادوگر قلمداد میشدند.
تماشاگرانی که یک شعبده را نظاره میکنند دارای یک مزیت هستند، آنها میدانند در حال فریب خوردناند و لذت تماشای یک شعبده نیز همین است که شما در عین اینکه میدانید در حال فریب خوردن هستید، چگونگی آن را درک نمیکنید و فکرتان مداوم در پی روشهای مختلف انجام آن شعبده است. اما یک شعبدهباز بلافاصله حقیقتِ حقه همکار خود را متوجه میشود.
نکته قابل قیاس شعبدهبازان و دانشمندان در این است که دانشمندان همواره در یک تردید غریزی در مورد اتفاقات اطراف خود هستند، آنها در تلاشاند همواره روش انجام شدن یک اتفاق را بیابند، اما نه لزوما با فریب افراد و همکاران خود.
نکته ی مهمی که همه دانشمندان می توانند از جادوگران بیاموزند آن است که عمیقتر و متفاوتتر از افراد دوره خود بیاندیشند تا چیزی خلق کنند که به مانند جادو همگان را حیرت زده نماید . جایی نیز خواندم که آرتور سی کلارک گفته است : «فناوری پیشرفته، از سحر و جادو قابل تشخیص نیست.»
آیا فکر نمیکنید که که افرادی به مانند ادیسون که کاربردهای بدیع الکتریسیته را به مردم معرفی نمود و یا نمونه معاصر آن استیو جابز فقید چیزی کمتر از جادوگران ندارند؟! به نظرم همانقدر که مردم با دیدن شعبدههای یک شعبدهباز و یا جادوگر مبهوت حقههای او میشوند ، همانقدر هم در کنفرانسهای معرفی محصولات اپل حیرتزده می شوند و با تمام وجود، فرد روی صحنه را تشویق میکنند .
تفاوت آنها در این است که دانشمندان روشی را که باعث حیرتزده شدن ما میشود، مخفی نمیکنند، اما جادوگران آن را به مانند یک راز نزد خود نگه میدارند که آن هم بعد از مدتی توسط شخصی بر ملا شده و تحسین همگان را بر میانگیزد.
لذت تماشای یک شعبده علاوه بر فکر پشت آن ، مدیون نقش شعبدهباز آن نیز است، یعنی اگر آن شعبدهباز بتواند به خوبی نقش خود را بازی کند و کار خود را مهم جلوه دهد، آن حقه از ذهن تماشاگران پاک نخواهد شد. اینجاست که در مقایسه یک شعبده باز و دانشمند به نقش مهم چگونگی عرضه آن پی میبریم، همان چیزی که بزرگان این عرصه در دنیا توانستهاند بدست بیاورند.
چندی پیش وقتی کتاب زندگینامه استیو جابز را ورق می زدم چشمم به پاراگرافی افتاد که در مورد کنفرانسی نوشته بود، که استیو جابز در حال اعلام انتشار مجموعه نرمافزاری آفیس برای سیستم عامل مک بود و قرار شد ارتباط زندهای با بیل گتس داشته باشد و ناگهان تصویر چهره بیل گیتس به صورت بسیار بزرگ در پشت سر استیو جابز پخش شد که نشان سیطره مایکروسافت بر اپل بود، استیو جابز در کتاب گفته بود که آن کنفرانس بدترین اجرا در طول زندگیاش بود .
و نکتهای که برای ما ایرانیان هنوز قابل لمس نیست این است که چرا حیرت معرفی محصولی جدید، در کشور خودمان را احساس نکردهایم. ما حتی اگر بزرگترین فناوریها را نیز تولید کرده باشیم، نمیدانیم که چگونه باید مثل یک شعبده باز، نفس تماشاگران را در سینه حبس کنیم و شوق آنها را برانگیزانیم .
هنگامی که داشتم این مطلب را مینوشتم، تصویر کاراکترهای فیلم «پرستیژ» کریستوفر نولان به ذهنم میآمد، که اگر این فیلم را ندیدهاید پیشنهاد می کنم آن را حتما تماشا نمایید.
تماشاگرانی که یک شعبده را نظاره میکنند دارای یک مزیت هستند، آنها میدانند در حال فریب خوردناند و لذت تماشای یک شعبده نیز همین است که شما در عین اینکه میدانید در حال فریب خوردن هستید، چگونگی آن را درک نمیکنید و فکرتان مداوم در پی روشهای مختلف انجام آن شعبده است. اما یک شعبدهباز بلافاصله حقیقتِ حقه همکار خود را متوجه میشود.
نکته قابل قیاس شعبدهبازان و دانشمندان در این است که دانشمندان همواره در یک تردید غریزی در مورد اتفاقات اطراف خود هستند، آنها در تلاشاند همواره روش انجام شدن یک اتفاق را بیابند، اما نه لزوما با فریب افراد و همکاران خود.
نکته ی مهمی که همه دانشمندان می توانند از جادوگران بیاموزند آن است که عمیقتر و متفاوتتر از افراد دوره خود بیاندیشند تا چیزی خلق کنند که به مانند جادو همگان را حیرت زده نماید . جایی نیز خواندم که آرتور سی کلارک گفته است : «فناوری پیشرفته، از سحر و جادو قابل تشخیص نیست.»
آیا فکر نمیکنید که که افرادی به مانند ادیسون که کاربردهای بدیع الکتریسیته را به مردم معرفی نمود و یا نمونه معاصر آن استیو جابز فقید چیزی کمتر از جادوگران ندارند؟! به نظرم همانقدر که مردم با دیدن شعبدههای یک شعبدهباز و یا جادوگر مبهوت حقههای او میشوند ، همانقدر هم در کنفرانسهای معرفی محصولات اپل حیرتزده می شوند و با تمام وجود، فرد روی صحنه را تشویق میکنند .
تفاوت آنها در این است که دانشمندان روشی را که باعث حیرتزده شدن ما میشود، مخفی نمیکنند، اما جادوگران آن را به مانند یک راز نزد خود نگه میدارند که آن هم بعد از مدتی توسط شخصی بر ملا شده و تحسین همگان را بر میانگیزد.
لذت تماشای یک شعبده علاوه بر فکر پشت آن ، مدیون نقش شعبدهباز آن نیز است، یعنی اگر آن شعبدهباز بتواند به خوبی نقش خود را بازی کند و کار خود را مهم جلوه دهد، آن حقه از ذهن تماشاگران پاک نخواهد شد. اینجاست که در مقایسه یک شعبده باز و دانشمند به نقش مهم چگونگی عرضه آن پی میبریم، همان چیزی که بزرگان این عرصه در دنیا توانستهاند بدست بیاورند.
چندی پیش وقتی کتاب زندگینامه استیو جابز را ورق می زدم چشمم به پاراگرافی افتاد که در مورد کنفرانسی نوشته بود، که استیو جابز در حال اعلام انتشار مجموعه نرمافزاری آفیس برای سیستم عامل مک بود و قرار شد ارتباط زندهای با بیل گتس داشته باشد و ناگهان تصویر چهره بیل گیتس به صورت بسیار بزرگ در پشت سر استیو جابز پخش شد که نشان سیطره مایکروسافت بر اپل بود، استیو جابز در کتاب گفته بود که آن کنفرانس بدترین اجرا در طول زندگیاش بود .
و نکتهای که برای ما ایرانیان هنوز قابل لمس نیست این است که چرا حیرت معرفی محصولی جدید، در کشور خودمان را احساس نکردهایم. ما حتی اگر بزرگترین فناوریها را نیز تولید کرده باشیم، نمیدانیم که چگونه باید مثل یک شعبده باز، نفس تماشاگران را در سینه حبس کنیم و شوق آنها را برانگیزانیم .
هنگامی که داشتم این مطلب را مینوشتم، تصویر کاراکترهای فیلم «پرستیژ» کریستوفر نولان به ذهنم میآمد، که اگر این فیلم را ندیدهاید پیشنهاد می کنم آن را حتما تماشا نمایید.