05-08-2013، 22:58
نقل قول:
بازباران بی ترانه
بازباران , با تمام بی کسی های شبانه
می خوردبر مرد تنها , می چکد بر فرش خانه
باز میآید صدای چک چک غم... باز ماتم
من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمیدانم.. نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست؟؟؟؟
نمیفهمم , چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست؟؟؟
نمیفهمم... کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و آهن به زور چکمه های باران
به روی همسر و پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق وعاشقی دارد؟؟؟
نمیدانم.. .نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران , عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست.. .نمی فهمم!!!!؟
یاد آرم , روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
میدویدم زیر باران.. .از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود
نمیدانم
کجای این لجن زیباست؟؟؟؟
بشنو ازمن , کودک من
پیش چشمم, مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالادست
و آان باران که عشق دارد ... فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب می داند که
این عدل زمینی , عدل کم دارد