30-07-2013، 9:08
امروز با دوستان عزیزتر از جان دوس پسراشون بیرون بودیم
ی پسری از رو ب رو داشت میومد. موهاش لخت شلاقی ب رنگ زیتونی
ی تل صورتیم گذاشته بود موهاش تو چشمش نره. ی تیشرت یقه
دلبری پوشیده بود پرس سینه ای ک کار کرده رو ب نمایش بذاره.
لامصب نمیدونم واسه
ما دلبری میکرد یا واسه پسرا ؟ رنگ تیشرتشم سبز بود.
ی شلوار لی سرخ آبی پوشیده بود. با کتونی آدیداس سبز.
جای برادری من همین طور محو تماشای این جیگر طلا بودم. ب این
فک میکردم همینان جامعه ی دختران ترشیده رو زیاد میکنن
آخه پسر مردم نمیدونه تو خیابون اینا رو ببینه یا دخترارو
چشمم ب ابروهاش افتاد اوووف شنیدن کی بود مانند دیدن.
دید من میخ شدم اون لبای برق لب زدشو وا کردو ما از صداشم
فیض بردیم: چیه ؟
گفتم: آرایشگاه مهلا ابروهاتو گرفتی یا حیفا ؟
دوستام ریسه رفتن از خنده. بهم چشم غره رفت رد شد
نفهمیدم با چشماش میخواست بگه مگه خودت برادر پدر نداری ؟
یا کلا حال نکرد بهم بگه .
نامرده هرکی نظر نده
ی پسری از رو ب رو داشت میومد. موهاش لخت شلاقی ب رنگ زیتونی
ی تل صورتیم گذاشته بود موهاش تو چشمش نره. ی تیشرت یقه
دلبری پوشیده بود پرس سینه ای ک کار کرده رو ب نمایش بذاره.
لامصب نمیدونم واسه
ما دلبری میکرد یا واسه پسرا ؟ رنگ تیشرتشم سبز بود.
ی شلوار لی سرخ آبی پوشیده بود. با کتونی آدیداس سبز.
جای برادری من همین طور محو تماشای این جیگر طلا بودم. ب این
فک میکردم همینان جامعه ی دختران ترشیده رو زیاد میکنن
آخه پسر مردم نمیدونه تو خیابون اینا رو ببینه یا دخترارو
چشمم ب ابروهاش افتاد اوووف شنیدن کی بود مانند دیدن.
دید من میخ شدم اون لبای برق لب زدشو وا کردو ما از صداشم
فیض بردیم: چیه ؟
گفتم: آرایشگاه مهلا ابروهاتو گرفتی یا حیفا ؟
دوستام ریسه رفتن از خنده. بهم چشم غره رفت رد شد
نفهمیدم با چشماش میخواست بگه مگه خودت برادر پدر نداری ؟
یا کلا حال نکرد بهم بگه .
نامرده هرکی نظر نده