23-07-2013، 17:22
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
****************************************************
شب سرد زمستان راکسی میفهمد که دیگر اغوش گرمی برای پنهان شدن نداشته باشه
****************************************************
برای خودت زندکی کن
کسی که تورا" دوست داشته باشد
برای داشتنت"میجنگد"
امااگر دوستت نداشته باشد باهر بهانه ای میرود
****************************************************
خدایا ..
دلم ، روحم ، جانم ، دست اوست ..
در این آشفته بازار ، زندگی ام نزد اوست ..
تویی و من ..
هوایم را داشته باش ..
****************************************************
ه زیر " حرفشان " می زنند .
اگر " چیزی " می گویند . . .
صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت
نبـایـد رویش " حساب " کرد
****************************************************
خدایا التماست می کنم
همه دنیایت ارزانیِ دیگران !
ولی ...
آنکه دنیایِ من است
مالِ دیـگری نباشد...
****************************************************
اولش شیرینه
اولش عشق سرزده میاد تو دلت
اما...
اخرش تلخ
آخرش تموم هستی ات رو ازت میگیره تا از دلت دست برداره
****************************************************
خاطــــــره
یعنی :
یک سکوت غیرمنتظره
میان خنده های بلند
****************************************************
من اگه خدا بودم...
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...
نترس ازهجوم حضورم
چــــیزی جز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ...
****************************************************
یه " فنجان خالی " ... ؟
را که نگاه میکنم
گلـویم به خاطر چای هایی
...
که با تو نخورده ام چقدر میسوزد ...
****************************************************
گاهی وجود تو را کنار خودم احساس ميکنم
اما
چقدر دلخوشی خوابها کم است
****************************************************
همیشه از آمدن ِنه بر سر کلماتــــــ مـی ترسیــدَم !
نه داشتن ِ تو نه بودن ِ تو ...
نه ماندن ِ تو ...
****************************************************
بند بندوجودم
بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ
با این همه بنــد
چه قدراز هم دوریم ..
****************************************************
یـادتــه بـهـــم گفـتـــی تـــو بـه مـن نـمیــای؟؟؟!!
باشه..."من" به "تو" نمیام
ولی دمت گرم..... تــو بـه خــــودت بــــیـــــــا!!!
****************************************************
لعنتے ،
כستِ ڪم ...
بین شعرهاے مـטּ،
כستـش را نگـیر.
بــے انـصاف!
مــــــرכم כارنـכ ایـטּ شعرها را مـے خـوانــنـכ...!
****************************************************
لــــــــحظـہ هاے ســــکوتم پـــــر
هیآهــــــــــو ترین دقــــایق زنـدگیم
هســتنــــ مــــــملو از آنــــــچـــہ
مــــےخوآهم بـــــــــــــــگویم و
نــــــــــــمـےگـــــویم...
****************************************************
غــمــگيــنـــــم ...
مــثل حــس نــقـــــاشـــي كـــه ، مــعــشــوقــــه اش نـــــابــيــنـــــاســـــت ...
****************************************************
به جرم وسوسه…
چه طعنه ها که نشنیدی حوا…!
پس از تو…
همه تا توانستند آدم شدند…!
چه صادقانه حوا بودی…
و چه ریاکارانه آدمیم!
****************************************************
گاهی آنقدر
دلم هوایت را میکند!
که شک میکنم به اینکه،این
دل
مال من است یا تو...!؟
****************************************************
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
****************************************************
شب سرد زمستان راکسی میفهمد که دیگر اغوش گرمی برای پنهان شدن نداشته باشه
****************************************************
برای خودت زندکی کن
کسی که تورا" دوست داشته باشد
برای داشتنت"میجنگد"
امااگر دوستت نداشته باشد باهر بهانه ای میرود
****************************************************
خدایا ..
دلم ، روحم ، جانم ، دست اوست ..
در این آشفته بازار ، زندگی ام نزد اوست ..
تویی و من ..
هوایم را داشته باش ..
****************************************************
ه زیر " حرفشان " می زنند .
اگر " چیزی " می گویند . . .
صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت
نبـایـد رویش " حساب " کرد
****************************************************
خدایا التماست می کنم
همه دنیایت ارزانیِ دیگران !
ولی ...
آنکه دنیایِ من است
مالِ دیـگری نباشد...
****************************************************
اولش شیرینه
اولش عشق سرزده میاد تو دلت
اما...
اخرش تلخ
آخرش تموم هستی ات رو ازت میگیره تا از دلت دست برداره
****************************************************
خاطــــــره
یعنی :
یک سکوت غیرمنتظره
میان خنده های بلند
****************************************************
من اگه خدا بودم...
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...
نترس ازهجوم حضورم
چــــیزی جز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ...
****************************************************
یه " فنجان خالی " ... ؟
را که نگاه میکنم
گلـویم به خاطر چای هایی
...
که با تو نخورده ام چقدر میسوزد ...
****************************************************
گاهی وجود تو را کنار خودم احساس ميکنم
اما
چقدر دلخوشی خوابها کم است
****************************************************
همیشه از آمدن ِنه بر سر کلماتــــــ مـی ترسیــدَم !
نه داشتن ِ تو نه بودن ِ تو ...
نه ماندن ِ تو ...
****************************************************
بند بندوجودم
بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ
با این همه بنــد
چه قدراز هم دوریم ..
****************************************************
یـادتــه بـهـــم گفـتـــی تـــو بـه مـن نـمیــای؟؟؟!!
باشه..."من" به "تو" نمیام
ولی دمت گرم..... تــو بـه خــــودت بــــیـــــــا!!!
****************************************************
لعنتے ،
כستِ ڪم ...
بین شعرهاے مـטּ،
כستـش را نگـیر.
بــے انـصاف!
مــــــرכم כارنـכ ایـטּ شعرها را مـے خـوانــنـכ...!
****************************************************
لــــــــحظـہ هاے ســــکوتم پـــــر
هیآهــــــــــو ترین دقــــایق زنـدگیم
هســتنــــ مــــــملو از آنــــــچـــہ
مــــےخوآهم بـــــــــــــــگویم و
نــــــــــــمـےگـــــویم...
****************************************************
غــمــگيــنـــــم ...
مــثل حــس نــقـــــاشـــي كـــه ، مــعــشــوقــــه اش نـــــابــيــنـــــاســـــت ...
****************************************************
به جرم وسوسه…
چه طعنه ها که نشنیدی حوا…!
پس از تو…
همه تا توانستند آدم شدند…!
چه صادقانه حوا بودی…
و چه ریاکارانه آدمیم!
****************************************************
گاهی آنقدر
دلم هوایت را میکند!
که شک میکنم به اینکه،این
دل
مال من است یا تو...!؟
****************************************************