16-05-2013، 12:35
آرتور استنلی جفرسون (استن لورل)، متولد ژوئن ۱۸۹۰ در الورستون لانکاشایر انگلستان و الیور نورول هاردی جونیور متولد ۱۸ ژانویه ۱۸۹۲ در جورجیای آمریکا، بههمراه هم موفقترین تیم کمدی تاریخ سینما بودند. هر یک از آنها، تا سال ۱۹۲۷ که با فیلم (۴۵ دقیقه از هالیوود) ساخته لئو مککاری در استودیوی هال روچ بههم پیوستند، راه دور و درازی را پیمودند. مادر لورل بازیگر و پدرش بازیگر، کارگردان، تهیهکننده، نمایشنامه نویس و مدیر تئاتر بود.
لورل نخستین بار در ۹ سالگی در گلاسکوی اسکاتلند روی صحنه تئاتر ظاهر شد و طی چند سال بعد به عنوان بازیگر نقشهای کمدی و درام رقصنده و دلقک در موزیک هالهای انگلیس فعالیت میکرد. در سال ۱۹۱۰ پس از اتمام تحصیل به گروه معروف فردکارنو پیوست و همان سال زیر نظر چارلی چاپلین در نخستین تور آمریکایی گروه شرکت کرد. همین همراهی با چاپلین در دومین تور (۱۹۲۲) تکرار شد و طی سفر دوم نامش را به (استن لورل) تغییر کرد به کشورش بازنگشت و کار کمدی خود را آغاز کرد. در سال ۱۹۱۷ در نخستین فیلمش با نام سگ خوشبخت بازی کرد که اتفاقا مرد چاقی که به همه استودیوها سرک میکشید با نام هاردی، البته نه به عنوان یک تیم، با وی همبازی شد. در سال ۱۹۲۶ قراردادی بلندمدت با هالروچ بهعنوان شوخینویس و کارگردان بست، اما پس از مدت کوتاهی، بازیگری در کنار هاردی را ترجیح داد. لورل اغلب بامزهتر بود. با رفتار بسیار بیقید و بند مقبول تماشاگران، گریههای بچهگانه، سرخاراندنها و پلک زدنهای گیجوار. او در واقع آفرینندهی بسیاری از لحظههای کمدی آثار مشترکشان بود. پس از مرگ هاردی از ادامه بازیگری خودداری کرد اما نوشتن را تا پایان ادامه داد. وی استاد مسلم در تفاوتها و ظرافتهای کمدی بود و به خاطر (خلاقیت و پیشگامی در زمینهی سینمای کمدی) در سال ۱۹۶۰ موفق به دریافت جایزه اسکار افتخاری گردید.
هاردی فعالیت هنری خود را بهعنوان یک نمایشگر و خواننده، هنگامیکه هشت ساله بود در یک گروه نمایش حرفهای آغاز کرد. وی برخلاف لورل، نیاکان و اجدادش پیشینهی هنری نداشتند. وی سپس عضو ثابت گروه و صاحب برنامه مستقل به عنوان خواننده در نمایشهای شاد عامیانه شد. هاردی که پدرش حقوقدان بود، به دانشگاه جورجیا رفت که حقوق بخواند اما بزودی آن را رها و در سال ۱۹۱۰ یک سالن سینما گشود. در ۱۹۱۳ به کمپانی لوبین در جکسون ویل کالیفرنیا پیوست و فعالیت سینمایی را به عنوان بازیگر نقشهای فرعی (اغلب آدمهای شرور و گردنکلفت ولی بیعرضه) در کمدیهای یک یا دو حلقهای آغاز کرد. و بر خلاف لورل که کار نویسندگی و کارگردانی را نیز میکرد او فقط یک بازیگر بود. در دههی ۱۹۲۰، گاه و بیگاه در فیلمهای بلند از جمله فیلمی با باستر کیتن بهنام (سه دوره) و چندین وسترن لوک جونز ظاهر شد. استعدادهای کمدی هاردی تا سالی که به لورل پیوست در نقشهای کوچک کمدیهای استودیو هالروچ به میزان زیادی هدر رفت. هرچند که نقش و جایگاه او در موفقیت تیم دونفرهشان کمتر از لورل ارزیابی شده، اما شخصیت کمدی او نیز بسیار خوب بود و همچنین وی حافظهای بسیار قوی داشت و چند کار کار درخشان آندو از حافظه وی سرچشمه میگرفت از جمله فیلم (نینی کوچولوها) که ایده اولیه آن از بازی وی در فیلم «شاگرد کاغذچسبان» بود که وی همراه با بابیری در نقش کودکان کجخلق ظاهر شده بودند و اندام چاق، چهره معصومانه، نگاههای پرمعنا و بانشاطش بر لبهای میلیونها نفر خنده نشاند.
در طول یک سال، تیم لورل و هاردی بسیار موفق شده و طی سه دهه بعد، آنان در بیش از صد فیلم مشترک بازی کردند. طرح فیلمهای آنان خیلی ساده بود و اغلب از طریق گسترش منظم یک شوخی حاصل میشد و بیشتر متکی بر لحظهها و حرکتها بود تا طرح داستانی و کلام. آنان درگیر لحظهها و موقعیتهای احمقانهای میشدند و تماشاگران با احساس برتری خود به دو شخصیت به خنده میافتادند. بر اثر کارهای نسنجیده- اغلب توسط لورل- به دردسر میافتادند و وقتی که میکوشیدند از مخمصه بگریزند، وضع را بدتر میکردند و اعمالشان به خرابکاری بیشتری میانجامید. تضاد ظاهری آشکار آنها، در واقع مکمل یکریگر بود. لورل در همان دردسر به گریه میافتاد، اما هاردی که خود را آدم عاقلتری میدانست، سعی میکرد وقار خود را حفظ کند- که البته بیفایده بود و هر بار ناکامی در کوششهایش برای رفع و رجوع کارهای لورل، این شکوه و وقار او را بیشتر خدشهدار، و موقعیت را بیش از پیش خندهدار میکرد و باعث میشد مدام با حالتی عصبی، کراواتش را شل کند و با حرکات احمقانه لورل، به دوربین خیره شود، لباس مرتبی میپوشیدند، میکوشیدند با وقار جلوه کنند و یکدیگر را با پسوند «آقا» به دیگران معرفی میکردند. آنان شاعران کمیک جریان بورژوازی بودند و با بلیغترین و فصیحترین زبان به ما میگفتند که نمیتوان از چهارچوب و قواعد این فرهنگ گریخت. همکاری موفقیتآمیز آنها با هالروچ در سال ۱۹۴۰ پایان یافت زیرا احساس کردند برای نشان دادن تواناییهای خود، نیاز به آزادی بیشتری دارند، اما اشتباه میکردند و در کمپانیهایی مانند فوکسوستر دریافتند که کنترل کمتری در مقایسه با گذشته بر فیلمهایشان دادند. در سال ۱۹۴۵ بازی در فیلم را متوقف کردند و در سال به اجرای برنامه در موزیک هالهای انگلستان پرداختند. آخرین فیلم آنها Atollk در سال ۱۹۵۰ یک شکست واقعی بود. پس از مدتی ادامه فعالیت در موزیک هالهای، در ۱۹۵۴ تصمیم گرفتند با یک سری فیلم رنگی به سینما بازگردند، اما پروژهی آنها در مرحلهی تدارکات، به دلیل بیماری هاردی که تا زمان مرگش درمان نشد، متوقف ماند.
پس از مرگ هاردی که در سال ۱۹۵۶ بود، لورل در هیچ فیلمی بازی نکرد و فعالیت خود را بهعنوان شوخینویسی ادامه داد تا ۱۹۶۵ که فوت کرد. لورل پس از همکاری با هاردی در هیچ فیلمی حاضر نشد اما هاردی در سه فیلم «کنتاکی جنگجو همراه با جانویل»، «راه بزرگ همراه با بنیککرازبی» و «زنوبیا همراه با هاری لنگدون» ظاهر شد. در زمان فعالیتشان کارگردانهای زیادی با آنها کردند که بهترین و خلاقترین آنها در فیلمهای کوتاه و بلند- جیمز پاروت- جیمز فورن- جان بلانستون- ویلیام سیتر- لویه فرنچ- چارلز راجرز و لئو مککری بودند. در سال ۱۹۶۵ مجله کایهدو سینما پس از گفتگو با لئو مککری که بیشتر آثار درخشانشان را کارگردانی یا نظارت میکرد. ۱۴ فیلم کوتاه آنها را شاهکار معرفی کرد (آزادی- تجارت بزرگ- هلفدونی- گندهی بیحافظه- یک روز کامل- آن تپههای سرسبز- مردان جنگ- زود خوابیدن- تقلا- اولین اشتباه آنها- دو آسفالتکار- سس خندان- همکاری- جعبهی موسیقی).
خاطرهی لورل و هاردی با نمایش مکرر فیلمهای آنها بهشکل سریالهای تلویزیونی و گردآوری آثارشان (توسط رابرت یانگستون) زنده ماند، و در برجستگیهای کار آن در عرصهی سینمای کمدی، تردیدی باقی نگذاشته است.
فیلموگرافی لورل و هاردی:
صامت:
چهل و پنج دقیقه از هالیوود (۱۹۲۶)- سوپ اردک (۱۹۲۷)- دوستشان بدار و گریه کن (۱۹۲۷)- ملوان برحذر باش (۱۹۲۷)- آیا کاراگاهان فکر میکنند؟ (۱۹۲۷)- آوای فاخته (۱۹۲۷)- شلوار پوشاندن فیلیپ (۱۹۲۷)- لحظهها شاهانه است (۱۹۲۸)- مردان زندار باید به خانه بروند (۱۹۲۸)- باز هم اشتباه (۱۹۲۹)- کار بزرگ (۱۹۲۹)- غیرعادی همچون ما (۱۹۲۹) مه همگی دوحلقهای و به تهیهکنندگی هالروچ
ناطق کوتاه:
زندانیان (۱۹۲۹)- جغدهای شب (۱۹۳۰)- نینی کوچولوها (۱۹۳۰)- گراز وحشی (۱۹۳۰)- جوجهها به خانه میآیند (۱۹۳۱)- آهسته بیا (۱۹۳۱)- همکاران (۱۹۳۱)- جعبهی موسیقی (۱۹۳۲)- بیمارستان ایالتی (۱۹۳۲)- اولین اشتباهشان (۱۹۳۲)- جفت، دو (۱۹۳۳)- فضولها (۱۹۳۳)- کار کثیف (۱۹۳۳)- زندگی خصوصی الیور هشتم (۱۹۴۴).
فیلمهای بلند:
ما را ببخشید (۱۹۳۰)- سربازان زیبا (۱۹۳۱)- دردسرهایت را جمع کن (۱۹۳۲)- برادر شیطان (۱۹۳۳)- پسران صحرا (۱۹۳۴)- میهمانی هالیوود (۱۹۳۴)- بچهها در سرزمین اسباببازی (۱۹۳۴)- بانی اسکاتلند (۱۹۳۵)- دختر کولی (۱۹۳۶)- غرب عقبمانده (۱۹۳۷)- دختر سویسی (۱۹۳۸)- کلهپوکها (۱۹۳۸)- احمقی در آکسفورد (۱۹۴۰)- تفنگهای بزرگ (۱۹۴۱)- نگهبانان حملهی هوایی (۱۹۴۳)- هیچ چیز جز دردسر (۱۹۴۴)- گاوبازان (۱۹۴۵)- جزیره مرجانی K (1952).
لورل نخستین بار در ۹ سالگی در گلاسکوی اسکاتلند روی صحنه تئاتر ظاهر شد و طی چند سال بعد به عنوان بازیگر نقشهای کمدی و درام رقصنده و دلقک در موزیک هالهای انگلیس فعالیت میکرد. در سال ۱۹۱۰ پس از اتمام تحصیل به گروه معروف فردکارنو پیوست و همان سال زیر نظر چارلی چاپلین در نخستین تور آمریکایی گروه شرکت کرد. همین همراهی با چاپلین در دومین تور (۱۹۲۲) تکرار شد و طی سفر دوم نامش را به (استن لورل) تغییر کرد به کشورش بازنگشت و کار کمدی خود را آغاز کرد. در سال ۱۹۱۷ در نخستین فیلمش با نام سگ خوشبخت بازی کرد که اتفاقا مرد چاقی که به همه استودیوها سرک میکشید با نام هاردی، البته نه به عنوان یک تیم، با وی همبازی شد. در سال ۱۹۲۶ قراردادی بلندمدت با هالروچ بهعنوان شوخینویس و کارگردان بست، اما پس از مدت کوتاهی، بازیگری در کنار هاردی را ترجیح داد. لورل اغلب بامزهتر بود. با رفتار بسیار بیقید و بند مقبول تماشاگران، گریههای بچهگانه، سرخاراندنها و پلک زدنهای گیجوار. او در واقع آفرینندهی بسیاری از لحظههای کمدی آثار مشترکشان بود. پس از مرگ هاردی از ادامه بازیگری خودداری کرد اما نوشتن را تا پایان ادامه داد. وی استاد مسلم در تفاوتها و ظرافتهای کمدی بود و به خاطر (خلاقیت و پیشگامی در زمینهی سینمای کمدی) در سال ۱۹۶۰ موفق به دریافت جایزه اسکار افتخاری گردید.
هاردی فعالیت هنری خود را بهعنوان یک نمایشگر و خواننده، هنگامیکه هشت ساله بود در یک گروه نمایش حرفهای آغاز کرد. وی برخلاف لورل، نیاکان و اجدادش پیشینهی هنری نداشتند. وی سپس عضو ثابت گروه و صاحب برنامه مستقل به عنوان خواننده در نمایشهای شاد عامیانه شد. هاردی که پدرش حقوقدان بود، به دانشگاه جورجیا رفت که حقوق بخواند اما بزودی آن را رها و در سال ۱۹۱۰ یک سالن سینما گشود. در ۱۹۱۳ به کمپانی لوبین در جکسون ویل کالیفرنیا پیوست و فعالیت سینمایی را به عنوان بازیگر نقشهای فرعی (اغلب آدمهای شرور و گردنکلفت ولی بیعرضه) در کمدیهای یک یا دو حلقهای آغاز کرد. و بر خلاف لورل که کار نویسندگی و کارگردانی را نیز میکرد او فقط یک بازیگر بود. در دههی ۱۹۲۰، گاه و بیگاه در فیلمهای بلند از جمله فیلمی با باستر کیتن بهنام (سه دوره) و چندین وسترن لوک جونز ظاهر شد. استعدادهای کمدی هاردی تا سالی که به لورل پیوست در نقشهای کوچک کمدیهای استودیو هالروچ به میزان زیادی هدر رفت. هرچند که نقش و جایگاه او در موفقیت تیم دونفرهشان کمتر از لورل ارزیابی شده، اما شخصیت کمدی او نیز بسیار خوب بود و همچنین وی حافظهای بسیار قوی داشت و چند کار کار درخشان آندو از حافظه وی سرچشمه میگرفت از جمله فیلم (نینی کوچولوها) که ایده اولیه آن از بازی وی در فیلم «شاگرد کاغذچسبان» بود که وی همراه با بابیری در نقش کودکان کجخلق ظاهر شده بودند و اندام چاق، چهره معصومانه، نگاههای پرمعنا و بانشاطش بر لبهای میلیونها نفر خنده نشاند.
در طول یک سال، تیم لورل و هاردی بسیار موفق شده و طی سه دهه بعد، آنان در بیش از صد فیلم مشترک بازی کردند. طرح فیلمهای آنان خیلی ساده بود و اغلب از طریق گسترش منظم یک شوخی حاصل میشد و بیشتر متکی بر لحظهها و حرکتها بود تا طرح داستانی و کلام. آنان درگیر لحظهها و موقعیتهای احمقانهای میشدند و تماشاگران با احساس برتری خود به دو شخصیت به خنده میافتادند. بر اثر کارهای نسنجیده- اغلب توسط لورل- به دردسر میافتادند و وقتی که میکوشیدند از مخمصه بگریزند، وضع را بدتر میکردند و اعمالشان به خرابکاری بیشتری میانجامید. تضاد ظاهری آشکار آنها، در واقع مکمل یکریگر بود. لورل در همان دردسر به گریه میافتاد، اما هاردی که خود را آدم عاقلتری میدانست، سعی میکرد وقار خود را حفظ کند- که البته بیفایده بود و هر بار ناکامی در کوششهایش برای رفع و رجوع کارهای لورل، این شکوه و وقار او را بیشتر خدشهدار، و موقعیت را بیش از پیش خندهدار میکرد و باعث میشد مدام با حالتی عصبی، کراواتش را شل کند و با حرکات احمقانه لورل، به دوربین خیره شود، لباس مرتبی میپوشیدند، میکوشیدند با وقار جلوه کنند و یکدیگر را با پسوند «آقا» به دیگران معرفی میکردند. آنان شاعران کمیک جریان بورژوازی بودند و با بلیغترین و فصیحترین زبان به ما میگفتند که نمیتوان از چهارچوب و قواعد این فرهنگ گریخت. همکاری موفقیتآمیز آنها با هالروچ در سال ۱۹۴۰ پایان یافت زیرا احساس کردند برای نشان دادن تواناییهای خود، نیاز به آزادی بیشتری دارند، اما اشتباه میکردند و در کمپانیهایی مانند فوکسوستر دریافتند که کنترل کمتری در مقایسه با گذشته بر فیلمهایشان دادند. در سال ۱۹۴۵ بازی در فیلم را متوقف کردند و در سال به اجرای برنامه در موزیک هالهای انگلستان پرداختند. آخرین فیلم آنها Atollk در سال ۱۹۵۰ یک شکست واقعی بود. پس از مدتی ادامه فعالیت در موزیک هالهای، در ۱۹۵۴ تصمیم گرفتند با یک سری فیلم رنگی به سینما بازگردند، اما پروژهی آنها در مرحلهی تدارکات، به دلیل بیماری هاردی که تا زمان مرگش درمان نشد، متوقف ماند.
پس از مرگ هاردی که در سال ۱۹۵۶ بود، لورل در هیچ فیلمی بازی نکرد و فعالیت خود را بهعنوان شوخینویسی ادامه داد تا ۱۹۶۵ که فوت کرد. لورل پس از همکاری با هاردی در هیچ فیلمی حاضر نشد اما هاردی در سه فیلم «کنتاکی جنگجو همراه با جانویل»، «راه بزرگ همراه با بنیککرازبی» و «زنوبیا همراه با هاری لنگدون» ظاهر شد. در زمان فعالیتشان کارگردانهای زیادی با آنها کردند که بهترین و خلاقترین آنها در فیلمهای کوتاه و بلند- جیمز پاروت- جیمز فورن- جان بلانستون- ویلیام سیتر- لویه فرنچ- چارلز راجرز و لئو مککری بودند. در سال ۱۹۶۵ مجله کایهدو سینما پس از گفتگو با لئو مککری که بیشتر آثار درخشانشان را کارگردانی یا نظارت میکرد. ۱۴ فیلم کوتاه آنها را شاهکار معرفی کرد (آزادی- تجارت بزرگ- هلفدونی- گندهی بیحافظه- یک روز کامل- آن تپههای سرسبز- مردان جنگ- زود خوابیدن- تقلا- اولین اشتباه آنها- دو آسفالتکار- سس خندان- همکاری- جعبهی موسیقی).
خاطرهی لورل و هاردی با نمایش مکرر فیلمهای آنها بهشکل سریالهای تلویزیونی و گردآوری آثارشان (توسط رابرت یانگستون) زنده ماند، و در برجستگیهای کار آن در عرصهی سینمای کمدی، تردیدی باقی نگذاشته است.
فیلموگرافی لورل و هاردی:
صامت:
چهل و پنج دقیقه از هالیوود (۱۹۲۶)- سوپ اردک (۱۹۲۷)- دوستشان بدار و گریه کن (۱۹۲۷)- ملوان برحذر باش (۱۹۲۷)- آیا کاراگاهان فکر میکنند؟ (۱۹۲۷)- آوای فاخته (۱۹۲۷)- شلوار پوشاندن فیلیپ (۱۹۲۷)- لحظهها شاهانه است (۱۹۲۸)- مردان زندار باید به خانه بروند (۱۹۲۸)- باز هم اشتباه (۱۹۲۹)- کار بزرگ (۱۹۲۹)- غیرعادی همچون ما (۱۹۲۹) مه همگی دوحلقهای و به تهیهکنندگی هالروچ
ناطق کوتاه:
زندانیان (۱۹۲۹)- جغدهای شب (۱۹۳۰)- نینی کوچولوها (۱۹۳۰)- گراز وحشی (۱۹۳۰)- جوجهها به خانه میآیند (۱۹۳۱)- آهسته بیا (۱۹۳۱)- همکاران (۱۹۳۱)- جعبهی موسیقی (۱۹۳۲)- بیمارستان ایالتی (۱۹۳۲)- اولین اشتباهشان (۱۹۳۲)- جفت، دو (۱۹۳۳)- فضولها (۱۹۳۳)- کار کثیف (۱۹۳۳)- زندگی خصوصی الیور هشتم (۱۹۴۴).
فیلمهای بلند:
ما را ببخشید (۱۹۳۰)- سربازان زیبا (۱۹۳۱)- دردسرهایت را جمع کن (۱۹۳۲)- برادر شیطان (۱۹۳۳)- پسران صحرا (۱۹۳۴)- میهمانی هالیوود (۱۹۳۴)- بچهها در سرزمین اسباببازی (۱۹۳۴)- بانی اسکاتلند (۱۹۳۵)- دختر کولی (۱۹۳۶)- غرب عقبمانده (۱۹۳۷)- دختر سویسی (۱۹۳۸)- کلهپوکها (۱۹۳۸)- احمقی در آکسفورد (۱۹۴۰)- تفنگهای بزرگ (۱۹۴۱)- نگهبانان حملهی هوایی (۱۹۴۳)- هیچ چیز جز دردسر (۱۹۴۴)- گاوبازان (۱۹۴۵)- جزیره مرجانی K (1952).