19-04-2019، 18:49
امام زماني بودن يك مملكت معاني و منظورهاي مختلفي مي تواند داشته باشد كه هر يك از اين معناي و منظورها بررسي جداگانه مي خواهد. در اينجا به اختصار به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
الف: منظور اين باشد كه قوانيني كه در ايران وضع مي شود مطابق خواست امام زمان (عج) است.
ب: منظور اين باشد كه آنچه از سوي مسئولين در ايران اجرا مي شود مطابق خواست امام زمان (عج) است.
ج: حكومت ايران حكومتي است كه مورد عنايت و حمايت خاص امام زمان(عج) است.
د: مردم ايران مورد عنايت و حمايت خاص امام زمان (عج) هستند.
ب: منظور اين باشد كه آنچه از سوي مسئولين در ايران اجرا مي شود مطابق خواست امام زمان (عج) است.
ج: حكومت ايران حكومتي است كه مورد عنايت و حمايت خاص امام زمان(عج) است.
د: مردم ايران مورد عنايت و حمايت خاص امام زمان (عج) هستند.
در مورد معناي اول بايد بگوييم كه تا آنجا كه قوانين كشور مطابق موازنين شرعي باشد مطمئنا مطابق خواست امام زمان (عج) است و از سوي نهادهاي قانون گذار سعي مي شود كه قوانين ايران مطابق موازين شرعي وضع شود و لذا مي توان گفت كه در اكثر موارد خواست امام زمان (عج) تأمين شده است.
در مورد معناي دوم هم بايد بگوييم كه تا آنجا كه مسئولان و متوليان مسائل اجرايي كشور مطابق قانون و شرع حركت كنند مطمئنا مطابق خواست امام زمان (عج) قدم برداشته اند و آنجا كه از قانون و شرع تخطي نمايند صرف انتساب كشور به امام زمان موجب تبرئه آنان از انجام اعمال خلاف قانون و شرع نمي گردد. گرچه در حال حاضر مسئولان اجرايي ما در صدد اجراي فرامين قانوني و شرعي هستند و دغدغه اسلامي شدن امور را دارند. اما فاصله زيادي تا تحقق و اجراي فرامين اسلامي و امام زماني داريم چنانكه مقام معظم رهبري در مناسبت هاي مختلف به اين مسئله اشاره نموده است.
اما در مورد معناي سوم بايد بگوييم كه حكومت فعلي ايران كه بر مبناي اصل ولايت فقيه شكل گرفته مطمئنا در عصر غيبت مطابق خواست امام زمان (عج) است و اصل ولايت فقيه اصلي است كه از آيات و روايات برداشت مي شود. به عنوان نمونه امام صادق(ع) در بيان تكليف مردم در حلّ اختلافات و رجوع به يك مرجع صلاحيت دار كه حاكم بر مسلمين باشد چنين مىفرمايد:
«... مَنْ كَانَ مِنْكُمْ قَد رَوَى حَِديثَنَا وَ نَظَرَ فِى حَلاَلِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ اَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيكُمْ حَاكِماً فَاِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَم يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَاِنَّمَا اِسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا كَالرَّادِّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ(۱)
... هر كس از شما كه راوى حديث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احكام ما را بشناسد او را به عنوان داور بپذيريد. همانا من او را حاكم بر شما قرار دادم. پس هر گاه حكمى كرد و از او قبول نكردند، حكم خدا را سبك شمردهاند و ما را رد كردهاند و آن كس كه ما را رد كند خدا را رد كرده و رد كردن خدا در حدّ شرك به خداى متعال است.
«... مَنْ كَانَ مِنْكُمْ قَد رَوَى حَِديثَنَا وَ نَظَرَ فِى حَلاَلِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ اَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيكُمْ حَاكِماً فَاِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَم يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَاِنَّمَا اِسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا كَالرَّادِّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ(۱)
... هر كس از شما كه راوى حديث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احكام ما را بشناسد او را به عنوان داور بپذيريد. همانا من او را حاكم بر شما قرار دادم. پس هر گاه حكمى كرد و از او قبول نكردند، حكم خدا را سبك شمردهاند و ما را رد كردهاند و آن كس كه ما را رد كند خدا را رد كرده و رد كردن خدا در حدّ شرك به خداى متعال است.
بديهى است كه عبارت «قَد رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِى حَلاَلِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ اَحْكَامَنَا» در اين حديث جز بر شخصى كه فقيه و مجتهد در احكام و مسائل دين باشد قابل تطبيق نيست. درباره زيردستان و نحوه انتخاب مسئولان اجرايي و قانون گذار هم بايد بگوييم كه تعيين روساي قوا به تأييد و امضاء ولي فقيه صورت مي گيرد و لذا شكي نيست كه اصل حكومت فعلي و شخص ولي فقيه كه توسط فقهاي خبره انتخاب شده مطابق خواست امام زمان (عج) است. البته اين سخن ما بدين معنا نيست كه حتما همه اشخاصي كه در اين حكومت در مناطق مختلف منصبي دارند مورد تأييد امام زمان (عج) هستند.
اما درباره معناي چهارم بايد بگوييم كه اكثر مردم ايران پيروان و دوستداران اهل بيت (ع) هستند و امام زمان (عج) فرموده كه ما شيعيان خود را به حال خود رها نمي كنيم و به فكر آنها هستيم در يكي از توقيعات امام زمان (عج) مي خوانيم:« إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء» «(۲) «ما در رعايت حال شما كوتاهى نمىكنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم، و اگر جز اين بود از هر سو گرفتارى به شما رو مى آورد و دشمنانتان، شما را از ميان مى بردند.»
پي نوشت ها:۱. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۷ ه ق، ج۱، ص۶۷.
۲. طبرسي، احمد بن علي، احتجاج ، مشهد، مرتضي،۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۹۷.