امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

علم بهتر است یا ثروت؟

#1
بلاخره علم بهتر است یا ثروت؟


جمعیت زیادی دور حضرت علی(علیه السلام) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت ؟
علی(علیه السلام) در پاسخ گفت: علم بهتر است ؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
- اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی(علیه السلام) فرمود: علم بهتر است ؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام (علیه السلام) در پاسخش فرمود: علم بهتر است ؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام(علیه السلام) به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت ‌علی(علیه السلام) در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است ؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.
نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی(علیه السلام) در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است ؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(علیه السلام) نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است ؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی(علیه السلام) و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی(علیه السلام) وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(علیه السلام) فرمودند: علم بهتر است ؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام(علیه السلام) در پاسخش فرمود: علم بهتر است ؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام(علیه السلام) شگفت‌زده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام(علیه السلام) در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.
نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی(علیه السلام) مردم به خود آمدند:
علم بهتر است ؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و سرافکنده از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام(علیه السلام) را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم !
* البته نقل است که گروهی با قصد و نیت ، این افراد را اجیر کرده بوداند و به نزد حضرت مولا(علیه السلام) می فرستادند تا او را به زعم خود در نزد مردم خوار کنند؛ اما زهی خیال باطل ! روسیاهی به زغال ماند !!
خلاصه علم بهتر است ! (کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷)
دوسال وهشت ماهه که کنارهمیم Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط mohammadreza... ، (nasim) ، در جستجوی حقیقت ، s love m ، ッツ محمـב هـاבے ツッ ، Ƒαкє ѕмιƖє ، باحال فلشخور
آگهی
#2
معمایی که حل نشد: علم بهتر است یا ثروت؟

اگر از ارسطو می‌پرسیدند که علم یا ثروت، کدام بهتر است؟ بی‌تردید زمان زیادی را در باغ‌های آکادمی صرف قدم زدن و تفکر می‌کرد و سرآخر هم جوابی دوپهلو می‌داد تا روشن شود که چرا داستان‌هایی از علاقه‌ی تؤامان او به ولخرجی و کسب علم در تاریخ فلسفه باقی مانده است. برخلاف ارسطو، ما دانش‌آموزان دبستان سعید از همان اولین انشایی که نوشتیم بدون نیاز به قدم زدن در حیاط و بحث کردن زیر درخت توت و فکر کردن به عاقبت کار قاطعانه پاسخ دادیم: علم بهتر است.

تا وقتی محصل بودم و در تمام چندصدوده انشایی که با موضوع "علم بهتر است یا ثروت" نوشتم همان پاسخ را تکرار کردم و همیشه یک دلیل آوردم «خطر به غارت رفتن ثروت وجود دارد اما علم را نمی‌توان از کسی دزدید...» نویسنده‌ی آن چندصدوده انشاء امروز با شرمندگی اعتراف می‌کند که در دوران تحصیل چیزی از حساب پس‌انداز، کارت‌های اعتباری و حساب‌های بانکی در کشور سوئیس نمی‌دانسته و فکر می‌کرده که مردم پول‌شان را زیر بالش یا توی خمره نگه می‌دارند. به این ترتیب تعجب نخواهید کرد اگر بگویم به عقلم نمی‌رسید که دستاوردهای علمی را هم می‌توان سرقت کرد...

همه‌ی دانش‌آموزان دبستان سعید، مثل من کودن نبودند با این وجود چه آن‌ها که درس می‌خواندند و سر صف جایزه می‌گرفتند و چه آن‌ها که درس نمی‌خواندند و آقای لاری سر صف با ترکه‌ی درخت توت توی سرشان می‌زد، همه علم را بهتر از ثروت می‌دانستند. کسی در برتری علم تردید نداشت و یا اگر از ته دل به این برتری مطمئن نبود باز بخاطر بعضی معذورات اخلاقی و در ملأ عام همان حرف دیگران را تکرار می‌کرد. معلم انشاء هم می‌دانست که علم باید بهتر باشد حتی اگر ثروتی که نداشت بیشتر از مختصر علمی که داشت به کارش می‌آمد باز در تقابل این دو تعهدی اخلاقی نسبت به پیروزی علم احساس می‌کرد.

هرقدر بزرگتر شدم جای خالی ثروت در زندگی‌ام پررنگ‌تر شد، ثروتی که اگر وجود می‌داشت می‌توانست صرف تحصیل خیلی چیزها شود حتی علم. این روزها دانش‌آموزان به پیروی از والدین خود شجاعانه و بدون تعارف ثروت را بهتر می‌دانند، شاید آموزگاران انشاء قلباً پذیرفته‌اند که تحصیل علم به کسب ثروت کمک زیادی نمی‌کند و بهتر است جوانان از الان به‌دنبال یافتن شغل مناسبی در بازار باشند...

اگر امروز یک بار دیگر از من بخواهند تا به این سؤال ازلی، ابدی پاسخ بدهم قبلاً اعلام می‌کنم که، به اعتقاد من، مقایسه‌ی علم با ثروت از پایه اشتباه است، هردو خوب و لازم هستند و منطقاً تضادی بین‌شان نیست. می‌توان هم عالم بود و هم ثروتمند مثل بیل گیتس که عالم علوم کامپیوتر است و ثروتمندترین مرد جهان! اگر این جواب قانع‌تان نکرده باشد و هنوز مصر باشید تا جواب دیگری بگیرید آن‌وقت به دنبال یافتن معنایی برای "علم" و "ثروت" می‌گردم که پیش من و شما به یک اندازه اعتبار داشته باشد. معنای علم پیش دانش‌آموزان مدرسه سعید همان محتویات کتاب‌های درسی بود و کسب علم چیزی نبود بجز حفظ کردن درس‌ها و ادامه‌ی تحصیل تا مقطع دیپلم و بالاتر. ثروت همان پول بود یعنی وجه رایج مملکت که می‌شد با آن یک عدد ساندویچ کالباس یا یک لیوان هویج بستنی خرید. این تعریف‌ها ایرادهایی دارد مثلاً تکلیف دارایی‌هایی مثل سلامتی، امنیت و خوشبختی را که با پول قابل خرید و فروش نیستند اما می‌توانند نوعی "ثروت" بحساب بیایند روشن نمی‌کند و از طرف دیگر می‌دانیم که دامنه‌ی علوم بسیار فراتر از محتویات کتاب‌های درسی است و داشتن دیپلم یا لیسانس دلیلی بر علم‌دوستی صاحب مدرک نیست با این وجود همین دو تعریف را مبنای قضاوت قرار می‌دهم تا دین خود را به دبستان سعید ادا کرده باشم.

با این‌که هنوز به عادت دوران کودکی احترام بیشتری برای صاحبان و تولید کنندگان علم، و فرهنگ، قائل هستم اما می‌پذیرم که بسته به شرایط گاهی ثروت می‌تواند بهتر باشد. پس به این ترتیب:

- اگر لیسانس‌تان توی جیب شلوارتان باشد اما بی‌پول و گرسنه باشید... ثروت بهتر است.

- اگر چند خمره اشرفی طلا داشته باشید و بچه‌تان مبتلا به بیماری ناشناخته‌ای بشود که درمانش با اشرفی ممکن نباشد... علم بهتر است.

- اگر با لیسانس حسابداری و همان چند خمره اشرفی طلا در یک جزیره‌ی بدون سکنه، تنها، وسط اقیانوس آرام گرفتار بشوید... نه آن علم حسابداری و نه این ثروت هیچ‌کدام به دردتان نمی‌خورد.

- اگر بدون لیسانس حسابداری و با چند خمره اشرفی طلا در همان جزیره‌ی کذایی رها بشوید و بلد باشید که چطور بدون کبریت آتش روشن کنید و چطور آب شیرین تهیه کنید و بتوانید از شاخ و برگ درخت‌ها سرپناه بسازید و روش ذخیره کردن گوشت شکار را بدانید و گیاهان وحشی و خواص درمانی آن‌ها را بشناسید و به عقل‌تان برسد با همان خمره‌های خالی از اشرفی یک کلک بسازید تا به آب بزنید و با دیدن ستاره‌ها در آسمان راه خود را در دریا پیدا کنید و خودتان را نجات بدهید... علم بهتر است حتی اگر بدون لیسانس باشد.

سلمان می گوید: وقتی که پیامبر (ص) در شان علی (ع) فرمود: من شهر علم هستم و علی درِ آن شهر است، منافقان در مورد علی حسادت شدید ورزیدند و بین خود توطئه کردند تا علی را در همین مورد (علم) به نظر واهی خودشان درمانده کنند. توطئه آنها این بود که چند نفر هر کدام جداگانه نزد علی (ع) بروند و سوال کنند: علم بهتر است یا ثروت؟ و به چه دلیل؟
گفتند اگر وی در پاسخ هر کدام یکسان داوری کرد [ جواب داد ] می فهمیم که علم او اندک است و اگر پاسخهای متفاوتی داد دیگر در این راستا راهی برای عیب تراشی و انتقاد از او نداریم. این توطئه به این ترتیب اجرا شد که یکی یکی آمدند و هر کدام جداگانه از آنحضرت سوال کردند.
[ من فقط جوابهای مختلفی که امام داده اند را می نویسم]
- علی فرمود علم بهتر است برای اینکه
- علم میراث پیامبران است ولی مال میراث قارون و هامان و فرعون است.
- مال را تو باید حفظ کنی ولی علم تو را حفظ می کند.
- صاحب ثروت دشمنان بسیار دارد ولی صاحب علم دوستان بسیار دارد.
- هر گاه از مال استفاده کنی از آن کاسته می شود ولی اگر از علم استفاده کنی بر آن افزوده می شود.
- صاحب مال با صفاتی مانند بخیل و لئیم خوانده می شود ولی از صاحب علم با احترام و تجلیل نام برده می شود.
- در مورد مال از دزد ترسیده می شود که مبادا به آن دستبرد بزند و ببرد ولی در مورد علم چنین ترسی نیست.
- مال با گذشت زمان کهنه می شود ولی علم با مرور زمان کهنه نمی شود و همیشه تازه است.
- مال قلب صاحبش را سخت می کند ولی علم قلب صاحبش را نورانی می نماید.
- صاحب مال تکبر می ورزد و خودبینی می کند ولی صاحب علم خاشع و متواضع است.
در این هنگام همه آنها گفتند که خدا و رسولش راست گفتند و بدون تردید علی باب همه علوم است. علی (ع) فرمود: به خدا سوگند تا زنده هستم اگر همه خلایق تا پایان روزگار از من سوال کنند در پاسخ آنها درمانده نمی شوم و به هر کدام پاسخی جداگانه غیر از پاسخی که به دیگری داده ام، خواهم داد.

جواب ها همیشه یکسان نیست. بعضی از مردم فکر می کنند هوش و ذکاوت و علم مهم تر است و اگر انسان هوش و ذکاوت داشته باشد، نگران ثروت نمی شود. عده ای دیگر فکر می کنند که به ثروت بیش از هر چیز دیگری نیاز دارند، زیرا معتقدند انسان بدون دارایی و پول نمی تواند زندگی کند. علق و هوش در مغز انسان است و به چشم نمی آید. اما ثروت دیدنی است. عقل و هوش اطلاعات درونی و نشان خودسازی انسان است و ثروت معیار ارزش انسان در جامعه است. پس زندگی مثبت به عقل و ثروت به یک اندازه نیاز دارد.

با این حال شاید برای بسیاری از ما طی تجربیات زندگی معلوم می شود که عقل و هوش مهم تر از ثروت است. زیرا عقل و هوش ثروت را در بر می گیرد.

اما، نباید گفت که ثروت مهم نیست. زیرا که با مال و دارایی می توان در طول زندگی غذا و لباس خود را تامین کنیم.

نظر شما در این باره چیست؟ علم بهتر است یا ثروت؟

داستانی دربارۀ مقایسۀ ارزش علم و ثروت.

یکی بود و یکی نبود. در زمان های قدیم دو دوست بودند که یکی ثروتمند و دیگری باهوش و زرنگ بود.

دوست ثروتمند همیشه می گفت که پول مهم تر از چیزهای دیگر است و دوست باهوش نظر او را قبول نمی کرد. این موضوع همیشگی بحث آنها بود. سرانجام آنها مرد دیگری را برای حکمیت پیدا کردند. اما او هم نتوانست نتیجه گیری کند. سپس دو دوست از یک مقام دولتی خواستند که به این بحث جوابی بدهد. ولی او هم نتوانست مسئله را حل کند و پیش امپراطور رفت. امپراطور بعد از شنیدن موضوع اختلاف دو دوست، دستور داد که سر هر دویشان قطع شود.

دو دوست بی چاره از شنیدن دستور امپراطور ترسیدند و لرزیدند. آنها خیلی پشیمان بودند که اصلاً این بحث را پیش کشیده بودند. در این وقت دوست باهوش به دوست ثروتمند گفت: «دوست عزیز، حالا یک راه نجات برایمان پیدا کن!»

دوست ثروتمند جواب داد: «خیلی نگرانم. اگر فقط زندگی ام از این مهلکه نجات یابد، نیمی از ثروتم را به امپراطور می دهم. زیرا اگر کشته شوم، ثروت من به دردی نمی خورد.»

دوست باهوش و دانا پس از شنیدن جواب دوست ثروتمندش فورا از او پرسید: «اگر من زندگی ات را نجات دهم، نیمی از ثروتت را به من می دهی؟»

دوست ثروتمند پذیرفت و تعهد خود را روی کاغذی نوشت و مهر و امضا کرد و به دوست باهوشش داد. مرد باهوش سند را برداشت و با دوست ثروتمندش پیش مقام دولتی رفت و از او خواست هر چه زودتر دستور امپراطور را اجرا کند و آنها را بکشد.

مقام دولتی با تعجب از آنها پرسید: «این چه طرز فکری است؟ چرا می خواهید هر چه زودتر کشته شوید؟

مرد باهوش لبخند زد و گفت: «وقتی قرار است کشته شویم، بهتر است هر چه زودتر و ساده تر کشته شویم. ما اعتقاد داریم که اگر یک مرد بی گناه کشته شود، روحش مستقیماً به بهشت می رود و خیلی زود انتقام خونش گرفته می شود. آمرِ قتل او هم به زودی جزای خود را می گیرد و کشته می شود. به همین دلیل ما می خواهیم هر چه زودتر ما را بکشید.»

مقام دولتی با شنیدن این حرف خیلی نگران شد و پیش امپراطور رفت. او حرف های مرد باهوش را به امپراطور منتقل کرد و به او توصیه کرد که دستورش را پس بگیرد. امپراطور پس از شنیدن استدلال این مقام، فرد دیگری را نیز پیش دو دوست فرستاد تا از آنها بپرسد که چرا می خواهند زود کشته شوند. مرد باهوش دوباره همان جواب را داد و سندی را که از مرد ثرتمند گرفته بود به آن فرد نشان داد.
در دلم حس غریبی ست که یک مرغ مهاجر دارد

و چه اندوه عجیبی ست که در خلوت دل

یاد یک دوست نباشد که تو را غرق تماشا سازد
پاسخ
 سپاس شده توسط خانوم گل ، s love m
#3
تو این دوره زمونه ثروت بهتر است من براتون دو تا مثال میزنم:

1.همین سه را انقلاب و یا جمهوری یارو داره کارت لیسانس می فروشه همه جوره هست دکترا و ... DodgyDodgy

2. یه زمانی میرسه که چیزی اختراع میشه که انسان رو خود به خود باهوش میکنه این از علم ساخته شده بله درسته ولی یه نفر میاد کلی پول میده این کار و انجام میده در واقع ثروت علم و خرید WinkWink
علم بهتر است یا ثروت؟ 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  در زمان غیبت، چه انتظاری بهتر است؟
  آيا انگيزه پيامبر (ص) در ازدواج با خديجه (س)، ثروت وی بود؟
  برای درک بهتر ماه رمضان چکار باید کرد؟
  حج رفتن بهتر است یا کمک به فقرا ؟
  آیا بهتر نیست پولی که برای حج خرج می شود، صرف فقرا شود؟
  این "زن ضد دین" را بهتر بشناسید
  فهم بهتر درس!
  جایی که ثروت ها تقسیم می شود
  بهتر از چرک کف دست!
  علم بهتر است یا ثروت؟؟؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان