24-08-2017، 21:06
” Believer ” آهنگی با بک بیت ها و وکال های رسا ساخته دن رینولدز است. پیام آهنگ در آغوش گرفتن درد و رنج ها و استفاده از آنها برای رشد شخصی است. این آهنگ در پایان ماه ژانویه بیرون داده شد و به عنوان اولین سینگل از سومین آلبوم این گروه شناخته می شود. همچنین از این آهنگ برای تبلیغ نینتندو سوئیچ نیز استفاده شده است.
•°•°•°•°•°•°•°
ترجمه متن آهنگ و بررسی:
First things first
I’ma say all the words inside my head
I’m fired up and tired of the way that things have been, oh-ooh
The way that things have been, oh-ooh
اول از همه
می خواهم تمام کلماتی که داخل سرم است را بگویم ( هرچه به ذهنم می آید بگویم )
از اینکه چیزها چگونه پیش می رود خشمگین و خسته ام
طوری که چیزها پیش می رود
( لیستی از چیزهایی که می تواند از درد بیاموزد تهیه می کند. اولین چیز: صحبت کردن است. می خواهد تشخیص بدهد که مشکل چیست تا آن را درست کند. از اینکه یکجا بایستد و نگاه کند خسته شده می خواهد خودش را بهبود ببخشد. )
Second thing second
Don’t you tell me what you think that I can be
I’m the one at the sail, I’m the master of my sea, oh-ooh
The master of my sea, oh-ooh
دومین چیز
چیزی را که فکر می کنی من می توانم باشم به من نگو
من کسی هستم که پشت سکان ایستاده، من بر دریایم تسلط دارم
بر دریایم تسلط دارم
( اشاره ای است به شعر ویکتوریایی ۱۹۸۸ به نام “Invictus” که ویلیام ارنست هنلی سروده. که با استفاده از تصویر سازی های دریا می خواهد درباره تسلط بر نفس صحبت کند. این قسمت به شدت شبیه به دو خط پایانی شعر ویلیام ارنست است: من بر سرنوشتم تسلط دارم، من کاپیتان روحم هستم. )
I was broken from a young age
Taking my sulking to the masses
Writing my poems for the few
That looked at me took to me, shook to me, feeling me
من از سنین جوانی در هم شکسته ام
با همه قهر کرده ام
برای عده کمی شعرهایم را می نویسم
که مرا می بینند، مرا می گیرند، تکانم می دهند حسم می کنند
( وقتی جوان هستیم کسی یادمان نمی دهد که چگونه به درستی با درد کنار بیاییم و فقط آن را پنهان می کنیم. آنهایی که از خود نشانه هایی بروز می دهند که می گوید با این قانئن نا نوشته مطابقت ندارند معمولا افراد فوق العاده حساس خطاب می شوند و وسط دیگر افراد مورد بی توجهی قرار می گیرند. تنها کسانی که فوق العاده به او نزدیک هستند و واقعا دوستش دارند درکش می کنند و یا حداقل سعی می کنند او را درک کنند. برای مثال با شنیدن شعرهایش. )
Singing from heart ache from the pain
Take up my message from the veins
Speaking my lesson from the brain
Seeing the beauty through the…
از رنج و از درد قلب می خوانم
پیامم را از رگ هایم بیرون بکشم
درسم را از مغزم بگویم
زیبایی را ببینم در …
( او با قلبش که پر از درد و رنج است می خواند. حالا که بزرگ شده آموخته چگونه از درد به نفع خودش استفاده کند. مغز و قلبش را به هم متصل کرده و با منطق سخن می گوید. )
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
Pain!
You break me down, you build me up, believer, believer
Pain!
I let the bullets fly, oh let them rain
My life, my love, my drive, it came from…
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
درد!
تو مرا خراب کردی، تو از من مومن ساختی، مومن
درد!
من گذاشتم گلوله ها پرواز کنند، آه بگذار ببارند
زندگی، عشق و انگیزه ام از ( درد می آید ) …
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
( شخصیت اصلی آهنگ از درد مانند چیزی مذهبی صحبت می کند. این قسمت ما را به یاد فلسفه zen می اندازد که در آن درد به معنای عروج روحانی رشد و شادی است. بدون درد روحی و فیزیکی به تاریکی فرو می رود و رسیدن به روشنایی غیر ممکن می شود. بر این باور است که درد او را به هدفش معتقد کرده ابتدا او را خراب و سپس از او معتقدی ساخته که بسیار قوی تر از گذشته است. زندگیش را بر اساس درد پایه ریزی کرده و از باریدن هرچه بیشتر آن نیز ترسی ندارد. )
Third things third
Send a prayer to the ones up above
All the hate that you’ve heard has turned your spirit to a dove, oh-ooh
Your spirit up above, oh-ooh
سوم اینکه
دعایی برای کسی که آن بالا است بفرست
تمام نفرت هایی ( سخنانی که از روی نفرت زده شده ) که شنیدی روحت را تبدیل به یک قمری می کند
روحت آن بالا
( دردی که از طریق نفرت دیگران به او منتقل میشده در واقع کمکش کرده که روحش را تقویت کند و به آزادی برسد. )
I was choking in the crowd
Living my brain up in the cloud
Falling like ashes to the ground
Hoping my feelings, they would drown
در جمعیت خفه می شدم
مغزم را در ابرها زندگی می کردم
مانند خاکسترها روی زمین می ریخت
امید احساساتم، میمکن بود غرق شوند
( وقتی درد می کشد دچار اضطراب می شود مخصوصا اگر بین مردم باشد. برای اینکه آرام بماند و اجازه ندهد دردش خود را نشان دهد، باید آن را پنهان کند و کاری را انجام دهد که از او انتظار می رود، بنابراین شاید تمام احساساتی که غلط تصور می کرد ناپدید شوند. )
But they never did, ever lived, ebbing and flowing
Inhibited, limited
Till it broke open and it rained down
It rained down, like…
اما نشدند، هرگز نزیستند ، فروکش کردند و روان شدند
مهار شدند، محدود شدند
تا زمانی که قفلشان باز شد و باردیدند
باریدند مانند …
( هرچقدر هم تلاش کنید نمی توانید احساسات خود را تا ابد کنترل کنید. یک روز دوبره خود را نشان می دهند و بدتر می شوند چون کنترل نشدنی هستند. )
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
Pain!
You break me down, you build me up, believer, believer
Pain!
I let the bullets fly, oh let them rain
My life, my love, my drive, it came from…
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
درد!
تو مرا خراب کردی، تو از من مومن ساختی، مومن
درد!
من گذاشتم گلوله ها پرواز کنند، آه بگذار ببارند
زندگی، عشق و انگیزه ام از ( درد می آید ) …
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
Last things last
By the grace of the fire and the flames
You’re the face of the future, the blood in my veins, oh-ooh
The blood in my veins, oh-ooh
آخرین چیز
به لطف آتش و شعله های آتش
تو چهره آینده ای، خون در رگ های من
خون در رگ های من
( در پایان از درد خود آگاه می شود و مانند ققنوس از میان خاکسترهایش بر می خیزد. این آینده اش است و در دنستانش قرار دارد. )
But they never did, ever lived, ebbing and flowing
Inhibited, limited
Till it broke open and it rained down
It rained down, like…
اما نشدند، هرگز نزیستند ، فروکش کردند و روان شدند
مهار شدند، محدود شدند
تا زمانی که قفلشان باز شد و باردیدند
باریدند مانند …
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
Pain!
You break me down, you build me up, believer, believer
Pain!
I let the bullets fly, oh let them rain
My life, my love, my drive, it came from…
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
درد!
تو مرا خراب کردی، تو از من مومن ساختی، مومن
درد!
من گذاشتم گلوله ها پرواز کنند، آه بگذار ببارند
زندگی، عشق و انگیزه ام از ( درد می آید ) …
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
First things first
I’ma say all the words inside my head
I’m fired up and tired of the way that things have been, oh-ooh
The way that things have been, oh-ooh
اول از همه
می خواهم تمام کلماتی که داخل سرم است را بگویم ( هرچه به ذهنم می آید بگویم )
از اینکه چیزها چگونه پیش می رود خشمگین و خسته ام
طوری که چیزها پیش می رود
( لیستی از چیزهایی که می تواند از درد بیاموزد تهیه می کند. اولین چیز: صحبت کردن است. می خواهد تشخیص بدهد که مشکل چیست تا آن را درست کند. از اینکه یکجا بایستد و نگاه کند خسته شده می خواهد خودش را بهبود ببخشد. )
Second thing second
Don’t you tell me what you think that I can be
I’m the one at the sail, I’m the master of my sea, oh-ooh
The master of my sea, oh-ooh
دومین چیز
چیزی را که فکر می کنی من می توانم باشم به من نگو
من کسی هستم که پشت سکان ایستاده، من بر دریایم تسلط دارم
بر دریایم تسلط دارم
( اشاره ای است به شعر ویکتوریایی ۱۹۸۸ به نام “Invictus” که ویلیام ارنست هنلی سروده. که با استفاده از تصویر سازی های دریا می خواهد درباره تسلط بر نفس صحبت کند. این قسمت به شدت شبیه به دو خط پایانی شعر ویلیام ارنست است: من بر سرنوشتم تسلط دارم، من کاپیتان روحم هستم. )
I was broken from a young age
Taking my sulking to the masses
Writing my poems for the few
That looked at me took to me, shook to me, feeling me
من از سنین جوانی در هم شکسته ام
با همه قهر کرده ام
برای عده کمی شعرهایم را می نویسم
که مرا می بینند، مرا می گیرند، تکانم می دهند حسم می کنند
( وقتی جوان هستیم کسی یادمان نمی دهد که چگونه به درستی با درد کنار بیاییم و فقط آن را پنهان می کنیم. آنهایی که از خود نشانه هایی بروز می دهند که می گوید با این قانئن نا نوشته مطابقت ندارند معمولا افراد فوق العاده حساس خطاب می شوند و وسط دیگر افراد مورد بی توجهی قرار می گیرند. تنها کسانی که فوق العاده به او نزدیک هستند و واقعا دوستش دارند درکش می کنند و یا حداقل سعی می کنند او را درک کنند. برای مثال با شنیدن شعرهایش. )
Singing from heart ache from the pain
Take up my message from the veins
Speaking my lesson from the brain
Seeing the beauty through the…
از رنج و از درد قلب می خوانم
پیامم را از رگ هایم بیرون بکشم
درسم را از مغزم بگویم
زیبایی را ببینم در …
( او با قلبش که پر از درد و رنج است می خواند. حالا که بزرگ شده آموخته چگونه از درد به نفع خودش استفاده کند. مغز و قلبش را به هم متصل کرده و با منطق سخن می گوید. )
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
Pain!
You break me down, you build me up, believer, believer
Pain!
I let the bullets fly, oh let them rain
My life, my love, my drive, it came from…
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
درد!
تو مرا خراب کردی، تو از من مومن ساختی، مومن
درد!
من گذاشتم گلوله ها پرواز کنند، آه بگذار ببارند
زندگی، عشق و انگیزه ام از ( درد می آید ) …
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
( شخصیت اصلی آهنگ از درد مانند چیزی مذهبی صحبت می کند. این قسمت ما را به یاد فلسفه zen می اندازد که در آن درد به معنای عروج روحانی رشد و شادی است. بدون درد روحی و فیزیکی به تاریکی فرو می رود و رسیدن به روشنایی غیر ممکن می شود. بر این باور است که درد او را به هدفش معتقد کرده ابتدا او را خراب و سپس از او معتقدی ساخته که بسیار قوی تر از گذشته است. زندگیش را بر اساس درد پایه ریزی کرده و از باریدن هرچه بیشتر آن نیز ترسی ندارد. )
Third things third
Send a prayer to the ones up above
All the hate that you’ve heard has turned your spirit to a dove, oh-ooh
Your spirit up above, oh-ooh
سوم اینکه
دعایی برای کسی که آن بالا است بفرست
تمام نفرت هایی ( سخنانی که از روی نفرت زده شده ) که شنیدی روحت را تبدیل به یک قمری می کند
روحت آن بالا
( دردی که از طریق نفرت دیگران به او منتقل میشده در واقع کمکش کرده که روحش را تقویت کند و به آزادی برسد. )
I was choking in the crowd
Living my brain up in the cloud
Falling like ashes to the ground
Hoping my feelings, they would drown
در جمعیت خفه می شدم
مغزم را در ابرها زندگی می کردم
مانند خاکسترها روی زمین می ریخت
امید احساساتم، میمکن بود غرق شوند
( وقتی درد می کشد دچار اضطراب می شود مخصوصا اگر بین مردم باشد. برای اینکه آرام بماند و اجازه ندهد دردش خود را نشان دهد، باید آن را پنهان کند و کاری را انجام دهد که از او انتظار می رود، بنابراین شاید تمام احساساتی که غلط تصور می کرد ناپدید شوند. )
But they never did, ever lived, ebbing and flowing
Inhibited, limited
Till it broke open and it rained down
It rained down, like…
اما نشدند، هرگز نزیستند ، فروکش کردند و روان شدند
مهار شدند، محدود شدند
تا زمانی که قفلشان باز شد و باردیدند
باریدند مانند …
( هرچقدر هم تلاش کنید نمی توانید احساسات خود را تا ابد کنترل کنید. یک روز دوبره خود را نشان می دهند و بدتر می شوند چون کنترل نشدنی هستند. )
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
Pain!
You break me down, you build me up, believer, believer
Pain!
I let the bullets fly, oh let them rain
My life, my love, my drive, it came from…
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
درد!
تو مرا خراب کردی، تو از من مومن ساختی، مومن
درد!
من گذاشتم گلوله ها پرواز کنند، آه بگذار ببارند
زندگی، عشق و انگیزه ام از ( درد می آید ) …
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
Last things last
By the grace of the fire and the flames
You’re the face of the future, the blood in my veins, oh-ooh
The blood in my veins, oh-ooh
آخرین چیز
به لطف آتش و شعله های آتش
تو چهره آینده ای، خون در رگ های من
خون در رگ های من
( در پایان از درد خود آگاه می شود و مانند ققنوس از میان خاکسترهایش بر می خیزد. این آینده اش است و در دنستانش قرار دارد. )
But they never did, ever lived, ebbing and flowing
Inhibited, limited
Till it broke open and it rained down
It rained down, like…
اما نشدند، هرگز نزیستند ، فروکش کردند و روان شدند
مهار شدند، محدود شدند
تا زمانی که قفلشان باز شد و باردیدند
باریدند مانند …
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
Pain!
You break me down, you build me up, believer, believer
Pain!
I let the bullets fly, oh let them rain
My life, my love, my drive, it came from…
Pain!
You made me a, you made me a believer, believer
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن
درد!
تو مرا خراب کردی، تو از من مومن ساختی، مومن
درد!
من گذاشتم گلوله ها پرواز کنند، آه بگذار ببارند
زندگی، عشق و انگیزه ام از ( درد می آید ) …
درد!
تو مرا تبدیل کردی به یک، تو مرا مومن کردی، مومن