نظرسنجی: تا اینجا که خوندین با حال بود یا نه؟
این نظرسنجی بسته شده است.
بله
100.00%
6 100.00%
خیر
0%
0 0%
در کل 6 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم

#26
با سلام دوستان از این که دیر کردم عذر میخوام و خب هیچ وسیله الکترونیکی نداشتم تا ادامه بدم Confused
و باید بعضی از قسمت ها رو بررسی کنم بعد بذارم تا شب گذاشتم دیگه Blush سپاس بدین نظر بدین و راهنمایی کنید
متشکر از همراهیتون

[b]_من هم میام سیستمشون رو Hک کنم هر اطلاعاتی میخوایم دستمون بیاد .<br>
ژانین:پس همت کنین بریم دنبال کار ها <br>
&nbsp;<br>
دو هفته بعد<br>
<br>
ژانین<br>
_اووووووف چقدر خسته شدم <br>
ژاله : نکه فقط تو خسته شدی<br>
_آره هممون تو این دو هفته زحمت کشیدیم . دیدید چه زندگی های عجیب و غریبی داشتن خدا وکیلی فکرشم نمی کردم این جوری باشن <br>
مژدگان: حالا بسه بیاین تو آشپزخونه سوپرایزتونو بخورین بعد اگه خواستید بخوابید که کمبود خواب داریم<br>
بعدش خودش پشت میز نشست و منتظر موند تا ما بریم پیشش قتی هممون نشستیم در عرض یک ربع غذاشو خورد و رفت دست شوییی <br>
ژانینا : لعنتی اون که دست شویی نمیره اتاق فکرشه&nbsp; ...... ولی الحق این دست شویی فکر آدم و خوب باز میکنه ها مگه نه ؟<br>
ژاله : آره من هر موقع میرم دست شویی یه ایده هایی میاد تو سرم در حد چییی?????<br>
مژده: چه حالی شما دارین من میرم بخوابم <br>
_منم میام <br>
ژانینا : اومدم <br>
_مژگان تو چی از دست شویی کی میای بیرون ؟؟؟ <br>
مژگان : دو دقیقه صبر کنین میام&nbsp; <br>
وقتی اومد تو حال بالش چیدیم با نفری یه پتو همه با هم گرفتیم خوابیدیم تااااااا صبح . وقتی بیدار شدم همه داشتن&nbsp; در مورد اینکه چه خوابه توپییی بود حرف میزدند و اینکه خیلی وقت بود رو زمین نخوابیده بودن بعد از صبحانه مژده گفت : بچه هوبعد از اینکه چکیده کارامون رو نوشتیم بزنیم بیرون خیلی وقته تو کار غرق شدیم دقیقا دو هفته تمام ما درست و حسابی نخوابیدین نه گشتیم نه خوردیم بابا مردیم از خستگی <br>
مژگان: آره خب یه ذره هم به شغل واقعی خودمون برسیم یه خورده بگردیم بعدش میریم حساب اون عوضی های بیشرف ها&nbsp; (ببخشیدااااا??) رو برسیم <br>
ژاله منم موافقم الآن اگه برم تو سالن مد همه ی کارا به هم ریخته هست <br>
- درسته موکل های منم تعدادشون واسه فردا خیلی زیاده باید سرعتی کار کنم که از انرژیم میره <br>
ژانینا : مطب منم تو دست دکتر موثقی داره داغون میشه منشی منم گفته چند تا مریض تو مطب قیطریه اومدن اختلال روانی های خیلی خطرناکی دارن باید حتما برم <br>
مژگان : باشه باشه این هفته تفریح و کارو زندگی هامون به خانواده هامونم یه سر بزنیم تا خودشون نیومدن ولی بگم بعدش باید یه برنامه ریزی کنید هم به زندگی هاتون برسید وهم به هدف مهم مون .شیر فهم شد ؟ <br>
همه با هم :بعلههههه<br>
_خب فعلا بیاید کار الآنمون رو بکنیم بعد میریم<b>[


دوستان _ _ علامت به معنی Hک هست
به اون علامت ها توجه نکنین
شمایی که مرا نمیشناسید ، بی باک در چشمانم خیره نشوید آنقدر ترسناک هستم که در راهم سر به سر ، تن به مرگ بدهید آن هم مقابل زنده ماندن کسانی که با آنها در بند من شدید و باز هم من ، همان پیمان شکن نامردم که شما از او میترسید
پاسخ
 سپاس شده توسط اکسوال ، SOGOL.NM
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان *کدام چوب کبریت* طنز ، هیجانی ،کلکلی ، عاشقووووونه و ... خلاصه همه چی تموم - Creative girl - 03-04-2017، 18:19

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان